-گزاف-
"برای روشنایی است که می نویسم. اگر همیشه و همه جا تاریک بود، هرگز نمی نوشتم" -مرحوم بیژن جلالی
Ko'proq ko'rsatish533
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+17 kunlar
+130 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
شبِ ظلمت و بیابان، به کجا توان رسیدن؟
مگر آن که شمعِ رویت به رَهَم چراغ دارد
ای عزیز تو ببین که با موسی چه می گوید: «وَقرُّبْناه». آن ندیده ای که چون مرکبی نیکو باشد که جز سلطان را نشاید؟ اول رایضی باید که برنشیند، تا توسنی و سرکشی وی را برامی و سکون بدل کند. این خود رفت، مقصود آنست که ذات آفتاب نوازنده است، و شعاعش سوزنده است. این آن مقام دان که عاشق بی معشوق نتواند زیستن و بی جمال او طاقت و حیوة ندارد و با وصال و شوق معشوق هم بی قرار باشد و بار وصل معشوق کشیدن نتواند؛ نه طاقت فراق و هجران دارد و نه وصال معشوق تواند کشیدن، و نه او را تواند بجمال دیدن که جمال معشوق دیدۀ عاشق را بسوزاند تا برنگ جمال معشوق کند:
غمگین باشم چو روی تو کم بینم
چون بینم روی تو بغم بنشینم
کس نیست بدینسان که من مسکینم
کز دیدن و نادیدن تو غمگینم
عینالقضات همدانی