fanfiction world

#daddy 💦🔥 #momy #little 🍼🍭 ددی و مامی جلوی چشم لیتلشون باهم رابطه دارن😱😈 خیلی بیتاب شده بود #ویبراتور رو روشن کردم و روی #بهشتش قرار دادم که شروع به #ناله کرد و به #کمرش پیچ و تاب میداد شیما اروم و با #دلبری خودشو روی پام کشید و #مردونگیمو لمس کرد نفسم حبس شد شورتشو در اورد و بین پام #زانو زد دستشو توی شرتم برد و مردونگیمو در اورد و بوسه وی سرش زد و با #دلبری اونو توی #دهنش برد چنگی به #موهاش زدم و سرشو بالا پایین کردم .... https://t.me/joinchat/5L6XNlPYCH80YTQ0 https://t.me/joinchat/5L6XNlPYCH80YTQ0

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ #مافیایی🔥 #هات💦 #دوپسر‌و‌یک‌دختر🤤 آه #عمیقی کشیدم و #موهاش رو #چنگ زدم با #جیغ گفتم #تند تر #تند تر #آراس #اومی گفت و #ضربات #زبونش رو #تند تر کرد که با #شنیدن صدای باز شدن در #اتاق با چشم های #خمارم برگشتم که با #دیدن #ایلیار تو چهار چوبه در با #شهوت #لبم رو #گازی گرفتم #جلو اومد و .... #دوتایی‌دختررو‌جرش‌میدن❌🔞 https://t.me/joinchat/QhrvOJdT_EY1Yzc0

پس چرا #ارضا نمیشد ؟؟؟؟ سرمو بالا آورد و دم گوشم گفت: - این تازه شروعشه فرشته کوچولو ! وقتی بخاطر یه #قاتل که لیاقت نداره میای زیرم باید فکر اینجاشم میکردی ! لاله گوشم و #گاز و گرفت و صدای #تلمبه زدناش توی اتاق می‌پیچید . https://t.me/joinchat/AAAAAFSsbOswcIt9gsjugg - بهشت کوچولوتو برای جر خوردن آماده کن ❌❤️‍🔥 https://t.me/joinchat/AAAAAFSsbOswcIt9gsjugg

#daddy 💦🔥 #momy #little 🍼🍭 ددی و مامی جلوی چشم لیتلشون باهم رابطه دارن😱😈 خیلی بیتاب شده بود #ویبراتور رو روشن کردم و روی #بهشتش قرار دادم که شروع به #ناله کرد و به #کمرش پیچ و تاب میداد شیما اروم و با #دلبری خودشو روی پام کشید و #مردونگیمو لمس کرد نفسم حبس شد شورتشو در اورد و بین پام #زانو زد دستشو توی شرتم برد و مردونگیمو در اورد و بوسه وی سرش زد و با #دلبری اونو توی #دهنش برد چنگی به #موهاش زدم و سرشو بالا پایین کردم .... https://t.me/joinchat/5L6XNlPYCH80YTQ0 https://t.me/joinchat/5L6XNlPYCH80YTQ0

#خشن ترین خلافکار شهر عاشقش شده و برای موندنش میخواد ....❌❤️🔥 #هااات🤤 #خشن🔞 #فووول‌صحنه🙊 https://t.me/joinchat/VKxs6zBwi32CyO6C -: از همین امشب تو مال منی ! لباسم رو پاره کرد و جیغم بلند شد . دکمه های لباس هر کدوم طرفی افتاد . با چشمای سرخ و خشنش دوباره به لبام حمله کرد . دستشو که نوازش وار به سمت بهشتم می‌برد حس کردم . آه و ناله ام با لباش خفه میشد... لباشو فاصله داد : همین امشب برای من میشی دختره چموش ! زیپ لباسش رو باز کرد و موهام رو دور دستش پیچید . سرمو نزدیک آورد که التماس کردم : خواهش میکنم ...نکن ... بی اهمیت سرمو بیشتر فشرد و ... #با_هر_پارتش_خیس_میشی🤤💦 #خشن‌ترین‌رمان‌تلگرام 🔞🔥 https://t.me/joinchat/VKxs6zBwi32CyO6C https://t.me/joinchat/VKxs6zBwi32CyO6C فقط ده نفر دیگه ظرفیت داره 🔥❌

#اســـــــــــیـــــــــــر👅⛓🔥 طـاقت نیاوردم و هـلش دادم روی تخت و خیـمه زدم روش و نـوک سیـنه اش رو بادست کشیدم که آهـی گفت خـم شدم و با لـذت لیـسی👅 به نـوک سینـه اش زدم🔥 که بـدنش لـرزید وقتی حسابی سیـنه هاش رو مکیـدم 😈و گـاز گرفتم از روش بلند شدم که جـامون رو عوض کرد و به حالت 69💦 شدیم.... https://t.me/joinchat/VFAbhvQdBzQ0F5FK

_آی آییییییییی،تروخدا درش بیار💦 بی توجه به حرفم محکم داخلم عقب جلو میکرد دیگه داشتم از حال میرفتم،واقعا درد داشتم🩸 #زیر_خوابی_برای_نمره🔞 #gay❌ https://t.me/joinchat/1oBoaH1IFvA1M2Q0

با غیرت ددیش بازی میکنه و دامنش و میزنه بالا و باسنش و به مردای غریبه نشون میده تا ددی و عصبانی کنه اما ددیش میبینه و...😱💦 #ددی دیکش رو بزور توی دهنم چپوندم و تا ته حلقم فرستادم -بخورش #بیبی چموش پس به غریبه ها باسنت و نشون میدی؟ فکر کردی #غیرت ندارم؟ وقتی که عوق زدم از دهنم بیرون آوردم چند بار اینکارو تکرار کردم تا بالاخره گفت: -#دیلدو رو در بیار و بشین روش میخوام #هرزه کوچولوم و تا صبح بکنم تا حسابی گشاد بشه و کسی بهش نگاه نکنه با خوشحالی #دیلدو رو در آوردم و به عقب برگشتم. #ابنبانش رو جلوی #سوراخم تنظیم کردم و روش نشستم. اونقدر #کلفت بود که داشتم پاره میشدم -خودت و مثل یه #جنده روی #ک_یرم تکون بده #ددی غلط خولدم -هر شب که زیرم جر خوردی دیگه تکرار نمیشه بیبی.. https://t.me/joinchat/FxxsxGZ7dHA1NWNk #ددی_لیتل_گرل💦 #اروتیک🔞 #هات🔥 https://t.me/joinchat/FxxsxGZ7dHA1NWNk

پسری که واسه زنده موندن ددیش مجبوره زیر خواب دکتر بشه😱❌ سمت اتاق دکتر راه افتادم و در حالی که اشکام رو پاک میکردم در رو باز کردم.❗️❗️ پشت میزش نشسته بود و با پوزخند نگام میکرد‌. -شرط..شرطت قبوله🤐🔞 خنده‌ای کرد و از پشت میزش بلند شد‌. از پشت بهم چسبید و انگشتاش رو کمر شلوارم رد کرد و به سوراخم رسوندش. +باید تنگ بودنت رو چک کنم.😈💦 دو انگشتش رو واردم کرد که از درد لبام رو بهم فشردم ولی دکتر از تنگی سوراخم اهی کشید و شلوارم رو پایین کشید و...... https://t.me/joinchat/YOghYAza8tMxNmM0

🍭یه لیتل و دوتا ددی🍭 _ #ددی ثامر، #ددی تایماااز ثامر مثل همیشه گفت #جانم‌. تایمازم مثل همیشه گفت بله یه نگاه #شیطونی به دوتاشون کردم که متوجه #منظورم شدن به سمتم اومدن. 😈💦💦💦💦💦💦💦💦😈 #ددی ثامر زیرم #خوابیده بود و #آلت بلند شدمو #میمالوند. با دست دیگش‌ #نوک سینمو بین انگشتاش له میکرد. ددی تایمازم #آلت کلفتشو تو سوراخم فرو کرد و وحشیانه تلمبه میزد. _ وای،اه،ددی دارم میام _ بیا #توله سگ، واسه #ددیات بیا https://t.me/joinchat/sekCef1Zc2swZGE5