ســــــرنــــــوشــــــتــــــ
Ko'proq ko'rsatish
Mamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
398
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
#سک_س_هات♨️ #بی_دی_اس_ام⛓
من رو محکم پرت کرد روی #میز و لنگ هام رو باز کرد و سرش رو #جلو آورد و همونطور که چونم توی #دستش بود حرصی دم #گوشم گفت:
_ تا توله ی خودمو تو شکمت ندارم ولت نمیکنم.
با #ترس بهش نگاه کردم که یک #ضرب مردونگی کلفت*ش رو واردم #کرد و ...💦🥵
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
پارت واقعی کپی ممنوع❌
رمان دارای صحنه های باز و عریان است ورود افراد زیر 22 سال به شدت ممنوع📛♨️
Gifybot.mp41.74 KB
200
دیدی بالاخره زنم شدی دختر وحشی 🔞🩸
میخواستم از روی تخت بلند بشم که سریع بغلم کرد و گفت:هنوز مزت زیر دندونم و روم خیمه زد و......
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
100
Repost from N/a
بهشت خیست همیشه آماده گاییده شدنه؟🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#دستهام رو به #میله های آهنی گرفتم تا تعادلم رو از #دست ندم.
سرش رو تو #گودی گردنم فرو برد و #عمیق نفس کشید.
سینههام رو چنگ زد که آه بلندی کشیدم و دستش رو روی بهشتم کشید که از ترس به خودم لرزیدم.
محکم به دیوار کوبوندم و لبهام رو با ولع میبوسید.
دستم رو روی مردونگیش گذاشت و زیر لب غرید:
-پایینی بیدار شده باید خودت بخوابونیش جنده کوچولو!🍑
ترسیده نگاهش کردم که تو یک حرکت شلوارم رو از پام بیرون کشید و خَم شد و پاهام رو از هم باز کرد و لیسی به بهشت خیس و چسبناکم زد.
از داغی زبونش ناخودآگاه نالهی کردم و نالیدم:
-ولم کن لعنتی.
بیتوجه بهم انگشتش رو توی باسنم فرو کرد که از درد جیغی کشیدم و غرید:
-هیس جنده، میخوای کل آدمهای اینجا رو خبر دارکنی همه دستمالیت کنن؟!❤️🔥💦
دستم رو روی دهنم گذاشتم و سعی کردم نالههام رو خفه کنم.
به پشت برم گردوند و دستی به #باسنم کشید و #ضربهی محکمی زد که از #درد اشک تو #چشمهام جمع شد.
بیتوجه بهم شلوارش رو درآورد و با دیدن مردونگی داغ و کلفتش وحشتزده خواستم اعتراض کنم که خودش رو محکم داخلم کرد🔞.
#محکم داخلم #تلمبه میزد و #بهشتم رو #میمالید از درد #جیغی کشیدم و #نالههام کلِ سلول رو پُر کرده بود.
با صدای قدمهای کسی ترسیده سرم رو چرخوندم و با ديدنِ چندتا از آدمهای برادرم هول زده نگاهشون کردم که به سمتم اومدن و یکی از اونا غرید:
-فکر کنم یه کی*ر برای داغی اون بهشت خیست کم باشه جنده!🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#محدودیت_سنی🔞🔥
#سکسداغ💦
دختره توسط اکیپ مافیای برادرش زندانی شده و وحشیانه بهش تجاوز میکنن!🤯❌
100
با #ناله تن #خیس عرقمو #زیرش تکون میدادم و این کارم باعث میشد #محکم تر توم #تلمبه بزنه🔞⚠️
خودمم با دست آزادم #چوچولمو #میمالیدم🚫
_اوفف که دلم میخواست اون بابای بی غیرتت اینجا بود و #جرخوردندخترشوزیرم میدید🚸⛔️
با #شهوت #ناله ی بلند تری #زیرش کردمو خودمو بیشتر بهش چسبوندم❤️🔥🚫
_فعلا که ... رفیقت مسافرت به سر ... میبره تو الان ... فقط فکرت ... جر خوردن من باید باشه♨️💦
#آهی از گلوش خارج شد و #کیرش و از تو #کصم بیرون کشید و با یه حرکت توی #سوراخ_کونم کرد ⚠️❕
_سناریو خوبی میشد بچه ی جهان
دستشو قاب #سینم کرد و #نوکش و کشید اومی زیر لب گفت تفی رو سوراخم انداخت
_دختر جهان انقد بکنمت که هم سایز #کیرم شی🔞⚠️
خنده ی #شهوتی ای کردم و انگشت #فاکمو توی دهنش فرو بردم که #لیسی بهش زد 📛
تو حال هوای #سکسی خودمون بودیم که صدای بلند بابا اومد 🚸
_پناه باباا من اومدم
و در اتاق باز شد و ...🔞⚠️
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
دختره با رفیق باباش تو خونشون سکس میکنه و باباش سر میرسه😱💦
محدودیت سنی✅
پارت ها واقعی هستند ❌
000
#part66💢
من رو روی میز #گذاشت و پاهام رو از هم باز کرد و یک ضرب #مردونگی کلف*تش رو واردم کرد که #صدای نالم بلند شد.
#لب هام رو محکم روی #لبهام گذاشت و همون طور که تند تند توم تلم*به می زد #لب هام رو می #بوسید و ...💦♨️
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#صحنه_دار #بزرگسال♨️
#عریان_و_بی_پرده🔥
300
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
#ســــــــکـــــــس_خــــــــشــــــن💦💢
#هـــــــــــــــــات🔥
#پارت_واقعی♨️
#پرسنکی به باس*نم زد و روم خیمه زد و پاهام رو بالا برد و #شروع به خوردن به*شتم کرد.
از حد شه*وت خودم رو بالا #کشیدم و صدای ناله هام کل #اتاق رو پر کرده بود.
ازم جدا شد و من رو #برعکس کرد.
خم شدم که کی*رش رو یک #ضرب واردم کرد.
از حجک کلف*تیش به خودم #پیچیدم و جیغ بلندی #کشیدم.
جون کشدای گفت و تند تند #توم تلم*به می زد.
نمیدونستم دارم کار #درستی میکنم یا نه!
این مرد #استاد من بود نه هم #خوابم!
با ضربه ای که به باس*نم زد ناله ی بلندی #کشیدم که یهو ...💦🥵
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
ماهان موزیسین معروفی که استاد ترانه میشه اما تو این رفت و آمد ها باهم وارد رابطه میشن درحالی که نمیدونن ...♨️🔥
#عریان_و_بی_پرده🔞
#خشن_و_هات🥵
ورود افراد زیر 25 سال به شدت ممنوع❌⚠️
animation.mp41.87 KB
400
Repost from N/a
بهشت خیست همیشه آماده گاییده شدنه؟🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#دستهام رو به #میله های آهنی گرفتم تا تعادلم رو از #دست ندم.
سرش رو تو #گودی گردنم فرو برد و #عمیق نفس کشید.
سینههام رو چنگ زد که آه بلندی کشیدم و دستش رو روی بهشتم کشید که از ترس به خودم لرزیدم.
محکم به دیوار کوبوندم و لبهام رو با ولع میبوسید.
دستم رو روی مردونگیش گذاشت و زیر لب غرید:
-پایینی بیدار شده باید خودت بخوابونیش جنده کوچولو!🍑
ترسیده نگاهش کردم که تو یک حرکت شلوارم رو از پام بیرون کشید و خَم شد و پاهام رو از هم باز کرد و لیسی به بهشت خیس و چسبناکم زد.
از داغی زبونش ناخودآگاه نالهی کردم و نالیدم:
-ولم کن لعنتی.
بیتوجه بهم انگشتش رو توی باسنم فرو کرد که از درد جیغی کشیدم و غرید:
-هیس جنده، میخوای کل آدمهای اینجا رو خبر دارکنی همه دستمالیت کنن؟!❤️🔥💦
دستم رو روی دهنم گذاشتم و سعی کردم نالههام رو خفه کنم.
به پشت برم گردوند و دستی به #باسنم کشید و #ضربهی محکمی زد که از #درد اشک تو #چشمهام جمع شد.
بیتوجه بهم شلوارش رو درآورد و با دیدن مردونگی داغ و کلفتش وحشتزده خواستم اعتراض کنم که خودش رو محکم داخلم کرد🔞.
#محکم داخلم #تلمبه میزد و #بهشتم رو #میمالید از درد #جیغی کشیدم و #نالههام کلِ سلول رو پُر کرده بود.
با صدای قدمهای کسی ترسیده سرم رو چرخوندم و با ديدنِ چندتا از آدمهای برادرم هول زده نگاهشون کردم که به سمتم اومدن و یکی از اونا غرید:
-فکر کنم یه کی*ر برای داغی اون بهشت خیست کم باشه جنده!🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#محدودیت_سنی🔞🔥
#سکسداغ💦
دختره توسط اکیپ مافیای برادرش زندانی شده و وحشیانه بهش تجاوز میکنن!🤯❌
400
Repost from N/a
بهشت خیست همیشه آماده گاییده شدنه؟🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#دستهام رو به #میله های آهنی گرفتم تا تعادلم رو از #دست ندم.
سرش رو تو #گودی گردنم فرو برد و #عمیق نفس کشید.
سینههام رو چنگ زد که آه بلندی کشیدم و دستش رو روی بهشتم کشید که از ترس به خودم لرزیدم.
محکم به دیوار کوبوندم و لبهام رو با ولع میبوسید.
دستم رو روی مردونگیش گذاشت و زیر لب غرید:
-پایینی بیدار شده باید خودت بخوابونیش جنده کوچولو!🍑
ترسیده نگاهش کردم که تو یک حرکت شلوارم رو از پام بیرون کشید و خَم شد و پاهام رو از هم باز کرد و لیسی به بهشت خیس و چسبناکم زد.
از داغی زبونش ناخودآگاه نالهی کردم و نالیدم:
-ولم کن لعنتی.
بیتوجه بهم انگشتش رو توی باسنم فرو کرد که از درد جیغی کشیدم و غرید:
-هیس جنده، میخوای کل آدمهای اینجا رو خبر دارکنی همه دستمالیت کنن؟!❤️🔥💦
دستم رو روی دهنم گذاشتم و سعی کردم نالههام رو خفه کنم.
به پشت برم گردوند و دستی به #باسنم کشید و #ضربهی محکمی زد که از #درد اشک تو #چشمهام جمع شد.
بیتوجه بهم شلوارش رو درآورد و با دیدن مردونگی داغ و کلفتش وحشتزده خواستم اعتراض کنم که خودش رو محکم داخلم کرد🔞.
#محکم داخلم #تلمبه میزد و #بهشتم رو #میمالید از درد #جیغی کشیدم و #نالههام کلِ سلول رو پُر کرده بود.
با صدای قدمهای کسی ترسیده سرم رو چرخوندم و با ديدنِ چندتا از آدمهای برادرم هول زده نگاهشون کردم که به سمتم اومدن و یکی از اونا غرید:
-فکر کنم یه کی*ر برای داغی اون بهشت خیست کم باشه جنده!🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#محدودیت_سنی🔞🔥
#سکسداغ💦
دختره توسط اکیپ مافیای برادرش زندانی شده و وحشیانه بهش تجاوز میکنن!🤯❌
100
صدای قدم هاش رو که شنیدم نفسم توی سینم حبس شد!❌
چند ثانیه هیچ صدایی نیومد و قلبه من بی وقفه تو سینم می کوبید. 🛑
اما با فریادش دلم هری فرو ریخت... زیر لب تکرار میکردم
_نباید خودم رو ببازم..نباید خودم رو ببازم..♨️
در باز شد و با بالا تنه ی برهنه جلوم ظاهر شد.🚫
نفسم تو سینه حبس شده بود و فقط تو چشماش زل زده بودم
جلوی پام زانو زد مست کرده بود
نگاهی به سر و وضعم کرد و گفت :تا چند دقیقه دیگه ماهان جونتم به جمع ما می پیونده نظرت چیه قبلش یه حالی بهم بدی... 😈🔥
اشکام ریخت با حرفی که زد دست و پا و دهنم بسته بود و دستش و گذاشت روی مانتوم و توی تنم جرش داد از زیر فقط یه تاب نیمه تنم بود.. 💦
نگاه هوس آلودی به سینه هام انداخت و پام و کشید 🍑
کلا روی زمین دراز کشیدم و روی شکمم نشست فقط می تونستم ناله کنم و اشک بریزم.... 🩸
سرش و تو گودی گردنم فرو کرد و شروع کرد به مک زدن... ❤️🔥
و اروم اروم آومد پایین تاب و تو تنم پاره کرد و با دستش سینم و گرفت و فشار میداد جونی گفت و شروع کرد به مک زدم به سینم 📛
دستی به شکمم کشید و رفت سر وقت شلوارم هر چقدر تقلا می کردم 🚫
فایده ای نداشت و تا آومد شلوارم و در بیاره در سوله با صدای بدی باز شد صدای گلوله توی سوله پیچید ⛔️❌
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#عاشقانه_ای_مهیج⁉️
#بدون_سانسور⛔️
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
رُمآنِ خَطَرِ عِشق⛓🔥
|♡رُمآنِ خَطَرِ عِشق♡| ♾♥️ رمانی با تمامی ژانرها و فول هیجان و عاشقانه ، درحال تایپ🖇 پارت گذاری به صورت دقیق و منظم به جز روزهای تعطیل⏳ #کپی برداری با نام نویسنده و چنل ممنوعه و پیگرد قانونی دارد❌ با نویسندگی =《ریحانه درفکی》
100
توله ی منو سقط کردی؟🙊🔞🩸
وحشت زده به ارباب نگاه کردم و نمیتونستم حرف بزنم
ارباب غرید:بنال ببینم توله ی من و سقط کردی؟
خواستم حرف بزنم
ارباب گفت:خودم دوباره یه توله دیگه میکارم
https://t.me/+10492IIN3k0xNmNh
100
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.