حدیث مهر
این کانال به منظور نشر و گسترش فرهنگ، ادب و شعر فارسی تشکیل شده و در نظر دارد شاعران و غزلسرایان جوان را به شما بزرگواران بشناساند لطفا با انتشار ادرس تلگرامی مارا یاری فرمایید نهایت تقدیر و تشکر را داریم @hadis_e_mehr ارتباط با مدیر https://t.me/Mr_hiich
Ko'proq ko'rsatish798
Obunachilar
+324 soatlar
+77 kunlar
+3630 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
مثل گلهای ترک خورده کاشی شده ام
بعد تو پیر که نه، من متلاشی شده ام
#مهدی_نظام_آبادی
از سر کوی تو گر عزم سفر میداشتم
میزدم بر بخت خود پایی که برمیداشتم
دل چو خون گردید، بیحاصل بود تدبیرها
کاش پیش از خون شدن دل از تو برمیداشتم
#صائب_تبریزی
شب روی چشم پنجره شولا کشیده است
کار فغان و ناله به بالا کشیده است
در زیر چکمههای ستم، دست روزگار
تصویر تلخ ضجهی ما را کشیده است
آغوش عشق را به زمین قفل کردهاند
راه سرشک دیده به دریا کشیده است
پنهان میان دخمهی وحشت، جمال صبح
کار جنون به جانب صحرا کشیده است
پرواز را به کنج قفس سر بریدهاند
آهی دلم به وسعت دنیا کشیده است
دردا که دست حادثه، پای مرا به ظلم
تا انتهای کوچهی غمها کشیده است
نفرین بر این تداوم زور و زر و ریا
نفرین که تیغ فاجعه بر ما کشیده است
#مجتبی_رجبی_راوندی
برنو لوله بلندی بود و خان و دخترش
یک سر شوریده بود و عاشقی و باورش
یک طرف، یک لا قبای عاشق شوریدهسر
یک طرف، خان با حَشمها و قبای فاخرش
عشقبازی بود و بازی بود و گندمزار ده
تکدرخت دشت بود و شاخِ سایهگُسترش
یک شب تاریک بود و دو جوان عشقباز
قلعهی ده بود و دیوار خراب و معبرش
دختر خان بود و عاشق بود و کوه و دشتها
آبروی خان و اقوام و برار قلدرش
اولش شیرین و پایان هم دو نعش آش و لاش
برنو لولهبلندی بود و خونین آخرش...
#غلامرضا_شجاعی
نه فقط ساده به دستان تو تسليم شدم
كه به تاريخِ پس و پيش تو تقسيم شدم
دلِ من قبل تو كه اين همه محروم نبود
انقلابی شد و من يک شبه تحريم شدم
لحظهی ديدنِ تو فاتحهام را خواندم
چون دچار سرطانِ دلِ بدخيم شدم
بعدِ تو روزِ خوشم جن شد و من بسمالله
تا ابد جمعهترين جمعهی تقويم شدم
كمیِ فاصلهها شاخص نزديكی نيست
مـن كنارت به موازاتِ تو ترسـيم شدم
وسط زندگیات گاف بعیدی بودم
که نفهمیده خودم جمع شدم... جیم شدم
دست بیحوصلهات قيچی و من ريش كه نه
بمب بی ساعتِ بی طاقتِ پر سيم شدم
#عرفان_پاکزاد
مانند غریقی که پر از وحشت آب است
میگردم و دستم پیِ یک تکه طناب است
دلتنگی و تنهایی و اندوه و صبوری
این عاقبتِ تیرهی یک عاشقِ ناب است
آن مردِ پر از شور و غزل، بعد تو جان داد
این آدم کوکی، جسدی پشت نقاب است
یا مشکل ارسال پیام، از دل ما بود
یا منبع گیرندهی قلب تو خراب است
زاییدهی دردیم و به بار آمدهی عشق
در مکتب ما، عشق فقط، حرفِ حساب است
یک جمله بگو دلبرکم، حرفِ دلت چیست!؟
عاشق شده این شاعر و... دنبال جواب است
#محسن_نظری
در این مصیبتِ بسیار و شادمانیِ کم،
به دردِ ذاتیِ جوهر در اضطرابِ قلم،
به این تخیّلِ مجروح از دروغ جهان،
به جاودانگیِ مرده لابهلای عدم،
به رستگاریِ اعصابِ خستهی انسان،
به هر دلیل که حسرت کشیده است قسم،
که روی صورتِ من قطرهای طراوت نیست
ـ برای جلوهگری روبهروی آینه هم ـ
و سربلندی از این بیشتر نخواهد بود:
زنِ شکسته منم؛ تکّه تکّه تا شدهام
#مریم_جعفری_آذرمانی
#زن
خود خواسته ام عاشق در بند تو باشم
دور از خود و در عشق همانند تو باشم
ققنوسم و خاکسترم از عشق تو خیزد
باید بکشم پر به دماوند تو باشم
تا سایه ات افتاد به دیوار سکوتم
مجبور شدم تا به سحر بند تو باشم
مانده به دلم حسرت این خواسته کز دور
تا باعث زیبایی لبخند تو باشم
طاهر تر از آنی ز دو بیتی نگاهت
که درخور ِ زیبایی الوند تو باشم
آتشکده عشق تو روشن شده باید
من پیرو زندِ تو و پازند تو باشم
#حسین_خدایی
خوش نگردد دلم از گریه، که خرّم نکند
خرمنِ سوخته را قطرهٔ بارانی چند...
#سلیم_تهرانی
هر شب هوای گریه هست، ولی شانهٔ تو نیست!
این هست و نیستهای مدامم به پای کیست...؟!
#مسیح_مسیحا
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.