𝒌𝒊𝒕𝒔𝒖𝒏𝒆

-باز خود #ارضایی کردی توله سگ؟!! دستای سفیدش رو پشت کمرش میبندم و صورتش‌و روی بالشت فشار میدم - تو منو وِل کردی... مجبور شدم!! لای #پاهاش‌و باز میکنم ومیگم:پس دلت ک*یر میخواد؟ دلت میخواد بکنمت؟ تو کدوم #سوراخت شیدا؟ _جلو نیشخندی میزنم و همینجور که موهاشو میگیرم چهار دست و پاش میکنم و تو گوشش پچ میزنم: ولی قراره از پشت #بکنمت..قراره پاره بشی عسلم... این #تنبیه توعه!! https://t.me/+lb37OgkOB5g0MjVk https://t.me/+lb37OgkOB5g0MjVk

سعی کردم خودمو از زیر آب #سرد کنار بکشم ولی این اجازه رو بهم نداد و محکم نگهم داشت... _زیادی داغ کردی...‌ تنم به لرز افتاد که دوش رو برداشت و فقط گرفت رو پایین #تنه ام و لای پام رو شست و دست کشید. دیگه اثری از اون #خیسی و حرارت نبود. _تایم همه چیز تو دست منه... بدنت باید اینو بفهمه بدون اجازه من #خیس نکنه... درضمن هنوز #تنبیهت سرجاشه.. با حرف اخرش ترسیده و با #بغض رومو سمتش کردم و گفتم: ببخشید.. تورو خدا.. _بدون اجازه من حرف نزن دختر کوچولو... و بی توجه به ترس و #بغضم منو رو دستش عین یه بچه خم کرد و.... مردی با گرایش های خاص اس امی که لیتلش رو با آمپول خواب میکنه و تو خواب باهاش رابطه برقرار میکنه...🔥🔥 ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ https://t.me/+lb37OgkOB5g0MjVk https://t.me/+lb37OgkOB5g0MjVk

دو نفری تو هوا نگهم داشته بودند و با سیـنه و چوچـ🔥ـولم ور میرفتند و حسابی #خیسم کرده بودند و ارباب با دیلدو بزرگی اومد و نشست زیر پام💦 پاهام رو بیشتر از هم باز کردند که #ناله‌ای کردم🤤 ارباب سیلی‌ای به #بهشتم و دوتا از انگشت‌هاش رو واردم کرد و قیچی وار تکون داد🫦 _خوب #خیس شدی توله😈 سر دیلدو بزرگ و ژله‌ای رو گذاشت روی #سوراخم و فشاری داد که از بزرگیش ناله‌ای کردم👅 کم کم همش رو واردم کرد و شروع کرد به جلو و #عقب کردنش و همزمان مالیدن کلیتوریـ.سمم که یهو... https://t.me/+2GIv7H6VNGdjODU0 https://t.me/+2GIv7H6VNGdjODU0 معشوقه‌ی یه گرگینه سادیسمی میشه💢⛓

آرتین روی میز خمم کرد و #اسپنک محکمی بهم زد و پاهام رو با ضرب از هم باز کرد که ناله‌ای کردم. _وقتی همینجا جرت دادم دیگه اول صبحی به سرت نمیزنه منو #حشری کنی😈🔥 ریز خندیدم که از پشت دو #انگشتش رو واردم کرد و کمی تکون داد که خیلی سریع آبم تا روی رون‌هام روون شد💦👄 +اووم آهه تند تر... توی حس بودم که کوبید روی کـ*صم و به حالت سر و ته روی میز و صندلی قرارم داد که #سوراخ‌هام توی دیدش قرار گرفتند.👅 نیشخندی بهم زد و شمع بلند روی میز رو برداشت و بدون #ملایمت واردم کرد که با ترس و سوزش بهش خیره شدم🥵 #فندکش رو بیرون آورد و شمع رو روشن کرد و همزمان با چو*چولم بازی می‌کرد و شمع رو داخلم تکون می‌داد که #قطره‌ای شمع ..💦🔥 https://t.me/+2GIv7H6VNGdjODU0 https://t.me/+2GIv7H6VNGdjODU0 بهشتشو با پارافین میپوشونه🕯⛓

" صدای ناله‌های بم و مردونه ی پسر کوچک‌تر اون رو بیشتر برای ضبط یک ویدیوی هات 🔥تشویق می‌کرد ولی... همش برای یک ویدئوی پر بازدید نبود...بلکه " 🩸برای خواندن ادامه‌ی این داستانک با دستمال وارد لینک زیر شو 🔞🧻 https://t.me/+EKuG6WYaW7RmMmE0 https://t.me/+EKuG6WYaW7RmMmE0 https://t.me/+EKuG6WYaW7RmMmE0 ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ ⚠️ددی هاتی که زیر پسر کوچولو اش ناله میکنه⚠️

👨‍❤️‍👨°˖ هورام همون مردی بود که توی تخت میتونست باســن پارتنرش رو به روش تازه‌ای پــاره کنه اما امشب باید به میل لیام , بیبی کوچیکش،باتــم شدن رو هم تجربه میکرد.‼️👬 هورام : این خیلی عمیقه دیکت داره توی باسنم غرق میشه بیبی😣 ضربه نه چندان محکمی به باسن 🍑 سفت ددی کوبید. لیام : بگو که دوسش داری!میخوام بشنومش ددی😈 هورام صورت مچاله شده از دردش رو مخفی کرد🙃. هورام : ددی رو با عضو خشنت به اوج میرسونی پس باید با دیک کلفتم 🍆 برات جبرانش کنم. جامون رو عوض کنیم؟ https://t.me/+EKuG6WYaW7RmMmE0 https://t.me/+EKuG6WYaW7RmMmE0 https://t.me/+EKuG6WYaW7RmMmE0 ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ ددی که زیر خواب بیبی اش میشه😱🔥

خودش خواست، من نمی خواستم بهش دست بزنم، خودش دست گذاشت رو عضو‌🔞م و بدنم رو لم🙈س کرد، منم از خدا خواسته نشوندمش زیر پام. هیچ کدوم از کارهام برنامه ریزی شده نبود، من فقط بین جدال عقل و احساسم گیر کرده بودم، اونم به هیچ کدومش نه نمی گفت.😱❌🏳️‍🌈🔞 از گرمی و تنگی دهنش به ا🔞وج رسیدم، خالی شدنم باعث شد چشمهام شفاف تر نگاه لرزونش رو ببینه، روی زمین افتاد و شروع کرد به کشیدن نفس های عمیق، تازه به خودم اومد، مثل یه حیوان باهاش رفتار کرده بودم، نباید باهام بازی می کرد. https://t.me/+D5vQo6CUVnoxMDM0 https://t.me/+D5vQo6CUVnoxMDM0

پسری که بخاطر قتل پسر عمش میخواد از مرز فرار کنه ولی گیر قاچاقچیای اعضای بدن میوفته و....🔥 برای بار سوم عق زدم و فقط اسیده معده بالا اوردم . حالم اصلا خوب نبود. عامر دو روزی خونه نبود و به یه سفر کاری رفته بود و اون سه تا زن اجازه نمیدادن حتی ندیمه ها بیان سراغم یا یه کوفتی بهم بدن. دیگه مقاومتم فایده نداشت و کشون کشون خودم رو سمت تلفنی که عامر واسه موارد ضروری داده بود بهم کشوندم و تنها شماره ی سیو شده توی گوشی رو گرفتم 🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞 #امپرگ #تریسام #گی #مافیایی https://t.me/+2eKge2qWhZA1Mzg0 https://t.me/+2eKge2qWhZA1Mzg0

رو کلفت ددیش سواری میکنه💦🔞 لیسی به نوک سینه‌ام زد و با ولع سینه‌ام رو میخورد که آه بلندی کشیدم. دستش رو نزدیک چوچولم برد و با عشوه دامن صورتیم‌ رو #پایین کشیدم و با شهوت شورتم رو درآوردم و رو زمین انداختم. نزدیک #ددی شدم و رو پاش نشستم و خودم رو بهش #مالیدم و گفتم: -اومم ددی میخوام رو کلفتت‌ بالا پایین شم🍭 ددیش ممه‌هاش و میخوره🔞🙊💦 https://t.me/+QudnEbjBVcI4ZGM8 https://t.me/+QudnEbjBVcI4ZGM8

ک*ص لیتلش و با پستونک میگاد!🔞🍼💦 #شورتم از #خیسی زیاد بهم چسبیده بود ددی هم میدونست خیلی #خیس کردم  سرعت #ویبراتور داخل #شورتمو زیاد کرد پستونک رو از توی دهنم درآورد و لای #ک.ص خیس و #لزجم کشید که آه بلندی کشیدم. انگشتش رو محکم توی #سوراخ تنگم فرو کرد و جیغ بلندی کشیدم که غرید: -دوست داری ددی با #پستونک سوراخت و بگاد؟!🔞 تند تند سری تکون دادم که ددی پستونک رو نزدیک #سوراخم کرد و...🌸🤤👅 https://t.me/+QudnEbjBVcI4ZGM8 https://t.me/+QudnEbjBVcI4ZGM8