شعر
1 150
Obunachilar
+424 soatlar
+147 kunlar
+4330 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
درود و مهر ؛
دوستان و همراهان همیشگی
کانال شعر...💫
📣 به اطلاع می رسانیم؛
هر شب راس ساعت 23 چالش اطلاعات به مدت یک ساعت توسط تیم مدیریت برگزار میشود .
از دوستانی که مایل هستند در چالش شرکت کنند خواهشمندیم در همین ساعت در کانال حضور داشته باشند..💖
"حضورتون ناب عزیزان...🌹🍃
قدردان مهر و محبت شما خوبان هستیم."
" روزگارتون بر وفق مراد."
❤ 1
به فراخور ۱۱ اردیبهشت سالروز درگذشت
#استاد_محمد_بهمن_بیگی
بنیان گزار آموزش عشایر ایران
موضوع انشا: بُز!
در دبیرستانی در شیراز که آقای دکتر "مهدی حمیدی" دبیر ادبیات آن بود، ثبت نام کرده بودم. اولین انشا را با این مضمون دادند: دیوان حافظ بهتر است یا مولوی؟
برداشتم نوشتم: من یک بچه قشقایی هستم. بهتر است از بنده بپرسید: میش چند ماهه میزاید؟ اسب بیشتر بار میبرد یا خر؟ تا برای من کاملاً روشن باشد!
تقریبا شرح مفصلی از حیوانات که جزء لاینفک زندگی عشایر بود، ارائه دادم و قلمفرسایی کردم و در پایان نوشتم: من دیوان حافظ و مولوی را بیشتر در ویترین کتابفروشیها دیدهام. چگونه میتوانم راجع به فرق و برتری این با آن انشاء بنویسم؟
وقتی شروع به خواندن انشا کردم، خنده ی بچهها گوش فلک را پر کرد، ولی آقای حمیدی فکورانه به آن گوش کرد و به من نمره بیست داد. در کمال تعجب و ناباوری گفت: اتفاقاً این جوان، نویسندهٔ بزرگی خواهد شد...
📚بخارای من ایل من
#محمد_بهمن_بیگی
پایهگذار (آموزش و پرورش عشایر ایران)
کودکی ام تا به جوانی همه در کار گذشت
فکر تحصیل و معاش و دل بی یار گذشت
تا به مرز چهل و اندی وگاهی کم و بیش
در سرم عافیت لحظه ی دیدار گذشت
عقل خود را به کناری زدمو بلکه هوا می آید
خبط این آدم حوّا زده هم زار گذشت
وعده دادم به دلم بلکه توهم سیر شوی
آخر این عقل معاش از در آزار گذشت
پشت خود را که نگه میکنم سوخته ام
فرصت همسفری با دل بیدار گذشت
روز اول شده ام کارگری پر زحمت
وقت من در عطشِ روزی بسیار گذشت
حالیه شعر شده قصه ی این عمر گران
محضِ لبخند وکنایه، یک نفر زار گذشت
#ح_پرندوار
۱۱ اردیبهشت گرامی داشت روز #کارگر
🌹🌹🌹
سر به سودایی نیاوردم فرود
گرچه دستِ آرزو کوتَه نبود
آن قَدر از خواهشِ دل سوختم
تا چنین بیخواهشی آموختم...
#هوشنگ_ابتهاج🌹
می سرایم "تو"
و چشمان "تو" را
نه سپیدی...
نه غزل...
تویی آن شعرِ دل انگیز و بلند...
که پر از مثنویِ بارانی...
منم آن شاعر بیدل،
که فقط...،
برق چشمان تو را می بیند...!
سبکِ من عاشقی و
قافیه ام دلتنگیست...
منم آن مست و پریشان نگاهت...
که دلم
"تو" و "احساس تو" را می خواهد
فروغ فرخزاد❣
.
گهی بر سر،
گهی در دل،
گهی در دیده جا دارد
غبار راه جولان تو با من کارها دارد...
#بیدل
هر چی بزرگتر میشی دنیات جدیتر و سختتر میشه، چون از دنیا بیشتر میخوای باید کاری کنی.
پول دربیاری، دانشگاه بری، اجاره خونه بدی، عاشق ميشی،
ازدواج میکنی و... اين چرخه هی بزرگتر میشه و دغدغهها بزرگتر ميشه.
همهی اینارو گفتم که از سنتون، از هر ماه و هر روزش استفاده کنید.
هیچ وقت دیروز نمیشه :)
🌹🍃
👍 1
کسی با سکوتش،
مرا تا بیابانِ بی انتهای
جنون برد...
کسی با نگاهش،
مرا تا درندشت دریای
خون برد..
مرا باز گردان
مرا ای به پایان رسانیده
آغاز گردان!
#حمید_مصدق