As she says...

بعضی چیزا تقریبا آروم آروم اتفاق میفته اما انگار فهمیدنش تو یه لحظه‌ست‌. انگار یادت میره همچین اتفاقی هم داشت میفتاد. لابه‌لای بقیه ماجراهای زندگی تو حاشیه و پس‌زمینه همیشه هست و به همیشه بودنش عادت می‌کنی و ماحصلش رو بعدتر می‌بینی. برای منم همین‌طوره. امروز وقتی تو آینه نگاه کردم فهمیدم آدم‌ها از من چی می‌بینن. من دیگه اون آدم بیست ساله نیستم. آثار رد شدن ۲۵ سالگی رو می‌تونم تو صورت و چهره‌م ببینم. دیگه یه آدم‌بزرگ واقعی‌م. اما خب بیشتر از سن، مشخص بود زیادی خودمُ اذیت کردم. واقعا ارزششُ داره که این‌جوری در و دیوار بزنم؟ وقتی برای اولین بار بهم گفتن که زیادی خودمُ اذیت می‌کنم دلخور شدم. برای دومین بار این‌جوری بودم که آره حتی بقیه هم فهمیدن دارم خودمُ خسته می‌کنم اما خودم متوجهش نبودم.

امروز به یه دوستی گفتم کاش حداقل این‌قدر تنها و بیچاره بودم که تمام آخر هفته‌هام تو غم و افسردگی سپری می‌شد. اون‌وقت مطمئن بودم حتی اگه ده هفته رو این‌جوری سپری کنم برای یازدهمی یه نقشه بهتر می‌کشم، پا میشم و یه کاری می‌کنم. ولی زندگی هیچ‌وقت به سادگی و همزمان پیچیدگی دوران تنهایی نیست.

این چند روز گذشته را کتابی می‌خواندم. کتاب، کتاب برگزیده سال ۲۰۱۳ اسکاتلند بود و ماجرا در شهری کوچک در حاشیه پاریس در جریان. از تمام داستان چنین برمی‌آمد که نویسنده تمام سعیش را کرده چیزی بگوید اما انگار نویسنده بودن در دنیای مدرن بیشتر از آن‌که در رابطه با بیان نکته‌ای باشد، در رابطه با حفظ مخاطب و متقاعد کردن خواننده به خرید کتاب است. تمام بندهای کتاب جوری نوشته شده بود که خواننده را تا صفحه آخر کتاب پای کتاب نگه‌دارد و با این تفاسیر هر پایان‌بندی‌ای ناامیدکننده بود. داستان، سیر جریان آن و پایان‌بندی‌ش شاید با بهترین چیزی که از موضوع و عنوان برمی‌آمد خیلی فاصله نداشت اما تلاش مذبوحانه نویسنده برای عامه‌پسند بودن داستان ناامیدم می‌کرد. کتاب را به خاطر این‌که عنوانش شبیه به داستان کوتاه محبوبم بود شروع کردم. انتظار زیادی هم از کتاب نداشتم.

چیزهای قدیمی همیشه جذاب‌ترند. بیشتر از یکسال است که چیزی اینجا ننوشته‌م. حتی درست یادم نیست چه‌طور و چه‌چیزهایی می‌نوشتم. کمی بالاتر که رفتم دیدم سلیقه موسیقی‌م کماکان همان است. برای یک لحظه گذرا دوست داشتم اینجا هم قطعه‌ای را به اشتراک بگذارم. نمی‌دانم اوضاع از قرار پیش خواهد رفت اما دلتنگ اینجا بودم.