دانشگاه هاروارد شعبه ایران
11:11 منم نقاشی خدام فقط رنگای مغزم از خط زده بیرون♡ https://t.me/BChatBot?start=sc-14981-aQNBdf1
Ko'proq ko'rsatish208
Obunachilar
+124 soatlar
-17 kunlar
+130 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
توی کتاب شاید نیاز داری با کسی حرف بزنی یه جا میگه هروقت چیزی احساساتت رو جریحه دار کرد که قبلا این احساسات جریحه دار نمیشدن برو یکم کنکاش کن شاید این همون وسواس زندگی توعه.
نه اصلا نمیخوام با اون آدم حتی ارتباط بگیرم. در کل یکم رفت رو مخم گفتم شاید دارم وسواسی میکنم داستانو.
بنظرم حرکاتت وسواس گونه نیست، فکرت درمورد کارات وسواس گونه اس که وای نکنه اشتباه کنم( حس کردم یکم احساس بدی داشتی که اومدی و اینجا پرسیدی). بلاخره دوست داشتن ادما باعث میشه نسبت به اون ادم کمی حساس باشی، حتی گاهی دوست داشتن یه خصوصیاتی رو در تو بیدار میکنه که قبلا نداشتی. ولی بنظرم نباید اجازه بدی هرچیزی از حدش بگذره مثلا تماس گرفتن با اون ادم یا پرخاشگری به اون ادم یا همچین حرکت های افراطی میتونه وسواس خیلی زیادو نشون بده وگرنه درکل بنظرم ری اکت نرمالی نشون دادی.
سلام دوستان ازتون یه نظر میخوام
چندروزه بامشی رژیم گرفته و باشگاه و اینا میره بعد امروز باهم رفتیم بیرون و اینا داشت تعریف میکرد یکی از دوستاش برگشته بهش بادی شیمینگش کرده و اون اصن به تخمشم نبود قضیه براش فان بود ولی من عصبانی شدم که چرا طرف همچین گوهی خورده.
میخوام بدونم طبیعیه که من احساس اینو دارم که ازش محافظت کنم و نزارم کسی درموردش زر بزنه؟ یا این حرکتم یجور وسواس گونهس؟
👍 3
اهان شارژرمم آزمایشگاه جا گذاشتم و یک روز تمام گوشیمم خاموش بود
بخدا زندگی بدون گوشی خیلی زیباست
همه چیز باهم شده
سرطان خالم برگشته و بردنش تهران عملش کنن
دایی مامانم مرده و چون مامانم و خواهرم تهرانن من باید بجاشون میرفتم
گوه توش واقعا سردرد گرفتم انقد کسشر بود.
خلاصه با همه این اتفاقات بد حال عمومیم خوبه
انقدر خستم که واقعا دارم میمیرم
ساعت هشت صبح رفتم تا هفت و نیم شب. استادم منو رسوند و یکمم دعوام کرد که چرا تا دیر وقت موندم ولی تهش گفت آفرین و اینا و پیشنهاد کارم داد بهم. 💅🏻😌
🔥 3