cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

شعرهای عاشقانه

Ko'proq ko'rsatish
Advertising posts
197Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Обуначиларнинг ўсиш даражаси

Ma'lumot yuklanmoqda...

آن که لبش مایهٔ حلاوت قند است کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است دوش اسیر کسی شدم که ندانم ترک سمرقند یا سوار خجند است از پی جولان چو بر سمند نشیند چشمهٔ خورشید بر فراز سمند است گر شب وصلش کشد به روز قیامت دیده هنوز از شمایلش گله مند است پیکر زیبا به زیر جامهٔ دیبا آتش سوزنده در میان پرند است عشق تو تا حلقه‌ای کشید به گوشم گوش مرا کی سر شنیدن پند است گر به فراق تو زنده‌ام عجبی نیست تیغ نبرد سری که پیش تو بند است خال به رخسارهٔ نکوی تو می‌گفت چارهٔ چشم بد زمانه سپند است تا سر زلف تو شد پسند فروغی شعر بلندش همیشه شاه‌پسند است خسرو گردن‌فراز ناصردین شاه آن که سپهرش اسیر خم کمند است شعرم از آن رو بلند شد که شهنشاه صاحب نظم بدیع و طبع بلند است
Hammasini ko'rsatish...
تا طرف نقاب از رخ رخشان تو برخاست خورشید فلک از پی فرمان تو برخاست تا تنگ دهان را به شکر خنده گشودی طوطی به هوای شکرستان تو برخاست بر افسر شاهان سرافراز نشیند هر گرد که از گوشهٔ دامان تو برخاست داغی است که در سینهٔ صد چاک نهفتند هر لاله که از خاک شهیدان تو برخاست در کار فروبسته عشاق فکندند هر عقدهٔ که از زلف پریشان تو برخاست صد ولوله در مردم صاحب نظر انداخت هر فتنه که از نرگس فتان تو برخاست بر خاک فشاند آب رخ مشک ختن را هر نافه که از طرهٔ پیچان تو برخاست در انجمن باده کشانش ننشانند پیمانه‌کشی کز سر پیمان تو برخاست تا سرزده خورشید جهان‌تاب ز مشرق خورشید فروغی ز گریبان تو برخاست
Hammasini ko'rsatish...
من یک بار بهار را تجربه کردم یکبار طعم شیرین بهار عشق را چشیده ام همان یک بار که تو را از اعماق قلبم عاشقانه دوست داشتم، لحظات با تو بودن حتی شکوفه های‌ درختان به روی شاخه هایشان می رقصیدند، تمام جوانه ها از شادی و عشق ما سر از خاک‌ در آورده بودند و صدای شاد بودنشان گوش جهان را کر کرده بود، عشق شیرینم بهار فقط با تو زیباست بعد از تو دیگر هیچ بهاری هرگز نخواهد آمد، مانده ام اینجا در سرزمین عاشقانه هایی که برایت سروده ام با بهار بی تو چه کنم؟؟؟ #سالارنامی
Hammasini ko'rsatish...
مفسدان ِ آسمان جُل  پادشاهی می‌کنند آب را گِل کرده‌اند و صیدِ ماهی می‌کنند پینه بر پیشانی آنان ز طول سجده نیست مُـهـرهـای داغ حرفم را گواهی می‌کنند کیستند اینان که با تزویر جولان میدهند در خیال خود چرا احساس ِ واهی می‌کنند ؟ هر حرامی را حلال و هر حلالی را حرام هرچه میخواهند در دین دلبخواهی می‌کنند چیزی از ﺷﺮّ و بدی دیگر به جا نگذاشتند روﺳﭙﻴﺪان ِ سیاهی روسیاهی می‌کنند باز رحمت به شیطان این شرارت پیشگان گاه از ابلیس حتی باج‌خواهی می‌کنند گرچه لبریز از گناه ِ کرده و ناکرده‌اند باز امّا ادعای بی‌گناهی می‌کنند .... #سیمین_بهبهانی
Hammasini ko'rsatish...
... شبم به موهایت اَندود شده،، روزم به چشمهایت ،، بختم به سایه سار قامتت ،، تو کیستی با سیاهی های سپیدت در من ...؟! #مریم_رضایی_حامی
Hammasini ko'rsatish...
🤍🫧🤍 يكى بايد باشد يكى مثل #ماه كه در سياهى وهم انگيز  ِ #شب شاعرانگى خورشيد را باعاشقانه ترين تصويرها براى گستردگى كهكشان بگويد يكى مثل تو كه در هاله منورش عشق باشد تا هرپگاه از تاب ِ تارهاى گيسوانش خورشيدى زرين طلوع كند. #مجيدفربد #شب_خوش .
Hammasini ko'rsatish...
پریشانتر نفرما ساحلم را دل از هرچه دنیا غافلم را تو هر دفعه که می آیی کنارم هوایی می کنی از نو دلم را #شیدا_التیام
Hammasini ko'rsatish...
شعر تازه‌ای از سیدعلی صالحی ای دریغ…! یک شهر… زن یک سرزمین… روسری یک دنیا… ماست. ناخن‌های خود را تا کجا خواهی جوید!؟ هر سلاحی را برای میدانی آفریده‌اند. ماستت را بخور، از ماست که برماست!
Hammasini ko'rsatish...
خداوندا چو جان دادی دلم بخش دل عاشق، نه جان عاقلم بخش درونی ده که بیرون نبود از درد به بیرون و درون نبود ز تو فرد چنان دارم که تا پاینده باشم نه از جان بلکه از دل زنده باشم چنان نه یاد خود اندر ضمیرم که با یاد تو میرم، چون بمیرم چنانم ده میِ پی در پیِ عشق که فردا مست خیزم از می عشق   #امیرخسرو_دهلوی .
Hammasini ko'rsatish...