𝐒𝐚𝐩𝐢𝐝🍒🔖

-رسمه دخترا خودشون ول کنن تو بغل هر کس و ناکسی و مهمون یه شب و دو شب بشن؟! بغض به گلوم چنگ انداخت و لبم رو از درون گاز گرفتم. نباید جلوش شکست رو قبول می‌کردم. -تو خودت رو هر کس و ناکسی می‌بینی؟! پوزخند زد و بازوم رو گرفت. از چادری که با خار و خاشاک درست کرده بود بیرونم کرد و صدای فریادش به آسمون رفت. -منو ببین! خوب تو چشام نگاه کن... من همونیم که عشق زندگیش جلو چشاش رفت و با غریبه پرید! آره هر کس و ناکسی‌م که عشقم بهم نارو زد. خون جلوی چشماش رو گرفته بود به هیچ صراطی مستقیم نبود. عجزم رو تو چشام ریختم. -گناه من چیه که با تو توی یه جزیره گیر افتادم؟! مگه من بهت خیانت کردم؟! جلو رفتم ولی باز عقب کشید. -من این بیرون از سرما یخ میزنم. قول میدم نزدیکت نشم، قول میدم کاری به کارت نداشته باشم. هه بلندبالایی گفت و به چادر اشاره کرد. -فقط اندازه‌ی یه نفر جا داره مگه کوری و نمی‌بینی؟! همه جا تاریک و سیاه بود و باد سرد نفسم رو تنگ می‌کرد. -بغلِ همدیگه بخوابیم. https://t.me/joinchat/UeoDZTBLsuJ_gLSG یه دختر و پسر زخم خورده تنها تو یه جزیره گیر میفتن و راهی ندارن جز سازش باهم...🥺⚠️ البته ناگفته نماند بعد از کلی کل کل و دعوا، یه عشق باورنکردنی و عمیق بینشون پیش میاد و همین میشه اصل ماجرایی که اون دو نفر رو تا...❌ باید بخونی تا بفهمی‼️

جیغغغغغغ چقدر این چنل مووده😌💕

🤩 برترین و بزرگترین کانال طنز فوتبالی 🤩 💯 بدون اغراق تنها کانال فوتبالی که بیش از 80 درصد مطالبش اختصاصیه و کپی نیست 👌👇👇 🎥 ویدئو و کلیپ های اختصاصی فوتبالی 🎞 گل ها و خلاصه بازی ها 🎮 سوتی های فیفا و پی اس 📹 گیف های خنده دار فوتبالی 📸 عکس های خنده دار فوتبالی 📣 مهم ترین اخبار فوتبالی دنیا 📊 نتایج پایانی بازی های مهم جهان 🤡 و گلچینی از خنده دار ترین مطالب طنز غیر ورزشی... 🖐 همه این مطالب فقط و فقط در کانال زیر ، عضو کانال زیر بشین و از مطالب اختصاصی ما لذت ببرید. 👇👇👇 https://t.me/joinchat/vIwa4qs0oLkzMTk0

طرفدارای کدوم تیم بیشترن؟؟ 🤤🍓

-شبیه #زنبور شدی! با #حرص برگشتم سمتش، #مهم نبود بابام اینجاس، باید #جوابشو میدادم .. -#مار هم میشم، میخوایی؟ آریا #تخس تر از این حرفا بود و گفت: -هنوز #دهنت بوی #شیر میده بچه جون! -تو #دهات شما #زنبورا شیر می خورن؟ -نه ولی #شیرا زنبور #میخورن! - اخی، #زنبور های #دهات ما اپدیت نیستن -خودم #اپدیتشون میکنم... - ببین‌دیگه خیلی داری #اشتباه میکنییی - #پیغمبر نیستم که اشتباه نکنم #پوزخندی زدم و گفتم: -منم #خدا نیستم که #ببخشم! ‼️❤️‼️❤️‼️❤️‼️❤️‼️❤️ بیا #دوسه تا حرف یاد #بگیری حداقل واسه #کلکل😂♨️ دختر #پسر این #رمان هرچی حاظر #جوابیه تو #جیبشون گذاشتن😵‼️ https://t.me/joinchat/VPBTQuCmkGln9wAj

#دوسال‌بعد تو این دوسال گذشته خیلی چیزا تغییر کرده! دیگ هیچی مث گذشته نیست! هیچ چیزی از بهراد گذشته باقی‌نمونده! فقط و فقط دوماه طول کشید فراموشش کنم! اونی ک حتی دیگ اسمشم فراموش کردم! ی شرکت خیلی بزرگ برا خودم افتتاح کردم! بهترین شرکت معماری تهران و ایران رو داشتم! دیگ کسیو در حد خودم نمیدونستم و عشق از ممنوعه های قانون زندگیم شده بود! بهراد اصالت برگشته بود! مغرور تر و خود خواه تر از همیشه! کسی شده بودم هیشکس جرعت نداشت تو چشاش زل بزنه! کسی ک اخم قانون اول زندگیش بود!تو شرکت منتظز شدکت مهرآسا بودم!شرکت مهرآسا دومین شرکت بهترین بود ک همیشه بعد شرکت اصیل ک شرکت من بود اسمش میومد!سهمدارش خانوم سها مهرآسا بود! ساعت نزدیکای دو و نیم بود ک میگفتن تیم مهرآسا رسیدن خودمو جم و جور کردم منم رفتم تقه ای ب در زدم و وارد شدم! همه پاشدن جز مهرآسا! ۵ نفر اومده بودن! من: خوش اومدین! سرمو بالا آوردم! با دیدن سها مهرآسا خشکم زد! بقیه نشستن! ولی...ولی این ک نیاز بود! نیازِ من! #این‌چنل‌دو‌رمان‌خیلیییی‌عالی‌داره‌ک‌یکیش‌براساس‌واقعیت‌هس‌دیگری‌دیگ‌نگمممم🙈 #هرکی‌خونده‌مستش‌شده‌مطمئنم‌عاشقش‌میشی #پیشنهادی! https://t.me/parsedartanhayiii/1488 https://t.me/parsedartanhayiii/1488

#جذاب_ترین_رمان_تلگرام 🔞 #رمان_جنایی😱 #پسر_مغرور_و_هات 🔥🤤 - ولم کن، بذار برم. قطرات اشک با شدت بیشتری روی گونه هتیم می ریزند و او فقط پوزخند می زند. با لحن کریهی می گوید: - کجا؟ اون شاهینِ کثافت باید حالا حالاها آتیش بگیره از نبودنت. می خوام صدای سوزه هاش و بشنوم. می خوام بیاد مثل یه سگ بهم التماس کنه. ♨️ با نفرت نگاهش می کنم. او یک حیوان رزل بود! یک حیوان! با خشم می غرم: - اون هیچ وقت این کار و نمی کنه. تویی که مثل سگ جلوی پاهاش به زانو در میای و به موس موس میوفتی آشغال! 🍷💦 با خشم داد می زند: - دختره حروم....😈 بنگ! بهت زده به اویی که روی زمین افتده خیره می شوم. او مُرد؟ به همین آسانی؟ آرام سر بلند می کنم، و گم می شوم در نگاه آشفته و مشکی رنگی که مثل یک مسکن قوی به من آرامش می دهد. .........❌

#جرررررررررررر 🤣🤣🤣🤣🤣🤣 #بیا_سرچ_کن_نبود_لفت_بده🤣🤣🤣 شونه هام رو با #غرور بالا انداختم و وارد محدوده‌ی قیمت ها شدم، بدون اینکه رقم‌رو بخونم رو آخرین قیمتی که ارقامش از بقیه بیشتر بود #کلیک کردم و چند ثانیه بعد لیست خونه‌هایی که حتی میلی به #دیدنشون نداشتم بالا اومدن، تنها چیزی که بهش توجه می‌کردم فقط و فقط #قیمت بود، #خوشگلیش بخوره توو سر این! در نهایت با مقایسه‌ی کوچیکی رو خونه ای که بیشترین #قیمت رو داشت کلیک کردم و لب‌تاپ رو با #سرزندگی سمت‌اش گرفتم، نیم نگاهی به صفحه انداخت و بعد از #حداکثر دو ثانیه با #پوزخند کج و ماوجی لب زد: - عالی و مناسب؛ #اصطبل اسب سواری واقعا جای مناسبی برای #زندگیه! با پایان حرف اش هینِ بلندی کشیدم و دوباره #لب‌تاپ رو سمت خودم چرخوندم؛ با دیدن تصویر چندتا #اسب که توو #اصطبل بودن و به دوربین نگاه می‌کردن سرخ شدم💯💯🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 چندثانیه دیگه لینکش باطل میشه پس بجنب https://t.me/joinchat/AAAAAFkJxaXNtlFoVGZD4g

#پسره‌نامزد‌مریضشو_می‌بره‌بیمارستان #اونجامی‌فهمه‌که_حامله‌است🤯♨️ _خانمتون حالش خوبه، ولی متاسفانه بچه سقط شده. حتی تعجب هم نکردم. به مهتاب اشاره کردم و گفتم: - خانم دکتر من همراه ایشونم، مهتاب سلطانی. دستانش را در جیب روپوش سفیدش فرو برد. - بله آقا، می‌دونم! گفتم که؛ حالش خوبه، اما بچه‌اش سقط شده. #ایشون‌یک‌ماهه‌بارداربودن_نمی‌دونستین‌شما؟ شوکه به دهان دکتر چشم دوختم. - چته آقا؟ رنگت عین گچ سفید شده. #تو_الان‌باید_به‌خانمت‌روحیه‌بدی، تو که از خانمت بدتری... #میخای‌بدونی‌چی‌میشه؟ #جوین‌شو😍♨️👇 https://t.me/joinchat/SC1o79UGmZKrOO7X

رمانش تلگرام رو ترکونده🔥😍 •دستش لبه تاپم را کنار زد : میخوامت نوا! ترسیده سعی کردم دستش کنار بزنم : اما تو برادرمی ، نمیتونم ... به چشمانم خیره شد و من غرق چشمان زیبایش که شبیه چشمان من بود شدم : همین الان میخوامت ...برام مهم نیست که خواهرمی همین الان تو برای من میشی . این را گفت و دستش را دوباره به سمت لبه تاپم برد... 🙈🔞 ••https://t.me/joinchat/VpZ2pRJoxsleHNgr - پسره عاشق خواهر ناتنیش شده💯🤤 فقط امروز عضوگیریش رایگانه زود جوین بده تا لینکش باطل نشده🥵💢