ژَکان
- شاید یک مسافر زمان از سال ۱۳۴۰ خورشیدی و حوالی اون. - ژکان : از مصدر ژکیدن؛ کسی که با خود دمدمه کند از دلتنگی. برای دلت اگر روزی «حرف» داشت: https://telegram.me/BChatBot?start=sc-151142-oFkhw1F
Ko'proq ko'rsatish346
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+37 kunlar
+530 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
«من نخستین کسی نیستم که گفته است میان من و ساحت الوهیت زخمی علاجناپذیر حائل است.»
- آدونیس
Ryuichi Sakamoto - The End.mp35.31 MB
Photo unavailableShow in Telegram
«من خسته نیستم
دیریست خستگیام
تعویض گشته است به درهمشکستگی.
من خسته نیستم
درهمشکستهام
این خود اُمید بزرگی نیست؟»
@zhaakan
Photo unavailableShow in Telegram
چرا اصلاً همیشه باید آدمهای خوب در بدبختی به سر ببرند، در حالی که خوشبختی ناخواسته به سراغ آدمهای دیگر میرود؟
میدانم، میدانم، مامکم، که خوب نیست آدم اینطور فکر کند، و اینطور فکر کردن کفر است، اما از صمیم دل میپرسم. صادقانه میپرسم، چرا باید کلاغ سرنوشت برای بچهای که هنوز در شکم مادرش است قارقار خوشبختی سر بدهد، اما بچهٔ دیگری در یتیمخانه پا به دنیای خداوند بگذارد؟
منظورم این است که بخت غالباً به در خانهٔ دیوان احمق میرود. انگار کسی هست که میگوید:
تو، ایوان، دستت را روی کیسههای پول خانوادهات بگذار، بخور، بنوش، و شاد باش.
اما تو اسمت هرچه هست، می توانی فقط دور لبت را بلیسی و نصیبت از دنیا همین است.
- فیودور داستایفسکی
@zhaakan
این بار مردها هر سه موافق بودند. یکی بعد از دیگری با لحنی غمزده حرف زدند و سر شکایت باز شد. میگفتند کارگران تاب تحمل این بار را ندارند. انقلاب بر وخامت فلاکت آنها افزوده بود. از سال ٨٩ پولدارها چنان حریصانه به خود افتاده بودند و بر ثروت خود میافزودند که حتی ریزههای سفرهشان را هم برای کارگران نمیگذاشتند. بیایید ببینید که از صد سال پیش آیا بهرهی معقولی از این افزایش بی سابقه ثروت نصیب زحمتکشان شده است؟ با اعلام آزادی کارگران فقط به ریش آنها خندیده بودند. بله، آزاد بودند که از گرسنگی بمیرند و از این آزادی خوب استفاده میکردند. رای دادن به گردن کلفتهایی که وقتی انتخاب شدند شکم گنده میکردند و اعتنایی به وضع بیچارگان نداشتند نانی به سفره خالی آنها نیاورده بود. این وضع باید هرجور شده عوض شود. خواه با مسالمت، از راه قوانین و تفاهم و دوستی یا با خشونت و آتش زدن همه چیز و پاره کردن یکدیگر. اگر پیرها چنین روزی را نبینند بچه ها حتما شاهد آن خواهند بود. زیرا این قرن ممکن نیست بیانقلاب تمام شود. اما این بار دیگر انقلاب کارگران خواهد بود. انقلابی که جامعه را از بالا تا پایین خواهد شست و جامعهی دیگری، با صفا و عدالت بیشتری خواهد ساخت.
- امیل زولا
@zhaakan
آری، شاید خوشبختی یعنی همین حال؛ دلسوزی در حق شوربختی خود.🏮
- دلهرهی هستی
- آلبر کامو
4_6032000040715683027.mp311.69 MB
Photo unavailableShow in Telegram
سبز، زرد، زردِ سیر میآید و میریزد.
آجری، سفالی، اخرایی بر تکتک برگهایی که «دوستت داشتهام».
خزانی رنگ به رنگ میپاشدم از آسمان خاکستری بر بام خانهها، بر افق سربی، بر دریای نهچندان نیلی و در آغوش میگیرم
همهی آن شهری را که در تو زیستهام.
بر خاک میچکم، بر برگ، بر خاطرات مردهی برگ و رنگهایی که دوست داشتهای
و با باد میپیچم در ترانهای:
«شد خزان
عمر من ای گُل
شد خزان».
- سعید صدیق
@zhaakan
Photo unavailableShow in Telegram
از حالِ مبتلای فراق که جسمش اینجا و جانش جای دیگری است چه میدانی؟
بلی فرقت یاران و تفریق میان جسم و جان بازیچه نیست، ایام هجر است و لیالی بیفجر، درد دوری هست، تابِ صبوری نیست، رنج حرمان موجود است، راه درمان مسدود.
- از میان نامههای قائم مقام فراهانی به همسرش
@zhaakan
چرا من بشری باشم که تمامِ شکنجههای این وضعیت پر مسئولیت و به غایت مبهم را به دوش بکشم؟ چرا به عنوان مثال من نباید کمدی در اتاق تو باشم که وقتی تو بر روی مبل یا پشت میز مینشینی یا وقتی دراز میکشی و به خواب میروی (تمام دعاهای خیر بر خوابت باد) مستقیماً تو را نظاره کنم؟ چرا من آن کمد نیستم؟
- از میان نامههای از فرانتس کافکا به فلیسه
@zhaakan
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.