cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

زخــم❤️‍🩹 دل(فــاطــمــه بــانــو)🖇✍

~★﷽★~ ♡به قلم فاطمه بانو♡ جوری برات بخورم که رو کش تختو پاره کنی از شدت حشریت:))))🤤🔥🫦 ادمین: @fatima_tb0 #‌دانشجو‌ی‌شیطو‌ن‌و‌ا‌ستا‌د‌مغر‌و‌ر #خانم‌زبون‌دراز #ز‌خم‌دل

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
2 244
Obunachilar
-524 soatlar
+597 kunlar
-6330 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
#دختره‌می‌فهمه‌از‌برادرش‌حامله‌ست‌رگشو‌می‌زنه😱😱 با نشستن لبه‌ی تیز #چاقو روی مُچ #دست سوگل، نفس در سینه‌اش حبس شد! جُفت دست‌هایش را بالا برد و با صدایی که به زور از بین لب‌های خشک شده‌اش بیرون می‌آمد نامش را صدا زد: -سوگل؟ نکن دورت بگردم، چاقو رو بذار زمین حرف بزنیم خب؟ لب‌های #خیس از اشک سوگل می‌لرزید و حرف زدن را برایش سخت می‌کرد! -ازت... ازت #متنفرم از همه‌تون متنفرم! -سو... با کشیده شدن #چاقو روی #رگ دخترک و بیرون جَهیدن #خون از مُچ دستش، حرفش نصفه داخل دهانش ماند و صدای فریاد مردانه‌اش داخل حمام طنین انداخت! -سوگللللللللل! #دختری‌که‌مظلومانه‌قربانی‌گناه‌جوانی‌مادرش‌می‌شود. https://t.me/+7FOSK1pDZ4kxOTI8 ۹صبح
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
دندون های نیشمو تو پوست تنش فرو میکنم ،اما جای خون...مزه تلخی تو دهنم میپیچه....... اون آدم نبود! خون آشام بود! دستو پامو گم کرده بودم! وحشت زده به سمت راه خروجی می دوم و دقیقا لحظه ای که میخوام از این کابوس رها شم با دیدن جثه ی بزرگی دقیقا جلوی چشمام...با همه ی توان جیغ میزنم -منم منم دختر چرا جیغ میزنی منم هیسسسسس! وحشیانه بهش چنگ میزنم و میخوام کنارش بزنم اما به شدت بغلم میکنه.... -کیرا... منم یه دیقه نگام کن! مجبورم میکنه نگاهش کنم... -ببین منو گربه وحشی! منم.. https://t.me/+VETlQnqoaak4NTQ8 https://t.me/+VETlQnqoaak4NTQ8 ❌-اینجا تنهایی چه غلتی میکنی؟نمیگی یه بلایی سرت میاد؟گوشه ابروت چی شده؟خوردی زمین؟هووووف تنها کارت عصبی کردن منه نه؟، بیوفت جلو همین الان برمیگردیم...❌ ۹صبح
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#قدیمی #اورتیک دخترخان ‌که‌ عاشق‌ دختر ‌رعیت ‌کم‌ سن‌ و ‌سال ‌میشه‌ و‌ رابطه‌ی‌ ممنوعه‌ای‌ رو ‌شروع ‌میکنه ‌غافل ‌از‌ اینکه‌ چه‌ خطری ‌در‌ انتظارشونه https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0 https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0 ۲۴
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#دختر_خان_که_عاشق__دختر_رعیت_کم_سن_و_سال_میشه_و_رابطه_ی_ممنوعه_ای_رو_شروع_میکنه_غافل_از_اینکه_چه_خطری_در_انتظارشونه دستشو میکشم و به در طویله میکوبونمش و به صدا زدن هایی که عجیب معصومانه زده میشدن توجه نمیکنم با گرفتن صورتش مرز لب هامون و از نابود میکنم و بین دیوار و بدنم جسم نحیفشو قفل میکنم _من میخوامت لیلی و هیچ جوره دست ازت نمیکشم، حتی اگه اینکار گناه ترین گناه بشر باشه و جونمو بگیره اشک چشماشو پس میزنم و اروم دستمو لای.. https://t.me/+eFPYdti82Oo4ODY0 #تاریخی#عاشقانه#غمگین ۲۲
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#دختره‌می‌فهمه‌از‌برادرش‌حامله‌ست‌رگشو‌می‌زنه😱😱 با نشستن لبه‌ی تیز #چاقو روی مُچ #دست سوگل، نفس در سینه‌اش حبس شد! جُفت دست‌هایش را بالا برد و با صدایی که به زور از بین لب‌های خشک شده‌اش بیرون می‌آمد نامش را صدا زد: -سوگل؟ نکن دورت بگردم، چاقو رو بذار زمین حرف بزنیم خب؟ لب‌های #خیس از اشک سوگل می‌لرزید و حرف زدن را برایش سخت می‌کرد! -ازت... ازت #متنفرم از همه‌تون متنفرم! -سو... با کشیده شدن #چاقو روی #رگ دخترک و بیرون جَهیدن #خون از مُچ دستش، حرفش نصفه داخل دهانش ماند و صدای فریاد مردانه‌اش داخل حمام طنین انداخت! -سوگللللللللل! #دختری‌که‌مظلومانه‌قربانی‌گناه‌جوانی‌مادرش‌می‌شود. https://t.me/+7FOSK1pDZ4kxOTI8 ۲۱
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
من یه دورگه انسان و خون آشامم !🔥🚫 همه فکر میکردن من یه پلیس سادم... تا اینکه برای حل پرونده ی بزرگ ترین قاتل سریالی به یه شهر مخوف فرستاده میشم و برای اولین بار اونو میبینم... در اولین نگاه جدی و خطرناک به نظرمی‌رسید... اونقدری که به خودش مشکوکم می‌کنه ! می‌خوام سر از کاراش دربیارم ! برای اولین بار تو سلول زندان خفتم می‌کنه و به زور میبوستم ! و اونجاست که میفهمم اون در واقع یه خون اشامه اصیله ! کسی که قدرتش خیلی بیشتر از من بود! اونقدر برام جذاب بود که... 🔥🔥 https://t.me/+VETlQnqoaak4NTQ8تا به خودم بیام میفهمم عاشقش شدم! اما راهی برای باهم بودنمون وجود نداشت!پس تصمیم میگیریم.... #عاشقانه #خون‌آشامی #معمایی #قلم_قوی❌ ۱۸
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#پارت_۷۲ _بهتره خودتو جم و جور کنی و یادت باشه مجانی کاری نمیکنی،مطمعن باش اعتبار من خیلی بیشتر از یه پولیه عیاره،پس فکر شکایت و این چیزا رو از سرت بنداز بیرون، و یه چیز دیگه.. با نزدیک شدنش ترسیده کمی خودمو جمع میکنم و سعی میکنم به عقب بکشم، اما بازم جا میزنم و شکست میخورم _میگم خدیجه غذاتو بیاره بالا، تو که نمیخوای تو این وضعیت ببینتت دخترکه صیغه ای؟ یا نکنه میخوای ابروی اخوند محله رو ببری و انگشت نشونم کنی؟؟ https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0 https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0 به خاطر پول صیغه اخوندی میشه که سادیسم داره ولی عاشقش میشه و… ۱۷
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#دختره‌می‌فهمه‌از‌برادرش‌حامله‌ست‌رگشو‌می‌زنه😱😱 با نشستن لبه‌ی تیز #چاقو روی مُچ #دست سوگل، نفس در سینه‌اش حبس شد! جُفت دست‌هایش را بالا برد و با صدایی که به زور از بین لب‌های خشک شده‌اش بیرون می‌آمد نامش را صدا زد: -سوگل؟ نکن دورت بگردم، چاقو رو بذار زمین حرف بزنیم خب؟ لب‌های #خیس از اشک سوگل می‌لرزید و حرف زدن را برایش سخت می‌کرد! -ازت... ازت #متنفرم از همه‌تون متنفرم! -سو... با کشیده شدن #چاقو روی #رگ دخترک و بیرون جَهیدن #خون از مُچ دستش، حرفش نصفه داخل دهانش ماند و صدای فریاد مردانه‌اش داخل حمام طنین انداخت! -سوگللللللللل! #دختری‌که‌مظلومانه‌قربانی‌گناه‌جوانی‌مادرش‌می‌شود. https://t.me/+7FOSK1pDZ4kxOTI8 ۱۴
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#part70🕯. . ⏳🕰از دور میبینمش، هنوز هم مثل قدیما به زیباییه شبنمیِ که #عکس #ماه و درون خودش قرار داده، هنوز هم به لطافت یک تا موی گربه اس، هنوز هم به درخشندگی کرم شبتابِ #تاریکی هاس، هنوز هم همونقدر خاص و دلربا، برای #دختر خانزاده است ⏳🕰ان الهی انقدر ظریفو دقیق #نقاشی شده که حتی شیشه پنجره هم نمیتواند کدرش کند و مانع دیده شدن ان خلقت شود ⏳🕰دستش رو که به قصد باز کردن #پنجره دراز میکند، انگار #خون،رگ هایم را به لحظه با فشار زیادی پاره میکند ⏳🕰باد که زیره موها را به بازی میگیرد، انگار به جای رگ، #قلبم از هم درید و پاره شد #دختره_بعد_مدت_ها_عشقش_و_میبینه_اونم_در_حالی_که_اون_دیوونه_شده_و_تعادل_روانی_شو_از_دست_داده #قدیمی https://t.me/+eFPYdti82Oo4ODY0 ۱۳
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#پارت_اینده #دخترخان‌که‌عاشق‌دختر‌رعیت‌کم‌سن‌و‌سال‌میشه‌و‌ #رابطه‌ی‌ممنوعه‌ای‌رو‌شروع‌میکنه‌غافل‌از‌اینکه‌چه‌خطری‌در‌انتظارشونه دستشو میکشم و به در طویله میکوبونمش و به صدا زدن هایی که عجیب معصومانه زده میشدن توجه نمیکنم با گرفتن صورتش مرز لب هامون و از نابود میکنم و بین دیوار و بدنم جسم نحیفشو قفل میکنم _من میخوامت لیلی و هیچ جوره دست ازت نمیکشم، حتی اگه اینکار گناه ترین گناه بشر باشه و جونمو بگیره اشک چشماشو پس میزنم و .... https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0 ۹صبح #تاریخی#عاشقانه#غمگین
Hammasini ko'rsatish...