﮼الف
﮼بهنامخداوندرنگینکمان🌈 نوری اگر باشد، تو را خواهد یافت..!
Ko'proq ko'rsatish706
Obunachilar
+224 soatlar
+27 kunlar
+730 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
اسکار مرخرف ترین رفیق هم تعلق میگیره به اونی که رفتارش بعد رل زدن تغیر میکنه
👍 3
آدمای گذشته برای گذشته اند
ولی اگ قراره تو تکرار بشی دوباره تو گذشته زندگی میکنم!
اولین باری که کسی را که خودم عشق مینامیدم از دست دادم هرگز فراموش نمیکنم . صبحِ روزِ بعدش انتظار داشتم به بیرون که میروم هوا پس باشد،درختها خمیده باشند،طبیعت گریه کند و همهچیز بد باشد . امّا خب!هرگز اینطور نبود؛صبحِ روزِ بعدش همهچیز عادی بود،هوا اصلاً پریشان نبود،تِمِ پاییزیِ خودش را داشت،برگِ درختها به قدرِ کفایت میریختند،کاجها استوار و بیخیال سبز بودند،هوا اصلاً پس نبود،بادِ محفوظانهای هم میوزید و اتفاقاً ویروس سرماخوردگی-اگر ویروسی داشته باشد- میپراکند!
صبحِ روزِ از دست دادنش،یک چیزی از درون داشت از بدنم کنده میشد . خیالات نبود؛واقعاً حس میکردم یک چیزی دارد از درونِ بدنم کنده میشود و انقدر دردناک بود که انتظار داشتم هرکس مرا میبیند از رنگ و رویِ پریدهام بفهمد که یک چیزی از درون دارد از من کنده میشود . امّا خب در آینه دیدم که چهرهام مثل همیشه است و اصلاً هم رنگِ رخساره از هیچ سرّ درونی خبر نمیدهد . حتی چشمهایم هیچ حرفی نمیزد و هیچ حسی را منعکس نمیکرد.
صبحِ روزِ از دست دادنش،استاد، هیچ از سختیِ درسی که میداد کم نکرد و یا کلاس را جهت همدردی و کمک زودتر تعطیل نکرد.
صبحِ روزِ از دست دادنش هیچ صبحِ خاصی نبود . هیچ اتفاق خاصی نیفتاد . همهچیز سرِ جایِ خودش بود؛نه هوا پس شد،نه باران آمد، نه طوفان شد،نه درختها مردند،نه آدمها دستِ همدردی بر شانهام گذاشتند و نه هیچ چیز دیگر!
صبحِ روزِ از دست دادنش هیچوقت فکر نمیکردم دوام بیاورم،هیچوقت فکر نمیکردم به زندگی برگردم،هرگز فکر نمیکردم که بتوانم دوباره از تهِ دل بخندم امّا حالا که نگاه میکنم،میبینم که قویتر از آن چیزی هستیم که خودمان گمان میکنیم. آنقدر قوی هستیم که حتی وقتی یک چیزی دارد از درونمان کنده میشود هم صورتمان رنگِ خودش را حفظ میکند؛به خودش سیلی میزند و رنگِ خودش را حفظ میکند . آنقدر قوی هستیم که حتی چشمهایمان،چشمهای وراجی که همیشه پتهی ما را رویِ آب میریزند هم میتوانند فردای روزِ از دست دادنمان سکوت کنند!
فهمیدهام که از دست دادن اصلاً پروسهی عجیبی نیست،فقط دردناک است؛و دردناک بودن هم اصلاً عجیب نیست فقط غمانگیز است؛و غمانگیز بودن ... و آه! غمانگیز بودن، همهی هستیِ ماست
💔 1
کاش یکی بیاد دستمو بگیره منو پشتش قایم کنه وایسته جلوی آدما داد بزنه بابا بسه دیگه!
این بچه گناه داره، ولش کنید :)
👍 1
خودش را به نفهمیدن زد وگرنه به قدری واضح بودم، که حتی نیازی به صحبت نبود..
👍 3