خانقاه سفلی۲
جهت اشتراک گذاری خبرها و مطالب و عکسهای زیبا از روستای فرهنگی ادبی خانقاه سفلی. آیدیهای زیر @alireza1620 @saniyar1350 عضویتآدرس زیر @khangahsoooofla2
Ko'proq ko'rsatish1 040
Obunachilar
+224 soatlar
+187 kunlar
+1730 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
مینا محمدی:
⭕️ آگهی دعوت به همکاری
به یک راننده فعال پایه یک جهت کار با کامیون در داخل شهر اردبیل به صورت ثابت با حقوق و مزایای خوب نیازمندیم. جهت هماهنگی با شماره های زیر تماس بگیرید
📲 09141554143
📲 09143592686
⭕️آگهی دعوت به همکاری
به تعدادی نیروی کار ماهر و نیمه ماهر جهت کار در کارخانه تولید درب ضد سرقت در زمینه های نقاشی- نجاری- جوشکاری- مونتاژ- بسته بندی نیازمندیم
جهت دریافت اطلاعات بیشتر با شماره 09143537167 تماس بگیرید
کارخانه واقع در شهرک صنعتی دو
👍 1
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ،
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
#عاشورا
#روضه
#اعتقاد
#حافظ
#زرین_کوب
#فال
#سخنرانی
#شهید
👍 10
Photo unavailableShow in Telegram
من لم یشکر المخلوق لم یشکرالخالق
هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر میفرماید، هیچ بندهای را توان تفسیر آن نیست و بر آن چه که حکمت متعالیهاش تعلق میگیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمیباشد لذا بر آن چه که میدهد شاکریم و بر ندادههایش صبر میکنیم چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش و چه غم انگیز است چشم بر شبهایی داشتن که در آن فانوس تنهایی ما را با خود آتش میزند اما تحمل این مصیبت با شرکت شما دوستان و همراهان و خانوادههای دور و نزدیک و اهالی محترم و بزرگوار خانقاه سفلی که در مراسم تشییع، خاک سپاری، سوم و هفتم مرحوم مغفور شادروان فضائیل ابراهیم پور خانقاه
که همگام و التیام بخش بودید و در این محفل تلخ مصیبت، بار از دوش همگی ما برداشتید، و قلبهای مهربانتان را بر روی اندوهمان گشودید و سبکبارمان کردید، سپاسگزاری نموده و از خداوند منان و قادر حکیم مسئلت مینماییم توفیق عنایت فرماید در ایامی به دور از رخت سیاه و نغمه عزا، بر خوان شادیهای همگی شما پاسخگوی خوبی باشیم
روزهایتان دور از غم همراهیتان مستدام
از طرف خانواده ابراهیم پور خانقاه
👍 6
خانواده محترم ابراهیم پور درگذشت عزیزتان راتسلیت گفته واز خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت ومغفرت وبرای بازماندگان صبر جمیل مسئلت مینمایم از،طرف فرزندان ایمان باقرزاده
انالله و اناالیه راجعون
با سلام و احترام
خانواده های محترم ابراهیم پور ،عظیمی،
باکمال تأثروتأسف ،درگذشت عزیز از دست رفته تان (مرحوم فضائیل ابراهیم پور) را از صمیم قلب تسلیت و تعزیت عرض نموده و از درگاه باری تعالی برای آن مرحوم آرامش ابدی وعلو درجات و رحمت واسعه و برای جمیع بازماندگان معزی بقای عمر و صبر و شکیبایی مسألت می نماییم.
از طرف خانواده مرحوم بایرام زمانی و محمد زمانی
Repost from خانقاه سفلی۲
خانواده محترم ابراهیم پور ، کریمی و سایر منسوبین
درگذشت عزیز از دست رفته را به شما عزیزان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستاریم
ازطرف خانواده مرحوم حاج مروت خنجرزرافشان
خانواده محترم عبادی و صدیق
درگذشت عزیز از دست رفته را به شما عزیزان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستاریم
ازطرف خانواده مرحوم حاج مروت خنجرزرافشان
خانواده محترم محمدزاده،امامی و سایر منسوبین
درگذشت عزیز از دست رفته را به شما عزیزان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستاریم
ازطرف خانواده مرحوم حاج مروت خنجرزرافشان
خانوادههای محترم صدیق،عبادی وسایرمنسوبین تسلیت عرض نموده و از خداوند منان صبرجمیل خواهانیم ازطرف خانوادههای اللهویردی محمدی پسران و دختران داریوش ،پرویز،بهروز و..
👍 1
Sh Zarafshan:
خانواده محترم ابراهیم پور ، کریمی و سایر منسوبین
درگذشت عزیز از دست رفته را به شما عزیزان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستاریم
ازطرف خانواده مرحوم حاج مروت خنجرزرافشان
خانواده محترم عبادی و صدیق
درگذشت عزیز از دست رفته را به شما عزیزان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستاریم
ازطرف خانواده مرحوم حاج مروت خنجرزرافشان
خانواده محترم محمدزاده،امامی و سایر منسوبین
درگذشت عزیز از دست رفته را به شما عزیزان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستاریم
ازطرف خانواده مرحوم حاج مروت خنجرزرافشان
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.