cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

کانال احادیث واقوال علماء 《 کتاب های مذهبی با فرمت PDF》 ‌‌

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
510
Obunachilar
+124 soatlar
+47 kunlar
-630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

#ادامه_سیرت_پیامبر ﷺ {117} اهل مکه آماده جنگ می شوند مردم مکه، شتابان آماده جنگ شدند و به یکدیگرگفتند: آیا محمد و یارانش فکر کرده اندکه این کاروان، مانندکاروان ابن حضرمی است؟ هرگز، به خدا سوگند به زودی به او می‌فهمانیم که این کاروان غیر از کاروان حضرمی است. مردم مکه، یا خودشان بیرون می‌شدند و یا کسی را به جای خود می‌فرستادند و در بیرون شدن نهایت آمادگی رامی گرفتند؛ هیچکس از بزرگانشان از این جنگ تخلف نکرد. مگر ابولهب که یکی از بدهکارانش را به جای خود فرستاد. آنان، حتی از طوایف اطراف نیز کمک گرفتند؛ جز بنی عدی، همه قبایل قریش بیرون شدند و از بنی عدی هیچکس بیرون نشد. چگونگی آرایش نظامی سپاه مکه در آغاز، نیروهای این سپاه تقریباً هزار و سیصد مرد جنگجو بودند؛ یکصد اسب و ششصد زره داشتند و شترانشان آنقدر زیاد بود که شمارشان مشخص نیست. فرمانده کل، ابوجهل بن هشام بوده و نه نفر از سران و بزرگانشان، مسئول پشتیبانی و تدارکات لشکر قریش بودند. بعضی روزها، نه شتر و بعضی روزها، ده شتر برای غذای لشکر، می‌کشتند. مسئله قبایل بنی بکر هنگامی که سپاه مکه آماده حرکت شد، یاد اختلافات و جنگ‌های قریش با بنی بکر زنده گردید؛ لذا قریشیان به هراس افتادند که مبادا بنی بکر از پشت به آنان ضربه بزنند و قریش، از دو سو، در میدان آتش جنگ قرار بگیرد. چیزی نمانده بودکه این نگرانی، آنان را از تصمیم جنگ منصرف کند. در این اثنا شیطان، خودش را به شکل سراقه بن مالک بن جعشم مدلجی سردار بنی کنانه در آورد و نزد قریش رفت و گفت: من ضمانت می‌کنم که بنی کنانه از پشت شما را نزنند و به شما حمله نکنند و از آن‌ها به شما چیزی نرسد که خوشتان نیاید. #_ادامه_دارد..ان شاءالله نشر مطالب یاری فرمایید و ان شاء الله در ثواب شریک شوید! گروه احادیث واقوال علماء شعبه یک https://chat.whatsapp.com/KFKp7gcN4HnBv46FKhFRH1 کانال احادیث واقوال علماء https://t.me/saranipor
Hammasini ko'rsatish...
احادیث واقوال علماء (1)

WhatsApp Group Invite

در ميان آنها اساس زنادقه و نفاق چون قرامطه و باطنيها و امثال ايشان ظهور يافتند، بدون شك آنها دورترين گروهها از كتاب و سنت هستند و به همين سبب نزد عموم مسلمانان آنها مشهور به مخالفت سنت هستند لذا در مقابل اهل سنت رافضه را مي بينند و هرگاه يكي از آنها مي گويد من سني هستم معنايش اين است كه رافضي نيستم. بدون شك آنها از خوارج بدترند. خوارج در آغاز اسلام شمشيري بر عليه جماعت مسلمانان بودند ولي دوستي و موالات كافران از شمشيرهاي خوارج خطرناكتر و بزرگتر مي باشد. قرامطه و اسماعيليه و امثال آنها كه دشمن اهل جماعتند منتسب به آنها مي باشند. در تاريخ، خوارج معروف به صدق و راستي و رافضيها معروف به دروغ و كذبند. خوارج از اسلام خارج شدند ولي آنها اسلام را دور انداختند. قدريه محض به درجات بسيار از اينها بهترند و به كتاب و سنت نزديكتر مي باشند ولي معتزله و ديگر شاخه هاي قدريه كه جهميه نيز جزو اينها مي باشند گاهاً مخالفان خويش را تكفير و خون مسلمانان را مباح مي دانند. مرجئه از جمله اين گروههاي بدعي مغلظه نمي باشد بلكه بعضي از گروههاي اهل فقه و عبادت نيز اعتقادات آنها را دارند آنها از اهل سنت محسوب مي شوند مگر كساني از آنها كه بسيار در اين عقايد غليظ فرو رفته باشند. و به خاطر اينكه جماعتي از افراد مشهور پيروي شده به ارجاء و تفضيل نسبت داده شده اند امامان مشهور اهل سنت چون سفيان ثوري در نكوهش مرجئه مفضله و تنفر از مقالاتشان سخن رانده اند چنانكه گفته است: هركس علي را بر شيخين- ابوبكر و عمر- ترجيح دهد از شأن و منزلت مهاجرين و انصار كاسته است و فكر نمي كنم چنين فردي عملي از او به سوي خدا صعود نمايد. و اين را زماني گفت كه به او گفتند: بعضي از ائمه كوفه علي را مقدم مي دارند و همينطور سخن ايوب سختياني كه گفت: هركس علي را بر عثمان ترجيح دهد از شأن و منزلت مهاجرين و انصار كاسته است. و اين را زماني گفت كه مقالاتي از بعضي ائمه كوفه به او رسيد. هر چند روايت است كه ايشان از اين سخن برگشت. و همينطور ثوري، مالك، شافعي و ديگران نيز در نكوهش مرجئه سخن رانده اند آنگاه كه بعضي از مشهورين به ارجاء نسبت داده شدند. كلام امام احمد در اين باب در همان مسيري جاري است كه امامان هدايت يافته قبل از او بر آن بودند؛ ايشان سخن جديدي از خود نياورده است بلكه سنت را آشكار و بيان نمود و حال مخالفان را توضيح داد و در آن به تلاش و مجاهدت وسيعي دست زد و بر مصائب و گرفتاريهاي مسير كه از طرف اهل بدع و اهوا دچار شد صبر پيشه كرد همانگونه كه خداوند مي فرمايد:{وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا}[20] «از آنها پيشواياني قرار داديم تا به فرمان ما راهنمايي كنند آنگاه كه صبر پيشه كردند.» صبر و يقين دو وسيله امامت در دين هستند هرگاه كسي به آن قيام كرد به امامت در سنت نزديك مي شود و همان سبب شهرت و پيروي از او براي ديگران خواهد شد چنانچه او نيز پيرو هدايت يافتگان قبل از خود بود. سنت آن چيزي است كه اصحاب از رسول الله- صلي الله عليه و سلم- و تابعان نيز آن را از اصحاب گرفتند پس تابع تابعان از تابعين دريافت نمودند و اين امر تا روز قيامت بر اين منوال ادامه دارد. و اگر چه بعضي از ائمه به آن عالمتر و بر آن صابرترند. والله سبحانه وتعالي أعلم وأحكم، والله أعلم‏. و صلي الله علي نبينا محمد و علي آله و صحبه وسلم تأليف: شيخ الاسلام  -رحمه الله- مترجم:عبدالسلام نشر مطالب یاری فرمایید و ان شاء الله در ثواب شریک شوید! گروه احادیث واقوال علماء شعبه یک https://chat.whatsapp.com/KFKp7gcN4HnBv46FKhFRH1 کانال احادیث واقوال علماء https://t.me/saranipor
Hammasini ko'rsatish...
احادیث واقوال علماء (1)

WhatsApp Group Invite

اصل دوم: اظهار نظر و اعتقاداتي چون انكار واجب بودن نماز، زكات، روزه و حج و حلال دانستن زنا، شرابخواري، قمار و نكاح با محارم است. اما گوينده آن گاهاً از كساني است كه اين مسائل به او ابلاغ نشده است لذا به سبب انكار آنها كافر نمي شود مانند افرادي كه تازه مسلمان شده يا در منطقه دور افتاده اي زندگي مي كنند كه شريعت اسلام به آن جاها نرسيده است در چنين مواردي فرد به واسطه انكار چيزي از دستورات و آيات نازل شده كافر نمي شود چون نمي داند كه آن مسئله بر رسول خدا نازل گرديده است و اعتقادات جهميه نيز كه صفات پروردگار را انكار مي كنند از اين قبيل مسائل است ولي نظرات اعتقاديشان با توجه به سه دليل غليظتر است: 1.     نصوص مخالف نظراتشان در كتاب و سنت و اجماع بسيار زياد است ولي با تحريف نمودن آن را رد مي كنند. 2.     حقيقت سخنان آنها تعطيل كردن صانع متعال است هرچند در ميانشان كساني وجود دارند كه لازمه سخن خويش را نمي دانند و مي گويند: اصل ايمان اقرار به الله است و اصل كفر نيز انكار الله است. 3.     آنها مخالف آن چيزي هستند كه همه اهل ملل و اديان و فطرتهاي سالم بر آن اتفاق دارند اما با اين وصف گاهاً بعضي از مقالاتشان بر بسياري از اهل علم پوشيده مانده و چه بسا به خاطر شبهاتي كه طرح نموده اند گمان مي كنند حق با آنهاست و آنها همان مؤمنان به خدا و رسولش در ظاهر و باطن هستند آري بر آنها پوشيده مي ماند همانگونه كه بر ساير اهل بدع از گروههاي متعدد پوشيده خواهد ماند. اينها قطعاً كافر نيستند بلكه در ميانشان فاسق و عاصي وجود دارد و گاهاً بعضي از آنها دچار خطا مي شوند كه قابل بخشش مي باشد و چه بسا داراي ايمان و تقوا است و به نسبت آن از ولايت و محبت پروردگار بهره مند مي گردد. اصل اعتقاد اهل سنت كه موجب مفارقت خوارج، جهميه، معتزله و مرجئه گرديد اين است كه اهل سنت اين است كه اهل سنت معتقدند ايمان افزايش مي يابد و قابل تقسيم مي باشد همانگونه كه رسول الله- صلي الله عليه و سلم- مي فرمايد:يَخْرُجُ مِنْ النَّارِ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ إِيمَانٍ[17] (كسي كه به اندازه يك ذره ايمان در دل داشته باشد از آتش خارج مي گردد.) بنابراين ولايت پروردگار قابل افزايش و كاهش و قابليت تقسيم پذيري را دارد.[18] حال كه اصل بدعت دانسته شد اساس سخن خوارج اين است كه آنها به واسطه ارتكاب گناه تكفير مي كنند و معتقد به گناه بودن چيزي هستند كه در واقع گناه نيست و معتقد به پيروي از كتاب هستند ولي سنتي را كه با ظاهر كتاب مخالف باشد را تبعيت نمي كنند هر چند متواتر هم باشد. مخالفان خويش را تكفير و به خاطر اينكه آنها را مرتد مي دانند بيشتر از كافر اصلي جان و مالشان را حلال مي دانند چنانچه رسول الله- صلي الله عليه و سلم- به آن خبر داده:يَقْتُلُونَ أَهْلَ الْإِسْلَامِ وَيَدَعُونَ أَهْلَ الْأَوْثَانِ[19] (با اهل اسلام مي جنگند ولي صاحبان بت و مشركين را رها مي كنند.) به همين سبب عثمان و علي و پيروانشان را تكفير نمودند و هر دو گروه متقابل اهل صفين را تكفير كردند و امثال اين گفته هاي خبيث زياد دارند. اصل سخن رافضيها اين است كه رسول الله- صلي الله عليه و سلم- به وسيله نص صريح علي را امام و جانشين خويش قرار داده تا بعد از وي هيچ عذري باقي نماند و او امامي معصوم است و هركس مخالف او باشد كافر است و مهاجرين و انصار نص صريح فرموده رسول الله- صلي الله عليه و سلم- را پنهان داشته و كتمان كردند و به امام معصوم كافر شدند و به دنبال هواهاي خويش افتاده و دين را تبديل نمودند و شريعت را تغيير دادند و ظلم كرده و تجاوز نمودند بلكه جز چند نفر معدودي همگي كافر شدند و آن تعداد نيز به شمارش كمتر از بيست نفر مي باشند. آنگاه مي گويند: ابوبكر و عمر و امثال آنها هميشه منافق بوده اند و گاه گفته اند آنها اول ايمان آورده بعداً كافر شده اند و بيشتر رافضيها مخالفان سخن خويش را تكفير و خود را مؤمن مي دانند. زمينهاي اسلامي كه عقايد آنها در آنجا مسلط و ظاهر نيست را سرزمين ارتداد و دار الكفر مي نامند و آن مكانها را بدتر از مناطق مشركين و نصارا مي دانند به همين خاطر يهود و نصارا و مشركين را بر بعضي از جمهور مسلمين حمايت مي كنند چنانكه در دوستيشان با كافران مشرك، يهوديان و نصارا بر عليه جمهور مسلمانان اين امر شناخته شده است. در ميان آنها اساس زنادقه و نفاق چون قرامطه و باطنيها و امثال ايشان ظهور يافتند، بدون شك آنها دورترين گروهها از كتاب و سنت هستند و به همين سبب نزد عموم مسلمانان آنها مشهور به مخالفت سنت هستند لذا در مقابل اهل سنت رافضه را مي بينند و هرگاه يكي از آنها مي گويد من سني هستم معنايش اين است كه رافضي نيستم. https://chat.whatsapp.com/KFKp7gcN4HnBv46FKhFRH1
Hammasini ko'rsatish...
احادیث واقوال علماء (1)

WhatsApp Group Invite

8⃣6⃣2⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۲۶۸﴾   اهتمام و توجه خاص به اعزام أسامهؓ: رسول اکرم ﷺ در اثناء بیماریش حس کرد که مردم در مورد اعزام «أسامه بن زیدؓ» تأخیر می‌کنند بنابراین در حالی که دستمالی بر سرش بسته بود، از خانه خارج شد و قصد مسجد کرد و رفت بالای منبر نشست ۔ قبلاً مردم در مورد این که نوجوان کم سنی همچون «أسامهؓ»، بر بزرگان مهاجرینؓ و أنصارؓ فرمانده قرار داده شده، حرف‌هایی زده بودند، رسول اکرم ﷺ بعد از حمد و ثناء خداوند متعال چنین فرمود: «هان ای مردم! سپاه «أسامهؓ» را حرکت دهید، به خدا سوگند، اگر شما در مورد فرماندهی «أسامهؓ» حرف زده‌اید تازگی ندارد ۔ قبلاً در مورد فرمانده بودن پدر او «زیدؓ» نیز حرف‌هایی گفته و ایرادهایی گرفته بودید، در صورتی که هم او شایسته این منصب است و هم پدر او شایسته فرماندهی بود۔» سپس از منبر پایین آمد ۔ مردم برای شرکت در سپاه «أسامهؓ» با شتاب مشغول آماده گیری بودند از این طرف بیماری رسول اکرم ﷺ شدت گرفت ۔ «أسامهؓ» با سپاه خود حرکت کرده، «جُرُف» را که در یک فرسخی «مدینه» واقع است، اردوگاه خود قرار داد تا مجاهدان اسلام دسته دسته به آنجا بیایند و همگی در وقت معیّن از آنجا حرکت کنند ۔ «أسامهؓ» و سپاه او در «جرف» منتظر بودند که ببینند قضای الهی درباره رسولش ﷺ چه خواهد بود۔ (¹) آن‌حضرت ﷺ در حال بیماری در رابطه با هیأت‌هایی که به «مدینه» می‌آیند، به مسلمانان توصیه فرمود که آنها را همچنان که او گرامی می‌داشت، گرامی بدارند و نیز در «جزیرة العرب» دو دین باقی نگذارند فرمود: «أَخْرِجُوْا الْمُشْرِكِيْنَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ،» [مشرکین را از جزیرة العرب اخراج نمائید۔] (²) منابع: (¹) - سيرة ابن هشام، ج: ٢ ص: ۶۵۰ - امام بخاریؒ در: [كِتَابُ الْمَغَازِي «بَابُ غَزْوَةُ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ، برقم: (۴۲۵۰) ] این روایت را نقل کرده است که آن‌حضرت ﷺ فرمودند: «إِنْ تَطْعَنُوا فِي إِمَارَتِهِ فَقَدْ طَعَنْتُمْ فِي إِمَارَةِ أَبِيهِ مِنْ قَبْلِهِ، وَايْمُ اللّٰهِ لَقَدْ كَانَ خَلِيقًا لِلْإِمَارَةِ، وَإِنْ كَانَ مِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَيَّ، وَإِنَّ هَذَا لَمِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَيَّ بَعْدَهُ» «اگر شما در مورد فرماندهی (أسامهؓ) انتقاد می‌کنید قبلاً در مورد فرماندهی پدرش نیز انتقاد کردید، سوگند به خدا او (زیدؓ) شایسته فرماندهی و محبوبترین فرد نسبت به من بود و این (أسامهؓ) نیز بعد از او دوست‌ترین فرد من است ۔ [وأخرجه مسلم في: كِتَابُ فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ رَضِيَ اللّٰهُ تَعَالَى عَنْهُمْ؛ بَابُ فَضَائِلِ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ وَأُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ رَضِيَ اللّٰهُ عَنْهُمَا، برقم: (۲۴۲۶)، وابن حبان في الصحيح: (۵۳۵/۱۵) برقم: (۷۰۵۹)، وأحمد في المسند: (۲۰/۲)، من حديث ابن عمر رضي اللّٰه عنهما ۔ (²) - أخرجه البخاري في: كِتَابُ الْمَغَازِي؛ بَابُ مَرَضِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَوَفَاتِهِ، برقم: (۴۴۳۱)، من حديث ابن عباس رضي اللّٰه عنهما] ۔ نشر مطالب یاری فرمایید و ان شاء الله در ثواب شریک شوید! گروه احادیث واقوال علماء شعبه یک https://chat.whatsapp.com/KFKp7gcN4HnBv46FKhFRH1 کانال احادیث واقوال علماء https://t.me/saranipor
Hammasini ko'rsatish...
احادیث واقوال علماء (1)

WhatsApp Group Invite

(روزی که مدینه رنگ خون گرفت) قسمت 6 ویژه نامه شهادت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه آنگاه عمر فاروق دستور داد در مدت این سه روز صُهَیب امام جماعت مسلمانان باشد و به طور حتم و قطع برای روز چهارم باید یکی از شما برای امارت انتخاب گردد ، و برای تحقق حتمی این مطلب به حضور اعضای شورا به دو مطلب زیر اکیداً دستور داد: 1ـ به ابوطلحه انصاری دستور  داد که در رأس پنجاه نفر مسلح برگزیده انصاری برگزاری این انتخابات را در مدت نام برده به عهده بگیرد. 2ـ به صهیب رومی، که او را در دوره انتقال قدرت، جانشین موقت خود قرار داده بود دستور داد که بعد از مرگ من تمام اعضای شورا را در اتاقی جمع کنید  و با اسلحه بر سر آن‌ها بایستید و هرگاه پنج نفر بر امارت یکی از آن‌ها متفق و یک نفر مخالفت ورزید با شمشیر سر او را بشکافید  و اگر چهار نفر بر امارت یکی از آن‌ها متفق و دو نفر مخالفت می‌ورزید با شمشیر سر این دو نفر را بزنید  و اگر سه نفر بر امارت یکی از آن‌ها و سه نفر دیگر بر امارت یکی دیگر از آن‌ها توافق کردند ، عبدالله بن عمر را حَکَم خود قرار دهند و اگر حَکَمیت عبدالله را قبول نکردند، عبدالرحمن بن عوف در هر دسته ای بود نظر این دسته را قبول کنید و دسته دیگر هم اگر بر مخالفت خود باقی ماندند آن‌ها را به قتل برسانید . فاروق ـ رضی الله عنه ـ با این تدبیر قاطع و حکیمانه مطمئن گردید که چهار روز بعد از مرگ او حتماً جانشینی برای او تعیین و جهان اسلام از بلای اختلاف و تفرقه بر سر قدرت و از بلوای جنگ‌های داخلی و از خطر تهاجم نیروهای خارجی و ارتش‌های روم و چین مصون خواهد ماند، و هنگامی که به ترتیب  مهاجرین و انصار و مردم مدینه و اهل شام و اهل عراق برای عیادت از او اجازه خواستند به همه آن‌ها اجازه  داد. وقتی خواستند توصیه‌هایی به آن‌ها بکند فاروق در نهایت صلابت و متانت و در حالی که پارچه سیاهی بر زخم‌های سرش پیچیده و از آن خون  جاری می‌شد در جواب گفت: «همه شما را توصیه می‌کنم که یک ذره و یک لحظه از کتاب خدا جدا نشوید زیرا شما مادامی که از قرآن پیروی کنید گمراه نمی‌شوید ، و به خلیفه بعد از خودم اکیداً توصیه  می‌کنم که: 1ـ نسبت به اصحاب مهاجرین نخستین، نهایت توجه را مبذول و حقوق آن‌ها را محفوظ و مقام آن‌ها را کاملاً محترم  بدارد. 2ـ اصحاب انصار چه اوس  و چه خزرج که قبل از مهاجرین در این شهر سکونت داشته و قبل از بقیه اهل این شهر ایمان آورده‌اند، و امکانات رشد ایمان و توسعه دین را فراهم نموده‌اند، باز مورد توجه و احترام کامل قرار دهد، و نیکویی نیکوکاران آن‌ها را قبول و از بدی‌های آنان صرف‌نظر نماید . ادامه دارد نشر مطالب یاری فرمایید و ان شاء الله در ثواب شریک شوید! گروه احادیث واقوال علماء شعبه یک https://chat.whatsapp.com/KFKp7gcN4HnBv46FKhFRH1 کانال احادیث واقوال علماء https://t.me/saranipor
Hammasini ko'rsatish...
احادیث واقوال علماء (1)

WhatsApp Group Invite

شرح هفتاد و سه فرقه س:از شيخ الاسلام در مورد فرموده رسول الله- صلي الله عليه و سلم- تفترق أمتي ثلاث وسبعين فرقة سؤال شده است و همچنين اينكه  اين گروهها كدامند و اعتقاد هر كدام از آنها چيست؟ ج: الحمد لله. اين حديث صحيح و در سنن و مسانيد چون سنن ابوداود و ترمذي و نسائي و ديگران مشهور است و لفظ آن بدين صورت است:افْتَرَقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَافْتَرَقَتْ النَّصَارَى عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً  ستَفْتَرِق أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كلها فِي النَّارِ إلا وَاحِدَة قالوا:مَنْ هي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هي الْجَمَاعَة و في رواية اخري مفسرة الاولي قال: هي التي تكون علي ما انا عليه و اصحابي[1] (يهود به هفتاد و يك فرقه تقسم شدند و نصاري به هفتاد و دو فرقه تقسم گرديدند و امت من نيز به هفتاد و سه فرقه تقسيم مي شود به جز يك گروه از آن همگي در آتشند.) و در لفظي آمده است:عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً[2] (به هفتاد و سه ملت تبديل شدند.) و در روايتي از رسول خدا سؤال مي شود كه گروه نجات يافته چه كساني هستند؟ مي فرمايد:ما انا عليه و اصحابي (كساني كه بر منهج من و اصحابم قرار دارند.) و در روايتي آمدههي الجماعة، يد الله على الجماعة (آنها جماعت هستد و درست خداوند با جماعت است.) لذا فرقه ناجيه را بدين گونه توصيف مي كنند كه آنها اهل سنت و جماعت هستند كه اكثريت عظيم مسلمانان مي باشند. اما فرقه هاي ديگر اهل استثناء، تفرقه، بدعت و اهواء مي باشند و تعدادشان بسيار اندك است و شعارشان دوري از كتاب و سنت و اجماع است پس هركس با كتاب و سنت و اجماع سخن گويد از اهل سنت و جماعت محسوب مي گردد. اما در مورد معين نمودن اين فرقه ها بايد گفت: بعضي از مردم در موردشان كتابهايي را نوشته اند و آنها را در نوشته هاي خويش ياد كرده اند. ولي يقين به اينكه چنين فرقه اي با چنان وصفي از جمله هفتاد و دو فرقه باشد احتياج به دليل دارد چون پروردگار متعال سخن گفتن بدون علم را به طور عام حرام نموده است و به صورت خاص در اين مورد نيز بيان داشته است، چنانكه مي فرمايد:{قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}[3] «بگو پروردگار من فاحشه گري را چه آشكارا و چه نهان و گناه و تجاوز كردن به حق را حرام نموده است و اينكه به خداوند شرك ورزيد چيزي كه دليلي بر آن نازل ننموده است و اينكه چيزي را كه نسبت به آن علم نداريد به خداوند نسبت دهيد.» و مي فرمايد:{يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلًا طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}[4] «اي مردم در پاكيهاي موجود در زمين بصورت حلال تناول نماييد و از گامهاي شيطان پيروي مكنيد كه او دشمن آشكار شماست و شما را تنها به فحشا و بدي دستور مي دهد و اينكه چيزي را كه نمي دانيد به خداوند نسبت دهيد.» و مي فرمايد:{وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا}[5] «از آنچه نسبت به آن علم نداري پيروي مكن كه به درستي گوش، چشم و دل همگي مورد سؤال قرار مي گيرند.» و همچنين بسياري از مردم به ظن و گمان و آرزو در مورد اين گروهها خبر مي دهند. گروه خويش و منتسبين به رهبران خويش كه دوستداران آنها هستند را اهل سنت و جماعت مي نامند و مخالفان خويش را اهل بدعت معرفي مي كنند اين كار گمراهي آشكاري است چون اهل سنت و جماعت تنها تابع رسول الله- صلي الله عليه و سلم- هستند كسي كه از روي هوا سخن نمي گويد بلكه آنچه مي گويد كلام خداست كه به وي وحي گرديده است بنابراين او تنها كسي است كه در آنچه خبر مي دهد بايد تصديق شود و در هر آنچه كه دستور مي دهد بايد اطاعت شود و اين منزلت و مقام براي هيچكدام از امامان و بزرگان وجود ندارد بلكه همه مردم به جز رسول الله- صلي الله عليه و سلم- را به خاطر سخنانش مي شود بازخواست و مورد مؤاخذه قرار داد لذا هركس غير از رسول خدا - صلي الله عليه و سلم- فردي از افراد را ملاك و معيار اهل سنت بودن قرار دهد چنانكه هركس او را دوست بدارد و موافق او عمل كند اهل سنت و هركس با او مخالفت نمايد از اهل بدعت و فرقه قرار دهد شيوه اي كه پيروان گروههاي كلامي و مذهبي بر اساس آن عمل مي كنند از جمله اهل بدعت و گمراهي و تفرقه مي باشند.
Hammasini ko'rsatish...
اصحاب رسول الله- صلي الله عليه و سلم- همراه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- با آنها جنگيدند و در جنگيدن با آنها اختلاف ننمودند در حاليكه در جنگ جمل و صفين دچار اختلاف شدند چنانكه به سه دسته تقسيم گرديدند: دسته اي همراه علي و دسته ديگر همراه جبهه مقابل جنگيدند و دسته اي نيز از جنگيدن باز ايستاده و از آن خودداري كردند كه نصوص حال اين سوميها را ترجيح مي دهد. هنگامي كه خوارج از جماعت مسلمانان خارج شدند و آنها را تكفير و خونشان را براي خود مباح دانستند سنت حال و وضعشان را بيان مي دارد چنانكه مي فرمايد:يَحْقِرُ أَحَدُكُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَصِيَامَهُ مَعَ صِيَامِهِمْ ، وقراءته مع قراءتهم يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا يُجَاوِزُ حناجرهم يَمْرُقُونَ مِنْ الْإِسْلَامِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِيَّةِ، أينما لقيتموهم فاقتلوهم، فإن في قتلهم أجرًا عند الله لمن قتلهم يوم القيامة (هر كدام از شما نمازش را به نسبت نماز آنها و روزه اش را به نسبت روزه آنها و قرائتش را به نسبت قرائت آنها كم مي شمارد، قرآن مي خوانند اما از حنجره هايشان پايين نمي رود همانگونه كه تير از كمان خارج مي شود از اسلام بيرون مي گردند هر كجا آنها را ديديد با آنها بجنگيد كه جنگيدن با آنها داراي پاداش در روز قيامت مي باشد.) اولين فردشان در زمان خود رسول الله- صلي الله عليه و سلم- اقدام نمود آنگاه كه تقسيم كردن غنايم جنگي توسط رسول خدا - صلي الله عليه و سلم- را مشاهده كرد گفت: اي محمد عدالت را رعايت كن كه به درستي تو عادلانه رفتار ننمودي. رسول خدا به او گفت: لَقَدْ خِبْتُ وَخَسِرْتُ إِنْ لَمْ أَعْدِلْ (به تحقيق خسارتمند شده اي اگر من به عدل رفتار نكرده باشم.) بعضي از اصحاب عرض كردند اجازه دهيد كه گردن اين منافق را بزنيم. فرمود:إنه يخرج من ضئضئ هذا أقوام يحقر أحدكم صلاته مع صلاتهم، وصيامه مع صيامهم، وقراءته مع قراءتهم (از نسل اين مرد اقوامي برمي خيزند كه هركدام از شما نماز خويش را به نسبت نماز آنها و روزه خويش را به نسبت روزه آنها و قرائت خويش را به نسبت قرائت آنها ناچيز مي شمارد.) بنابراين مبدأ بدعت همان طعنه زدن و ايراد گرفتن از سنت به وسيله ظن و هوا است همانگونه كه ابليس نيز به واسطه هوا و رأي خويش به دستور پروردگار ايراد نمود. اما در مورد تعين كردن فرقه هاي هلاك شده، قديمترين كلامي كه به ما رسيده از يوسف بن اسباط و بعد از او عبدالله بن مبارك كه دو امام جليل القدر و از بزرگان ائمه مسلمين هستند مي باشد. آنها گفته اند: كه اصلهاي بدعت را چهار گروه رافضيها، خوارج، قدريه و مرجئه تشكيل مي دهند. به ابن مبارك گفته شده است: جهميه چگونه مي باشند؟ در جواب مي گويد: آنها از جمله امت محمد نيستند و اظهار مي نمايد كه: ما سخنان يهود و نصارا را حكايت و نقل مي كنيم ولي نمي توانيم كلام آنها را باز گوييم. جمعي از علماء از اصحاب احمد و ديگران در اين سخن از آنها پيروي كرده و گفته اند: جهميه كافرند لذا داخل در گروههاي هفتاد و دو گانه نمي باشند همانگونه كه منافقان و ملحدين داخل در آن نمي باشند اما ديگران اعم از اصحاب احمد و بقيه ائمه، جهميه را داخل در هفتاد و دو فرقه دانسته و اصل هاي بدعت را پنج گروه دانسته اند و با اين حال هر طايفه از گروههاي مبتدعه پنجگانه به دوازده فرقه و بر اساس نظر اولي هر طايفه از مبتدعه چهارگانه تبديل به هجده فرقه مي گردد. اين امر مبتني بر اصلي ديگر كه همان تكفير اهل بدعت است مي باشد. بنابراين هركس جهميه را از جمع فرقه ها خارج نمايد او را تكفير و بقيه اهل بدعت را تكفير نمي نمايد بلكه آنها را از جمله اهل وعيد همچون فاسقان و گنهكاران مي داند و فرموده خداوند متعال كه مي فرمايد: *هم في النار* «ايشان در آتش هستند» همچون تهديد هايي كه در مورد ساير گناهان چون خوردن مال يتيم وارد شده قرار مي دهند چنانكه مي فرمايد:{إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا}[10] «كساني كه اموال يتيمان را ظالمانه مي خورند در واقع آتش به شكمهاي خويش ريخته اند و به زودي وارد آتش مي شوند.» و كساني كه آنها را داخل در هفتاد و دو فرقه قرار داده اند به دو گروه تقسيم شده اند: قسمتي همگي آنها را تكفير مي نمايند و گوينده آن تنها بعضي از متأخرين منتسب به ائمه و يا متكلمين هستند. اما سلف و ائمه در مورد عدم تكفير مرجئه و شيعه مفضله و امثال آنها با همديگر نزاع و اختلاف ننموده اند و نصوص نقل شده از احمد نيز گوياي اين است كه او نيز آنها را تكفير نكرده است هر چند از جمله اصحاب او كساني هستند كه تكفير تمام اهل بدعت را از او نقل كرده اند، و حتي بعضي معتقد به تخليد آنها نيز بوده اند كه اين امر بر اساس مذهب و فقه احمد اشتباه است.
Hammasini ko'rsatish...
و بعضي هيچ يك از اهل بدعت را تكفير ننموده اند و اهل بدعت را به اهل معصيت ملحق كرده و گفته اند: همانگونه كه از جمله اصول اهل سنت و جماعت تكفير نكردن افراد به واسطه گناه است لذا هيچ فردي به واسطه بدعت تكفير نمي شود. اما آثار دريافت شده از سلف و ائمه گوياي اين است كه آنها به مطلقي قول به تكفير جهميه محض كرده اند كساني كه منكر صفاتند كه از جمله حقيقت اعتقادشان اين است كه خداوند سخن نمي گويد و ديده نمي شود و با مخلوقات مباين نيست و داراي علم و قدرت و گوش و چشم و حيات نيست بلكه قرآن مخلوق است و اهل بهشت خداوند را نمي بينند همانگونه كه اهل آتش نيز او را نمي بينند. اما در مورد تكفير خوارج و رافضيها هم احمد و هم ديگران اختلاف دارند. و قدريه كه منكر كتابت و علم پروردگارند را تكفير ولي كساني از آنها كه معتقد به علم پروردگار هستند ولي خلق افعال توسط پروردگار را منكرند را تكفير ننموده اند. پايان سخن در اين زمينه بيان كردن دو اصل است: اصل اول اينكه:در واقع ممكن نيست نمازخوان كافر باشد مگر كسي كه منافق است چون از همان زمان كه خداوند محمد- صلي الله عليه و سلم- را مبعوث داشت و قرآن را بر او نازل نمود و به مدينه هجرت كرد مردم به سه گروه تقسيم شدند:1. كساني كه به او ايمان آوردند2. كساني كه به او كافر شدند و آن را اظهار كردند3. كساني كه كفر را در دلهايشان مخفي كرده و در ظاهر ايمان آوردند كه اينها منافقان بودند و پروردگار متعال اين سه گروه را در اول سوره بقره بيان داشته است: چهار آيه در وصف مؤمنان، دو آيه در توصيف كافران و چهارده آيه مربوط به منافقان است. خداوند كافران و منافقان را با هم در بيشتر از يك آيه در قرآن بيان داشته است چنانكه مي فرمايد:{‏وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}[11]«از كافران و منافقان پيروي مكن.» و مي فرمايد:{إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا}[12]«خداوند همه كافران و منافقان را با هم در جهنم جمع مي گرداند.» و مي فرمايد:‏{فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا}[13] «امروز نه از شما و نه از كساني كه كافر شدند فديه اي دريافت نمي شود.» آنها را بر كافران عطف نموده است تا به واسطه اظهار نمودن اسلام از آنان تشخيص داده شوند در حاليكه آنان در باطن از كافران بدترند چنانكه مي فرمايد:{إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ}[14] «همانا منافقان در پايين ترين مرتبه جهنم قرار دارند.» و مي فرمايد:{وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ}[15] «بر هيچكدام از آنها از اين به بعد كه مردند نماز مخوان و بر گورشان قرار مگير. آنها به خدا و رسولش كافر شدند.» و مي فرمايد:{قُلْ أَنفِقُواْ طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلاَ يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ}[16] «بگو اي منافقان چه با علاقه و رغبت و يا با اجبار انفاق كنيد از شما پذيرفته نمي شود به درستي كه شما قوم فاسقي هستيد. و مانع قبولي نفقاتشان نشد بجز اينكه به خدا و رسولش كافر شدند و با حالت كسالت و سستي نماز را انجام دادند و با حالت ناخوشايند انفاق نمودند.» با اين توضيحات در ميان اهل بدع كساني كه ملحد و منافق باشند وجود دارد و آنها كافرند و از اين قبيل افراد در ميان رافضه و جهميه بسيار وجود دارد چنانكه بيشتر رؤسا و بزرگانشان منافق و زنديق مي باشند و بنيانگذار بدعت رافضه در اصل يك منافق بود و به همين صورت اصل جهميه نيز منافق بوده است، لذا ملحدين منافق از قرامطه، باطنيه، متفلسفه و امثال آنها بيشتر به رافضه و جهميه مايل و به آنها علاقه نشان مي دهند و اين به سبب نزديكي آنها به هم است. ولي در ميان اهل بدعت كساني هستند كه در ظاهر و باطن ايمان دارند اما مبتلا به ظلم و جهل هستند و به همين دليل از فهم سنت بازمانده و دچار اشتباه شده اند چنين افرادي كافر و يا منافق نيستند بلكه يا دچار ظلم گرديده و به سبب آن عاصي و فاسق شده يا اينكه به سبب تأويل دچار خطا شده اند كه در چنين موردي خطايش بخشيده مي شود و گاه با اين اوصاف داراي ايمان و تقوا نيز مي باشند و به همان اندازه از ولايت پروردگار نيز بهره مند مي گردد. اين يكي از دو اصل بود.
Hammasini ko'rsatish...
با اين حساب معلوم مي شود كه شايسته ترين مردم به اينكه اهل فرقه ناجيه باشند اهل حديث و سنت هستند كساني كه جز رسول الله- صلي الله عليه و سلم- متبوعي ندارند كه برايش تعصب داشته باشند و همچنين عالمترين مردم به كلام و احوالش هستند و از همه بهتر قادر به تشخيص صحيح و ناصحيح در ميان احاديث مي باشند امامانشان در آن فقيه و نسبت به معاني آنها عالم و ملزم به تبعيت و پيروي از آن هستند، آن را تصديق و به آن عمل مي كنند و دوستش دارند و هركس نيز آن را دوست بدارد دوست مي دارند و با دشمنانش دشمني مي كنند، كساني هستند كه هر سخني را بر قرآن و سنت عرضه مي دارند لذا هيچ مقاله اي را كه خود نوشته اند در صورتي كه به وسيله آنچه رسول خدا - صلي الله عليه و سلم- آورده ثابت نشده باشد به عنوان اصل دين قرار نمي دهند، بلكه آنچه از كتاب و سنت كه رسول الله- صلي الله عليه و سلم- بر اساس آن مبعوث گشته را اصل و اساس قرار داده و به آن اعتماد مي كنند و به آن معتقد مي باشند. و تمام مسائلي را كه مردم در آن اختلاف دارند همچون مسائل صفات، قدر، وعيد، اسماء پروردگار، امر به معروف و نهي از منكر و چيزهاي ديگر را به خداوند و رسولش برمي گردانند الفاظ مجملي كه اهل تفرق و اختلاف در آن منازعه مي كنند را تفسير نموده و هر آنچه موافق كتاب و سنت باشد را اثبات و مسائلي از آن كه مخالف با كتاب و سنت باشد را ابطال مي نمايند. از ظن و گمان و خواهشهاي نفساني پيروي نمي كنند چون پيروي كردن از ظن و گمان جهل و تبعيت از هواي نفس بدون راهنمايي و هدايت پروردگار، ظلم است. تمامي شر در جهل و ظلم جمع شده است. خداوند متعال مي فرمايد:{وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا(72) لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}[6]  «بار امانت را كه آسمانها و زمين و كوهها از حملش سرباز زدند و از آن بيمناك بودند انسان برداشت و به درستي كه او ستمكار و نادان است. و سرانجام خداوند زنان و مردان منافق و مشرك را عذاب و بر مردان و زنان مسلمان به رحمت خويش رجوع مي نمايد كه خداوند صاحب بخشش و مهربان است.» خداوند متعال توبه را مقرر داشته است چون مي داند هر انساني داراي جهل و ظلم است آنگاه خداوند بر آن كس كه بخواهد رجوع مي كند، حال بنده مؤمن هميشه اينگونه است: چيزي را كه به آن جاهل است در صدد روشن شدنش برمي آيد و از عملي كه در آن ظلم كرده باشد برمي گردد كه پايين ترين مرتبه آن ظلم به نفس مي باشد چنانكه مي فرمايد:{اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ}[7] «خداوند ياور مؤمنان است آنها را از تاريكي به سوي نور خارج مي گرداند.» و مي فرمايد:{هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}[8] «خداوند كسي است كه بر بنده خود آيات روشنگر را نازل كرد تا شما را از تاريكيها به سوي نور هدايت كند.» و مي فرمايد:{الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}[9] «الر. كتابي را به سوي تو فرو فرستاديم تا مردم را از تاريكيها به سوي نور هدايت كنيد.» از جمله چيزهايي كه لازم است دانسته شود اين است كه گروههاي منتسب به پيروي شدگان در اصول دين و كلام در درجات متعدد قرار دارند بعضي از آنها در اصول عظيمي با سنت مخالفت مي نمايند و بعضي نيز تنها در مسائل ريز و دقيق با سنت مخالفت كرده اند. كساني هستند كه به رد طوايفي كه از سنت دورند پرداخته اند لذا به خاطر اظهار حق و رد باطل در اين زمينه كارشان قابل ستايش مي باشد اما گاهاً در ردشان از عدل تجاوز كرده چنانچه بعضي از مسائل حق را انكار و بعضي از باطل را اظهار داشته اند بنابراين بدعت بزرگي را به وسيله بدعت كوچكتر از آن رد كرده اند و به وسيله باطلي باطلي را ابطال نموده اند كه از آن خفيف تر مي باشد و اين حال بيشتر اهل كلامي است كه منتسب به سنت و جماعت هستند. چنين كساني در صورتي كه بدعت ايجاد شده خويش را وسيله مفارقه و جدايي بين مسلمانان قرار داده باشند طوري كه دوستي و دشمني را بر اساس آن بنا نهند دچار نوعي خطا گشته اند و خداوند سبحان و متعال در همچون مواردي خطا و اشتباه مؤمنان را مي بخشد. اول كساني از اهل بدعت كه جماعت مسلمانان را متفرق نمودند خوارج مارقين بودند كه در مورد آنها در بيش از ده طريق در بخاري و مسلم حديث صحيح روايت شده است.
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.