cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

داستانکده

کانال اسکیه با کلی فیلم خفن🔞🤤 @E3XIIEE وطنیمونه با محتوای جذاب 😈 @vatani_secret اعترافای سوسکی نوجوانان وطن💦 @Eteraf_Esxie فقط وطنیمونه با کلی وطنی 🙄 @FAQQAT_WATAN .......................................... سولاخ ارتباطی @secret_vatani_admin

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
49 438
Obunachilar
-13024 soatlar
-8557 kunlar
-1 33630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

زورگیر شدن تو خواب ارسال در اکتبر 2, 2015 به دست ادمین — بدون دیدگاه ↓ سلام. من یه دختر ۲۰ ساله با اندام تپل و سینه های ۹۰ و باسن بزرگ ! داستان برمیگرده به وقتی که ۹ سالم بود. چون من از لحاظ قد و هیکل از تموم هم سن و سالام درشت تر بودم همیشه سعی میکردم لباسای پوشیده تری بپوشم ! اون زمان خونه ی ما خیلی دورتر خونه ی پدربزرگم بود من ۶ تا عمو دارم که همه جوونن و آخریش که اسمشو میذاریم سعید ده سال از من بزرگتره و همیشه باهاش صمیمی بودم خب بریم سر اصل ماجرا… *** عروسی عمه ام نزدیک بود و همه مشغول کمک به مادربزگم بودن مامان بعضی شبا تا دیروقت خونه ی مادربزرگ میموند و چون محیط شلوغ بود و منم فوق العاده شر بودم منو نمیبرد یه شب قرار شد که دیر برگردن خونه برای همین سعید اومد پیشم تا تنها نمونم همه چیز عادی بود تا وقتی که ساعت هشت و نیم شد و من بخاطر فعالیت زیادم خواستم بخوابم تو خواب بودم که متوجه شدم یه چیزی لای پاهامه ترسیدم و شک زده از جا کنده شدم که عمو رو دیدم که با قیافه ی ترسیده داره نگام میکنه و کیرش بیرونه همونجوری مات نگاهش میکردم بالاخره یه چیزایی از سکس میدونستم وفهمیدم ک داشت چیکار میکرد یهو عمو به خودش اومد خودشو جمع کرد و اومد بغلم کرد سعی کردم پسش بزنم ترسیده بودم انگار یه کار بی نهایت بد انجام دادم اونم سعی میکرد با حرفاش آرومم کنه و میگفت دیگه کاریت ندارم بیا بغلم بخواب یکم آروم شدم منو بغلش دراز کرد و موهامو ناز میکرد گردنمو ناز میکرد و میبوسید هم استرس داشتم هم خوشم میومد میگفت میخوای یه کاری کنیم که خیلی خوشت بیاد؟ مثل مامان بابا ها با تموم بچگیم میفهمیدم منظورش رو نزدیک ده سالم بود هیچی نگفتم که دستاشو برد زیر لباسم و سینه های تازه نوک زدمو گرفت توی دستش و نوکشو میمالید! برای منی که تا حالا دست کسی به سینه هام نخورده بود لذن خیلی زیادی داشت حس میکردم کسم قلقلکش میاد عمو بلوزمو که یه تیشرت آبی بود درآورد و شروع کرد ب خوردن نوک سینه هام من فقط نفس نفس میزدم و دوس داشتم همینجوری بخورتش که یهو دستشو برد زیر شلوارم و کسمو مالید یه وای بلند گفتم که عمو سریع لبمو بوس کرد لختم کرد و گفت میخوام امشب شوهر بشم برات قول بده زن خوبی باشی فقط سرمو تکون دادم کیرشو کمی تف زد و اومد روم جوری کیرشو تنظیم کرد که لای کسم بود و به چوچولم میخورد ! محکم گردنشو گرفته بودم و سرشو میکشیدم که سینمو بخوره اونم تند تند لاپایی میزد و من پاهامو بهم فشار میدادم تا اینکه حس کردم لای کسم خیسه و عمو آروم تر لاپایی میزنه چند لحظه صبر کرد و دوباره منو بوسید بعد برم گردوند و چهار دست و پا منو نشوند کیرشو لای لمبرای کونم میکشید و میگفت جوووون چه کونی کاش میشد جرش بدم زن خشگلم کاش کستو میکردم عموووویی همینجوری حرفای حشری میزد وکیرشو لای کونم تکون میداد و سرشو فشار میداد توی کونم که خیلی درد داشت و نمیذاشتم بیشتر فشار بده گفتم نکن عمو درد میکنه… گفت بخاطر عمویی تحمل کن مگه دوسم نداری؟ مگه زنم نیستی؟ پس بذار بکنمت کس من انقد فشار میداد که دردم میگرفت و میخواستم پاشم ک نذاشت و قفلم کرد درسته هیکلم مثل ۱۷ ساله ها بود ولی تحمل درد نداشتم اونم منو قفل کرده بود از شهوت زیاد چشاش کور شده بود و اشکامو نمیدید فقط ک.یرشو تف زده بود و فشار میداد توی ک.ونم فقط سرش رفته بود تو ک.ونم و من جیغ میزدم که با دستش دهنمو گرفته بود هی عقب جلو کرد که سر ک.یرش راحت جاافتاد تو ک.ونم و حالا همشو فرستاد توش ک.ونم میسوخت و انگار پاره شده بود اما نامرد دست برنمیداشت و بیشتر فشار میداد انگار اشکام و دردم تحریکش میکرد که محکمتر فشار بده و تلمبه بزنه ده دقیقه همینجور تلمبه زد و جون جون میکرد که حس کردم توی ک.ونم داغ داغ شد و بدتر سوخت. بعد ولم کرد و دراز کشید منم خودمو جمع کردم و از ترس سک.س دوباره رفتم توی حموم و درو قفل کردم یک ربع بعد اومد پشت در حموم و شروع کرد به معذرت خواهی و قول گرفتن از من که به کسی نگم . با تموم لذتی که داشت این سکس برام دردناک شد چون منو با دنیای سک.س و خ.ودارضایی آشنا کرد من بعد از اون هیچ وقت یه دختر عادی نشدم لذت سک.س رو چشیده بودم و بارها امتحانش کردم… پایان   نوشته:‌ دختر بد @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
👍 13 2🙏 1
‏عشق اولم وقتی براش یه خواستگار پولدار اومد بهم گفت تو نمیتونی منو خوشبخت کنی و رفت باهاش ازدواج کرد، از اون روز من شب و روز کار کردم و سخت تلاش کردم بعد چند سال حالا که به این جایگاه رسیدم میخوام پیداش کنم ببینم داره یه ۲.۳ تومن از شوهرش بگیره بهم قرض بده واقعا لنگم به خدا. @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
🥴 15👍 14😁 10😐 10
سلام‌ من‌نفیسه ام‌ ۲۴سالمه عاشق مردای قد بلند هیکلیم من شوهر دارم ولی از جای که شوهرم‌خیلی سرده و از من۱۳سال بزرگ تره خیلی حسی به هم‌نداریم و نمیتونیم همو تامین کنیم خلاصه من بازاریاب عالیم و توی یک دفتر فروش کار می‌کردم یک آقای هم‌اون‌جا با من کار میکردن خیلی خوش تیپ سفید قد بلند۱۸۸ بود تقریبا من‌قدم‌ ۱۶۵ هیکلت سفت سفید تو پر دارم وخیلی داغ حشریم اصلا داغون بودم‌ سر کار نه خواب داشتم‌نه خوراک همه حواسم پیشش بود یک روز که تایم کاریمون تموم شده بود حسین پیشنهاد داد که هرکی موافقه بریم شام بیرون منم بیکار بودم رفتیم چند تا همکار دیگمم اومدن خیلی خوش گذشت حسین فهمیده بود من همش نگاهم دنبالشه شب که شد پیام اومد برام فردا وقت داشتین یک کافه بریم من که از خدا خواسته با سر رفتم توی کافه همون قرار اول قرار گذاشتیم که چند شب دیگه حسین با دوستاش پارتی دعوت بودن منم برم باهاش خلاصه آماده شدم یک لباس تیم‌تنه با دامن چاک دار بلند پوشدیم موهامم فره شلخته بستم‌ اومد دنبالم رفتیم حسین‌ هی میزد روی پای من میگفت شیطون‌من‌حتی فکرشم‌ نمیکردم تو منو بخوای وگرنه کی بهتر از تو کاش زودتر میومدم سمتت هی میخندیدیم خلاصه رسیدم پارتی توی باغ خیلی باصفا بزرگ بود تا رسیدیم ازمون با مشروب پذیرایی شد من خیلی داغ شده بودم دیگه اصلا هیچی متوجه نمی‌شدم فقط میرخصیدم با حسین تا این‌که حسین دست منو گرفته رفتین از پله های ویلا بالا در اتاق باز کرد یک تخت خوشگل پنجرش رو به ویلا بود از اون جا همه ویلا دیده می‌شد همین که توی حال خودم بودم دیدیم حسین منو از پشت بغل کرد این قدر تنش گرم بود من از مستی منفجر شدم منو چرخوند با شدت تمام لب های منو میک میزد منم همراهیش میکردم منو انداخت روی تخت خودشم اومد کنارم بعد کلی لب گرفتن لباس هامو در آورد یک سوتین شرت ست پوشیده بودم اون با لذت تمام تمام بدنم میک میزد منم‌تو اوج لذت بودم که دستم رفت روی شلوارش باورم‌ نمیشد این قدر کیرش بزرگ‌بود داشت شلوارشو پاره میکرد منم که طاقت نداشتم لباساشو در آوردن زانو زدم جلو با وله شورتشو لیس زدم کیرشو در آوردم باورم‌نمیشد این قدر کلفت بزرگ بود توی دهنم جا نمیشد شروع کردم لیس زدم‌مکیدن به حدی خوش مزه بود انگار روی ابرا بودم این قدر ساک زدم تا ته تو حلقم کردم داشت حالم بد میشد که حسین پرتم کرد روی تخت شروع کرد کس منو خوردن این قدر میک میزد فقط داد میزدم ناله جواب نمی‌داد دوست داشتم سریع تر بکنه توی من اون کیر کلفتشو که دیدم به حالت داگی منو چرخوند کم کم فرو میکرد ولی واقعا دمش گرم با این که مست بود وحشی نکرد که من اذیت بشم ولی لذتی داشت که تا حالا تجربه نکرده بودم من که اصلا از شدت حشر فقط لذت میبرم ناله میکردم اون شب تا خود ساعت ۵ سکس کردیم تمام پوزیشن ها و نفهمیدیم کی صبح شد تو بغلم خوابیدیم با صدای در بیدار شدیم لباس پوشیدیم خیلی تشکر کردیم از هم‌ هنوز ۴ساله با همیم‌ و حتی تصمیم ازدواج داریم اگه خوشتون اومد لایک کنید داستانمون که پلیس گرفتمون براتون تعریف کنم.... مرسی حشریا🤪🤤 @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
👍 107🍌 25 24🤬 23🥴 11🖕 10💔 7👻 6👏 2
ﺁﺥ_ﮐﺴﻢ ﺳﻼﻡ . ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻦ 19 ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﮑﺲ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺳﺮ ﻫﻤﻮﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺳﮑﺲ ﺍﺯ ﮐﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﯾﻪ ﺟﻮﺭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺗﻮﺳﻂ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ .. *** ﻣﻦ ﺍﺳﻤﻢ ﺳﻤﺎﻧﺴﺖ ﺍﻻﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻤﻪ ﺑﺪﻧﻢ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﮑﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺳﺎﯾﺰ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻡ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮐﻤﺮﻡ ﭼﻬﻞ ﻗﺪﻡ ﺻﺪ ﻭ ﺷﺴﺖ ﭘﻮﺳﺘﻤﻢ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺳﺒﺰﺳﺖ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺪﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﺪﻧﺸﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺷﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺳﻦ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺮﺩﺷﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺳﮑﺲ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺍﺵ ﻣﻨﻮ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻣﻨﻮ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ ﺳﻤﺎﻧﻪ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﻻﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﻤﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﺯﺩ ﺯﯾﺮﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺣﺎﻟﺶ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻐﻠﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺸﻮﻧﺪﻣﺶ ﺭﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﺍﻭﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻨﻮ ﺑﺎﺑﺎﺗﻢ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺮﺳﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﮕﯽ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﺳﮑﺲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﻣﺴﺖ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭﻧﻦ ﺑﻌﺪ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺑﻬﺶ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻟﺒﺎﺱ ﺩﺍﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻩ ﺩﻭﺵ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺭﻓﺖ ﺣﻤﻮﻡ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﺳﻤﯿﺮﺍﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺣﻤﻮﻣﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺰﺍﺷﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺷﺐ ﺑﻤﻮﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮﻭ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺷﺐ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻭ ﺗﺨﺖ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ . ﺻﺒﺢ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎ ﺷﺪﯾﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺳﺘﺎﺗﺎﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﻡ ﻭ ﻓﯿﻠﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩ ﺍﺭﺿﺎﯾﯽ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻣﻮ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺍﻭﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺳﮑﺲ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻌﺪﺍ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺍﺭﺿﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﻠﺪﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻮﯾﺞ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﭘﺮﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ ﻓﯿﻠﻢ ﻟﺰﺑﯿﻦ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻟﺰ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﯽ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺑﺪﻡ ﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺑﺪﻡ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺸﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺮﺝ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺒﺰﺭﮔﻢ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﻦ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺑﻤﻮﻥ ﻣﻨﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺷﺐ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻫﻢ ﻧﻘﺸﻤﻮ ﻋﻤﻠﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﮐﺴﻤﻮ ﺯﺩﻡ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﻔﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻣﺎﻧﺘﻮﺵ ﯾﻪ ﺗﺎﭖ ﻣﺸﮑﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﺳﺎﻕ ﻣﺸﮑﯽ ﻣﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﯽ ﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﺎﺩ ﺍﻭﻥ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺣﺸﺮﯼ ﺷﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭼﯿﭙﺲ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻣﻦ ﺯﺩﻡ ﯾﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﺳﮑﺴﯽ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺥ ﻫﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﺯﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﺑﺰﻥ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﯾﻪ ﺯﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺸﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻨﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﻤﺘﺶ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﺑﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﻣﻨﻮ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻟﺐ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﻫﻢ ﺩﯾﮕﺮﻭ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪﯾﻢ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺮﺩ ﺯﯾﺮ ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﻣﻨﻮ ﮐﺴﻤﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺷﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺍﻍ ﺑﻮﺩﻣﻮ ﮐﺴﻢ ﺧﯿﺲ ﺧﯿﺲ ﺑﻮﺩ ﻣﻨﻢ ﻣﺜﻞ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎﭘﺸﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩﻥ ﺳﻮﺗﯿﻨﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﺍﯼ ﭼﯽ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺩﻭﺗﺎ ﺳﯿﻨﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﮔﻮﺷﺘﯽ ﻧﻮﮐﺸﻮ ﻟﯿﺲ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﻫﻨﻢ ﺍﻭﻧﻢ ﺷﻠﻮﺍﺭﮐﻤﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﺗﻤﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﯿﺪﻥ ﮐﺴﻢ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﻩ ﺁﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻣﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺳﯿﻨﺶ ﺯﺩ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﮐﺴﻤﻮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﻨﻢ ﺳﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺗﺶ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﺴﺸﻮ ﻣﺎﻟﯿﺪﻥ ﮐﺴﺸﻮ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ 69 ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﺲ ﺍﻭﻧﻢ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﻭﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﺲ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻔﺘﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺟﯿﻎ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺕ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺟﯿﻎ ﺑﻠﻨﺪ ﺯﺩﻣﻮ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺲ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺍﺭﺿﺎ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﺤﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﻢ ﺭﻭﺷﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮐﺴﺶ ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ ﺑﯿﺤﺎﻝ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﺭﻭ ﻫﻢ … ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻟﺰ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻮﯾﺞ ﻭ ﺩﯾﻠﺪﻭ ﻟﺰ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ … ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻘﯿﻪ ﻟﺰﺍﻣﻢ ﻣﯿﺰﺍﺭﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ سمانه @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
👍 125 30😁 17🤬 16🍌 12🖕 6❤‍🔥 4🥰 3🤡 3
Repost from FAQAT WATANI
Photo unavailableShow in Telegram
7⃣ شش روز مانده تا شروع یورو✅ 💢قدیمی ترین و حرفه ای ترین کانال پیش بینی ⚽️ 🌐با ما در این مسیر همراه باشید و حس برنده شدن و در اوج بودن را تجربه کنید💯💲🎁 🆔 @BetBaz 🆔 @BetBaz
Hammasini ko'rsatish...
👍 42 22🔥 22😁 18
فرار با عشقم چند وقتی بود عاشق هم بودیم,تا اینکه قرار گذاشتیم خانواده هامون را بپیچونیم و یک جایی که بتونیم راحت با هم باشیم و از اون همه چشم فضول جدا بشیم, فقط یه راه به ذهنم رسید,وقتی از پیش دانشگاهی بر گشت سر خیابون سوارش کنم,بریم تو باغ روستا,خیلی عصبی شده بودم وقتی رسیدم,کسی مرده بود و اونها داشتن مرده کشی میکردن,دیگه داشتم عصبی میشدم,بهم گفت بر گرد تا بریم بعد میایم,رفتم سینه کوه,یه موتور بهمون مشکوک شد,سریع پیچیدم و رفتیم سمت باغ,وقتی خواستم بریم تو,خوشبختانه کسی اونجا نبود سریع رفتم و در را باز کردم و رفتیم تو,گفت تو برو پایین یه سرک بکش,رفتم یه نگاه انداختم کسی نبود,سریع رفتیم تو اتاق,البته اتاق نبود که مثل دکه بود به همون کوچکی,چسبودمش به دیوار و حسابی ازش لب گرفتم,دستم را کردم توی شلوارش,خیلی تنگ بود,گفت یواش بابا چه خبره,پاره میشه خوب(شلوارش),گفتم ببخشید عزیزم,کشید پایین,تا اون روز ندیده بودم,صورتی و خشگل,شروع کردم به بوسیدن کوس نازش و کشیدن لبه هاش با دهنم,بهش گرفتم تاپت را در بیار,در آورد,شلوار و شورتش را از پاهاش در آوردم,خیلی ناز بود,گفتم بر گرد,کیرم را از روی شلوار به کونش میمالیدم,سوتینش را باز کردم,و شروع کردم به مالیدم سینه هاش,یکم بدنش را میمالیدم,گفتم پاتو باز کن,دستم را لای کوسش میکشیدم و اون نمیتونست تحمل کنه,بدنش را میداد جلو و کون نازش را میچسبونید به کیرم,غرق شهوت بودیم,سریع لباس هام را در آوردم,کیرم کردم لای پاهاش و بدنش را چسبوندم به بدنش و دوباره با دستهام از پشت کوسش را میمالیدم,هر موقع خم میشد به عقب,من لذت میبردم,چسبودنمش به دیوار و دوباره ادامه دادم نمیتونست بیاد عقب,آه و ناله هاش دیونم میکرد,انگار که خودم لذت میبردم,پاهاش را باز کردم و کردم از پشت توی کوسش,البته نه کامل,و با مالوندن کوسش با دستام,دیونش کرده بودم,و اون با آه و ناله هاش,یه کوچولو ارضا شد,رفتم بین پاهاش و آبش را خوردم,ادامه دادم تند تند میکردم تو,و کوسش را میمالیدم, دستام دوباره خیس شد,ارضا شد,ولی من ول کن نبودم,بر عکسش کردم و شروع کردم به خوردم لب ها و سینه هاش,خوابوندمش روی زمین,گفتم کوست را باز کن,با دستاش از طرفین لاش را وا کرد به زور کردم تا نصفه تو,دردی که میکشید و آخ گفتنش دیونم میکرد,پاهاش را جمع کردم تو سینش و شروع کردم به کردن کوسش,خیلی درد میکشید ولی لذت میبرد,با تموم وجود لذت میبردم,کیرم را در آوردم و گذاشتم لای سینه هاش و میمالیدم لای سینه هاش,یه دفعه ای بدنم سست شد و پاشید زیر چونش,عکس العملش جالب بود,گفت واییییی,منم سست سست شده بودم,رفتم جلوتر و کیرم را میمالیدم به لپش,ولی دوست داشت بکنم تو دهنش,خیلی حا لم کردم,پا شدم و رفتم سر کوسش,کیرم را میمالیدم به کوسش و مجددا کردم تو و یکم مالیدمش,گفت یه دستمالی چیزی بهم بده,رفتم سمت ماشین,و یه دستمال آوردم و زیر گردنش را پاک کرد,لباس هام را پوشیدم و گفتم پاشو,اونم پوشید و سریع سوار ماشین شدیم و رفتیم بیرون,رسوندمش تا دمه پیش دانشگاهیش و رفت خونه,یکی دو بار دیگه سعی کردم تا با هم بریم همون جا و سکس کنیم تا اینکه بابام اونجا را فروخت,تا اینکه الان تو شیراز پزشکی میخونه,به محض اینکه بر گرده میخوام بریم خواستگاری و اون اوکی را داده,البته خودم هم الاف نیستم و فارغ التحصیل مهندسی پزشکی هستم,ا @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
👍 118🍾 32😁 29 26🤔 22🤣 4🥰 3
خواهرزن_18ساله ۳۲ سالمه و ۸ ساله ازدواج کردم اسمم وحید و خانومم مهسا . خانومم قدش ۱۷۰ و وزنش ۷۸ کیلو . سایز سـ،،ینه ۸۰ . خودمم ۱۸۰ و ۹۰ کیلو . هر دو از لحاظ چهر خوبیم . یه خواهر زن دارم به اسم مژگان . مژگان قدش ۱۷۳ و وزنش ۷۵ کیلو بود سـ،،ینه هاشم ۷۰ . سفید خوشگل و موهای روشن . من عاشق خواهر زنم شده بودم تو این چند سالی که عروسی کرده بودیم و رفت و آمد داشتیم به خونه پدر زنم . مژگان دختر خوبیه و بعدها متوجه شدم تنها دوست پسرش من بودم و بس . دوسال بعد از رابطه مون ازدواج کرد . با نگاهام کم کم بهش میرسوندم که دوسش دارم و یکی دوسال طول کشید تا رابطه مون شکل گرفت . دیگه کم کم حرفهای س،،،گ،،،سی و .... اصل مطلب بعد از یه سال چت و یکی دو بار تو خونه یواشکی بوس از لپاش تونستیم ۲ ساعت بریم تو خونه یکی از دوستام که ازش کلید گرفته بودم ولی نگفته بودم خواهر زنمه . تا رسیدیم مثل دوعاشق پریدیم بغل هم بوسیدن و لب گرفتن . بعد مژگان رو با سلام و صلوات لخـ،،،ت کردم و سینه هاش رو خوردم از خجالت شده بود مثل لبو و حرف نمیتونست بزنه . کم کم راضی شد و ش‍ ‍رتش رو در آوردم وای که چه ک،،،‌وس نازی داشت . تر و تمیز و خوش بو و خوشمزه از کـ،،،،وس زنم خوشمزه تر و کوچیک تر بود . اینقدر خوردم که تمام دهنم پر از آب ک‌،،،و،سش شده بود . سوراخ قشنگ ک،،،‌ونش رو چنان لیس میزدم که ناله مژگان در اومده بود و مثل مار تو خودش وول می خورد . لباسهام رو در آوردم و شرتمم کندم . چشماش رو بسته بود و روش نمیشد کـ،یـ،رم رو گرفتم جلوش و دستش رو گذاشتم رو ک،،،،‌یرم مثل اینکه برق ۳فاز بهش وصل کنن پرید و گفت نه . من 69 از بغل خوابیدم و اونو کشوندم سمت خودم شروع کردم با ولع ک،،،وصو کیـ،،،‌ون قشنگ و نرمش رو خوردن و با ژل یه انگشتم رو کم کم و با زور میکردم تو ک‌،،،وصش . چند بار بهش گفتم و معلوم بود حسابی جلو خودشو گرفته ولی دیگه طاقت نیوورد و ک،،،‌یرم رو گرفت و یه کوچولو ازش خورد بعد کم کم راه افتاد و حسابی تونست به کـ‌‌،،،یرم حال بده و خوب بخوره و واقعا هم معلوم بود بار اولشه . منم داشتم از ک،،،‌وس میخوردمش و ک‌،،،ونش رو با ژل و انگشت میـ،،گا،،،ییدم . شاید ۲۰ دقیقه ک‌،،،یرم رو میخورد و من ک،،،‌وسش رو لیـ،،،س میزدم و میبوسیدم و مک میزدم . بی نظیر بود اون لحظات . بهش گفتم چهار دست و پا بشینه که میخوام از ک‌،،،ون قشنگت بکنمت . نشست و هیچی نگفت اصلا نمیتونست حرف بزنه هنوز یه حالتی داشت که انگاری خجالت میکشه . کـ،،،،یرم که بزرگ و کلفته رو گذاشتم در ک،،،‌ون سفید و قشنگش با زور سر ک‌،،،،یرم رفت تو کـ،،،،ونش که دیدم داد زد و رفت جلو . هر کاری کردم راضی نشد بهم ک،،،‌ون بده یعنی راستش اگه ک‌یرمم میرفت تو ک‌،،،ونش صدردصد جر میخورد . دوباره رفتم واسه خوردن ک‍ ‍وسش و تو بینش هم پـ،وزیشن رو عوض میکردیم و ک،،،‌یرم رو تو دهنش میکردم و میکشیدم رو لب و گونه و همه جای صورتش. سی،نه هاش رو میخوروم و گردنش . دیوونه شده بود و داشت حسابی لذت میبرد . بلند شدیم رفتیم تو حمام و زیر دوش هم حسابی هم مالونیدم و از پشت گذاشتم در سو اخ ک‌،،،ونش و باز با یه فشار دادش در اومد . به زور سر ک‌،،،یرم رو تو ک‌،،،ونش تونستم جا کنم و کمی اینجوری بکنمش . مژگان حسابی از این ۲ ساعتی که با من بود لذت برد منم واقعا کیف کردم چون خیلی خوشگل بود و دوسش داشتم . واقعا حال کردن با خواهر زن آخر لذته . مخصوصا خواهر زن خوشگل و ۱۸ ساله  هنوزم خیلی وقتها که زنم رو میکنم چشمام رو میبندم و تصور میکنم که دارم خواهر زنم رو از ک‌،،،وص میکنم  #پایان @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
👍 140 35🤬 27🥱 25🤨 21🖕 8❤‍🔥 6🥰 6
ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻤﯽ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﻣﺎﻫﻢ ﻃﯽ ﯾﮏ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺧﺪﺍ ﭘﺴﻨﺪﺍﻧﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻫﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺗﻮ ﺟﻮﺏ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﺞ ﻫﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ﮐﺞ ﻫﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ!!! ﮐَـــــــــــــﺞ @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
🤣 103👍 55😁 26😱 23 15
خاله فاطمه سلام.من محمد 19سال دارم ویک خاله با اندام فوق العاده سکسی 24ساله دارم.من از 13سالگی دوس داشتم که این خالمو بکنم هر کاری میکردم موقعیتش پیش نمی یومد تا این که بابا بزرگ و مادر بزرگم به یک سفر زیارتی رفتند و قرارشد من و دایی کوچکترم برویم و پیش او بخوابیم بالاخره روز موعود فرا رسید و بابا بزرگم اینا رفتند من وداییم هم شب رفتیم و پیش خالم بخابیم منطقه ما گرم بود وباید زیر کولر میخوابیدیم خالم تشک من وداییم رو انداخت و تشک خودشم بین ما پهن کرد ما خوابیدیم من شب همش در فکر گاییدن خالم بودم تا این که خوابم برد صبح شد ببدار شدیم و رفتیم بیرون تا این که دوباره شب شد و دوباره خالم تشک پهن کرد و مثل شب قبل خوابیدیم من دیگه طاقت نداشتم و دوس داشتم خالم رو بکنم تا این که دیدم یه صدای پچ پچی میاد خوب دقت کردم دیدم خالم داره با دوس پسرش با تلفن حرف میزنه ساعت 2شب بود آخه اون گوشی نداشت و اون گوشی هم دوس پسرش براش گرفته بود من موندم تا حرفشون تموم شد وخالم خوابید صدای نفس های خوابش رو که شنیدم پیش خودم گفتم کسی که دوس پسر داشته باشه حتما تنش میخاره به خودم جرات دادم ودستم رو گزاشتم رو سینش همینجور با هاش بازی کردم دستم رو بردم تو پیراهنش و سینه اش رو گرفتم دیدم دستم خورد به یه چیزی آوردمش بیرون دیدم گوشیش هست وداخله کرستش قایم کرده تا کسی نفهمه گوشی رو برداشتم اون بیدار بود ولی چیزی نمیگفت همیننطور باسینش ور میرفتم گفتم باید کسشم بمالم دستم رو کردم تو شلوارش وشروع کردم به مالوندن کسش بعد از چند دقیقه ولش کردم و رفتم یه دس جلق مرتب زدم اومدم خوابیدم صبح شد ما دنبال کارمون رفتیم شب اومدم دیدم داییم نیست به خالم گفتم کجاست گفت امشب نمیاد حالا منم گوشی خالم رو دیشب برداشته بودم پیش خودم گفتم امشب خالم حالمو میگیره موقع خواب شد خوابیدیم صدام زد گفت بیداری گفتم آره گفت گوشی که دیشب برداشتی رو بده تا حالت رو نگرفتم من که ترسیده بودم گفتم کدوم گوشی گفت همون که تو کرستم برداشتی من ترسیده بودم دست کرد روی کیرم وگفت حالا دیگه با کس من ور میری پدر سوخته من ترسیده بودم گفت حالا که این کارو کردی اگه ادامه اش ندی به خونتون میگم من که از خدام بود هیچ حرفی نمیزدم دیدم اومد روبروم نشت وکیرم رو از تو شلوارم در آوردگفت به به عجب کیری یه کم باهاش ور رفت من هیچی نمیگفتم گفت گم شو بیا سینمو بخور شروع کردم به خوردن یه5دقیقه که خوردم بادستش سرم رو برد پایین من فهمیدم که میخاد کسش رو بخورم شروع کردم به خوردن کسش که دیدم دهنم پر اب تقریبا ترش مزه ای شدجنده آبش رو خالی کرد تو دهنم بعد بهم گفت بلند شو بلند شدم روی دو زانو نشست و کیرم رو گرفت و گفت یه کم تف بریزم در سوراخش ریختم کیرم رو گزاشت در سوراخش گفت بزن توش کره خر کردم تو سوراخش خیلی تنگ بود داغ داغ فقط یه ذره مو داشت شروع کردم به تلنبه زدن که آخ و اوخش رفت بالا منم شدتم رو بیشتر کردم چند دقیقه که گذشت جنده یه جیغ بلن کشید که فکر کنم همسایه شنیدبله برای بار دوم ارضا شد دیگه نوبت من بود آبم داشت میومد گفتم چیکارش کنم گفت تو کونم خالش کن آبم باشدت ریختم تو سوراخش که یه آهی کشید اون شب رو تا صبح تو بغل هم خوابیدیم اول صبح هم یه بار گاییدمش وبعد رفتیم حموم تو حموم موهای بدنشو زدم گفتم برای امشب صاف باشه شبم داییم اومد ولی بازم کردمش از اون موقع تا حالا که تقریبا شش ماهی میشه هفته ای یه بار باهاش سکس دارم البته یه یک ماهی هست که نامزدی کرده ولی بازم میزاره من از کون بکنمش به امید روزی که بتونم از کس بکنمش.این یه داستان واقعی بود میخای باور کن نمیخای نکن. نوشته: محمد @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
👍 175🖕 52😁 44 31🤬 19
ﺯﻧﻢ_ﺯﺭﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻮﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻮ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺣﺪﻭﺩ 17 ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺵ ﻫﯿﮑﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻬﻮﺗﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻭ ﺟﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻟﻮﻧﺪﻥ ﻭ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﻦ . ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻋﻤﻮ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﺎﺯﻩ ﺩﺭ ﺯﺩﻡ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻩ ﻧﺎﻟﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮ ﺭﻭ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻭﺍﯼ ﺑﮑﻦ ﮐﯿﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻟﻪ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ ﮐﺴﻢ . ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺋﯿﺶ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﯼ ﻧﺎﺯ ﻣﻨﻮ ﻟﺨﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﮐﯿﺮ ﮐﻠﻔﺘﺸﻮ ﺍﺯ ﻋﻘﺐ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﻮ ﮐﻮﺱ ﺳﻔﯿﺪ ﺍﻭﻥ ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺋﯿﺶ ﻫﻢ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﮐﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﺩﻫﻦ ﺯﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺕ ﺟﯿﻎ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﺎ ﺗﻪ ﮐﯿﺮﺗﻮ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﮐﻮﺳﻢ . ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯿﺪﮐﯿﺮﻡ ﺍﺯﺷﻬﻮﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺘﺮﮐﯿﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺟﺎﯼ ﺯﺭﯼ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﮐﯿﺮ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﻮ ﮐﻮﺱ ﻣﻦ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﺎﻧﺪﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﻩ . ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﺭﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺯﻧﻢ ﺑﯿﺎﺭﻣﺶ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺍﻭﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﯿﺮﻩ ﻭ ﻫﻢ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻢ ﮐﯿﺮ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﯿﺮﻫﺎﯼ ﻧﺎﺯ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭗ ﺭﻭ ﺑﮑﻨﻢ ﺗﻮ ﮐﻮﺱ ﺯﻧﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻭ ﺯﺭﯼ ﺯﻥ ﺭﺳﻤﯽ ﻣﻦ ﺑﺸﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﻭﺭﺩﻣﺶ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﮐﯿﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻠﻔﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﻮﺳﻬﺎ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﮐﯿﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﮐﻮﺳﺸﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺭﯼ ﺩﯾﺪ ﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﯿﺮ ﮐﻠﻔﺖ ﻫﺴﺘﯽ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﺯﺭﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺗﺎﺑﺮﻩ ﻓﻮﺭﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﮐﯿﺮﺵ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻠﻔﺘﯽ ﮐﯿﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﯿﺮ ﺍﻻﻍ ﻭ ﮐﻼﻫﮑﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻠﻔﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺎ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﮐﻼﻫﮏ ﮐﯿﺮ ﮐﻠﻔﺘﻦ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮ ﮐﺴﺸﻮﻥ ﺟﯿﻎ ﺑﺰﻧﻦ . ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺭﯼ ﺫﮐﯿﺮ ﺷﻖ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺩﯾﺪ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﮐﯿﺮ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺩﻫﻦ ﻧﺎﺯﺵ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺏ ﮐﻮﺳﺶ ﻫﻢ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﮔﻔﺖ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺗﺎﺣﺎﻻﮐﺠﺎﺑﻮﺩﯾﺒﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﯿﺮ ﻧﺎﺯ ﺑﯿﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﻦ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩﻭ ﮐﻮﻧﺸﻮ ﻗﻤﺒﻞ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ ﮐﻮﺳﻢ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺬ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﻭ ﻧﺎﺯﯼ ﻧﺪﯾﺪﻫﺒﻮﺩ ﺷﻠﻮﺍﺭﺵ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺗﻬﮑﺸﯿﺪﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﮐﻼﻫﮏ ﮐﯿﺮﺵ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﻬﮑﻮﺱ ﺯﺭﯼ . ﻭﺍﯾﺎﮔﻪ ﺑﺪﻧﯿﻦ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺯﺭﯼ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺍﺯ ﮐﯿﺮ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﺎﺻﺒﺢ ﮐﯿﺮ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﮐﻮﺳﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﻤﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﺨﺎﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﯿﺎﺭ ﺗﺎ ﻣﻨﻮﺑﮑﻨﻪ . ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻤﺰﺭﯼ ﻣﻨﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﮐﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯿﻤﯿﺒﯿﻨﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﺲ ﻣﯿﺪﯼ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﯿﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺯﻥ ﻣﻦ ﺑﺸﯽ ﺍﻭﻧﻮﻗﺘﻬﻤﻪ ﮐﯿﺮ ﻫﺎﺭﻭ ﻣﯿﺎﺭﻡ ﺗﺎ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺪﻥ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﻪ ﺗﺎ ﮐﯿﺮ ﻧﺎﺯ ﺗﻮﻓﺎﻣﯿﻞ ﻫﺴﺘﺸﮑﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﮐﺴﺒﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﺘﻪ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺑﺎﺣﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﯾﮑﯿﺪﯾﮑﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻫﻢ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻬﺶ ﮐﺲ ﺑﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺩﺍﺩﺍﺷﻤﻪ ﮐﻪ 60 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺣﺎﻝ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻤﺒﺎﺷﻪ ﺍﻻﻥ 20 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﮑﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﻭ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻭ ﺯﻧﺶ ﺍﺫﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺯﻥ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﻨﻢ ﮐﻮﺱ ﺍﺫﺭ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻣﯿﻠﯿﺴﻢ ﺗﺎﺍﺑﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﺿﻤﻨﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮐﯿﺮ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﺭﺵ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮐﯿﺮ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻩ ﺍﻻﻥ ﺣﺪﻭﺩ ﭼﻬﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻭ ﻣﻨﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺯﻧﻢ ﺯﯾﺮ ﮐﯿﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺧﻮ . ﺩﻡ ﮐﯿﺮﺩﺭﺍﺯ ﮐﻠﻔﺖ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻭﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭﺵ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﻮﮐﻮﺳﺰﻧﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﯿﺮ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺟﯿﻎ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻨﻢ ﮐﯿﻒ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺴﯽ ﺯﻥ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺳﻔﯿﺪﻭ ﻧﺎﺯ ﮐﻮﺱ ﻃﻼﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﻨﻪ ﺑﺸﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﯾﺎ ﮐﯿﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﺍﺯﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﯾﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻠﻔﺖ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﮐﻮﺱ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﻧﺎﺯﻡ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ . ﻧﻮﺷﺘﻪ : ؟ @Eteraf_Esxie
Hammasini ko'rsatish...
👍 140🖕 81😐 38😁 25🍓 23 8🤔 7😱 7🌭 7