🍓Ecip & Macaniha🍓

دختری که به خاطر خیانت رهام بهش ترکش کرد اما اشتباه کرده بود و بازیچه نقشه‌ی شیطانی شده بود!!🩸

بی حال تر از هر موقعی بود. خیره شدم به امیر نگرانی که #مدام به رهام نگاه میکرد و باهاش حرف میزد اما اون هیچی نمیگفت، امیر با دیدن من #حالتش تغییر کرد! تند اومد سمتم اما یاشار جلوشو گرفت امیر با چشای به #خون نشسته گفت: - یاشار ولم کن بدار این دخترو بکشم... با صدای داد یه نفر برگشتیم سمت رهامی که #پخش زمین شده بود و امیر میلاد هم بالای سرش نشسته بود...!! @novel_eros @novel_eros @novel_eros

👵🏻- پایان تب‌کوکب-👵🏻 👵🏻-یه رب نپ👵🏻 جذب ندادی بنرتوعوض کن!👵🏻 - دوساعت دیگ بپاک👵🏻 اد تب خاسی پی🚿👵🏻 - @kokab_tb -

دلم تنگ شده بود برای بچم! کاش اینجا بود،یعنی الان چقدر بزرگ شده؟ یعنی حالش خوبه؟ - هی تو، پاشو کاری که بهت گفتم انجام بده سری تکون دادم و پاشدم من یه مادر خلافکار بودم که بچشو ازش گرفتن و به خاطر چند تومن پول اسیرم اما شوهرم... - پاشو گمشو سر کارت اومد سمتم و با لگد زد تو کمرم اخی از درد گفتم و با دیدنش حرف تو دهنم ماسید!🩸⛓ https://t.me/joinchat/AAAAAFXaVcNPOO7PIoaprg

- لطفا قبل از اینکه با مشت بزنی توی دهنم به حرف‌هام کامل گوش کن. کسی بهتر از مهان پیدا نمیشه که هردومون رو نجات بده. اون ویزای کلی از کشورها رو داره و می‌تونم به راحتی باهاش از کشور خارج بشم. تو هم با این معامله دار و ندارت و خونوادت رو از دست نمیدی و انگ بی‌غیرتی بهت نمی‌خوره...‌ -------------------- یه معامله به قیمت دست کشیدن از کسی که عاشقانه می‌پرستمش و در ازای زندگی خودم و خونوده‌ام. بعضی وقتا ما محکوم به سر خم کردم در مقابل سرنوشتمونیم! JoIN uS: @prgr_nvl

کشون کشون بردنم به سمت ماشین. من مقاومتی برای موندن نکردم، علاقه‌ای هم به رفتن نداشتم... نه گریه می‌کردم نه جیغ می‌زدم .غم من اونقدر زیاد بود که هرچقدر داد می‌زدم نمیتونستم بیانش کنم. داغ دلم انقدر زیاد بود اشک‌هام نمی‌تونستن خنکش کنن. تمام اشک‌های دنیا رو هم که می‌ریختم فایده‌ نداشت. فقط سکوت بود که می‌تونست نشون بده چه غمی رو دلم سنگینی می‌کنه. سرم رو پایین انداختم.داشتم فکر می‌کردم که درسته پدری که همیشه همراهم بود رو اینجا کنار ادم‌های غریبه،یکه و تنها توی تاریکی و سرما زیر دو متر خاک رها کنم و برم؟! ~~~~ https://t.me/joinchat/AAAAAErji351K9xKbL746Q

من #علی‌یاسینی،فکرشم نمیکردم هیچ وقت #عاشق بشم!قول داده بودم...به اون قول داده بودم #هیچ وقت عاشق نشم ولی، ولی اون فرق داشت! هرکی بود عاشقش میشد!♥️ یادم نمیره وقتی اولین بار تو کنسرت دیدمش به #قلبم اشاره کرد و گفت از اینجا بخون و به گَلوم اشاره کرد و گفت نه از اینجا! نفهمیدم چطور فهمید ولی اون درکم کرد:) تا پای #مرگ بخاطر من رفت! ولی کاش اون اتفاق نمیوفتاد...کاش،ای کاش! آرزوی قشنگم به قلم : بلو💙🌊 @blueyasini_roman

#ببین‌پسره‌بهش‌چی‌میگه😳🤭😈🔞 با #استرس بسته‌ی #نواربهداشتی رو توی کیفم پنهان کردم تا کسی نبینه! اولین باری بود که از سوپر مارکت نواربهداشتی می‌خریدم! محض رد گم کنی چند تا #خوراکی دیگه برداشتم و به سمت #صندوق رفتم. - آقا اگه میشه اینا رو #حساب کنید - باشه ولی لطف کنید در بیارید! عصبانی داد زدم. - خیلی #آشغالی مرتیکه‌ی #هیز! - خانم از توی قفسه نوار بهداشتی برداشتی گذاشتی تو کیفت! درش بیار تا حساب کنم. #وای‌برذهن‌منحرفت😐😂 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🔞 #بیا‌سوتی‌های‌دختره‌رو‌ببین🤣🤣🤣 https://t.me/joinchat/AAAAAEWb14PhXIKuUErSOg

👵🏻- شروع تب‌کوکب-👵🏻 👵🏻-ادتب چنل‌های« +200» و « +1k» می‌شیم-👵🏻 👵🏻- چنل‌های‌زیر صد ویوبا آمارشون هماهنگی‌داشته‌باشه!-👵🏻 👵🏻-با دوسال سابقه-👵🏻 👵🏻-شات‌بعد‌و‌قبل می‌دیم-👵🏻 -پایه‌گیری‌محدوده!👵🏻 -فول‌جذب-👵🏻 - @kokab_tb -

رمانی که با خوندنش احتمال پاچیدن دارین😂😂👆