هداخموش_Hoda khamosh
از بکارت ریخته ی کدام شب بنویسم از لبخند کثیف کدام صبح این آیینه نگاه ایستاده وهولناک دارد پل ارتباطی با من✓ https://t.me/Khamosh
Ko'proq ko'rsatish796
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-37 kunlar
-2230 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Photo unavailableShow in Telegram
مرا
به تنت سنجاق کن
و
بوسه هایت را
با انجماد
استخوانهايم آشتى بده...
ميترسم فردا که
رفتی
عطر تنت
ميان بوى تند سيگار و تنهايي
مرا به یغما ببرد..!
#هدا_خموش
❤ 10👍 2❤🔥 1💩 1
🌺
💕
🇳🇴
🇦🇫
دقیقه ای نگذشت بود که دلم شور دوباره ای زد و بی هیچ کلامی از کنار پنجره بلند شده و به سمت در رفتم.
صدای زجر کشیدن او پوست وگوشت واستخوانم را تکان داد وصدای او تا مغز استخوان راه افتاد و تیر کشید.
بی اراده با صدای بلند فریاد زدم؛لعنتی در را باز کن.
با این صدا،فریاد او هم بلند شد وگویا منتظر این لحظه برای نجات خودش بود.
بعد لحظه ای خاموشی در را باز کرد و با گرفتن پالتوی خود انجا را ترک گفت.
دست های سفت ومردانه اش را بر دهن او گذاشته بود و زانوی خود را نیز ته حلقومش گذاشته بود؛ انگشت بریده شده اش را گرفته و فشار داده بود تا از شدت درد نتواند صدایش را بیرون بکشد.
دست، سینه و چشم های او از فشار درد سیاه شده بود و خون زیر چشم هایش حلقه زده بود.
چی می توانستم بگویم درد بی امانی بود که گلوی مارا گرفته بود ومن فقط به او چسپیدم و در خودم گریه کردم ..!
از خاطرات کودکی
👍 3❤ 1
😢
👍
✊
💪
دقیقه ای نگذشت،که دلم شور دوباره ای زد و بی هیچ کلامی از کنار پنجره بلند شده و به سمت در رفتم.
صدای زجر کشیدن او تمام پوست،گوشت واستخوانم را تکان داد وصدای او تا مغز استخوان راه افتاد و تیر کشید.
بی اراده با صدای بلند فریاد زدم لعنتی در را باز کن.
با این صدا،فریاد او هم بلند شد و یا منتظر این لحظه برای نجات خودش بود
بعد سکوت طولانی در را باز کرد و با گرفتن پالتوی خود انجا را ترک گفت.
دست های سفت ومردانه اش را بر دهن او گذاشته بود و زانوی خود را نیز ته حلقومش فشار داده بود؛ انگشت بریده شده اش را گرفته و فشار داده بود تا از شدت درد نتواند صدایش بیرون نشود.
دست و سینه و چشم های او از فشار درد سیاه شده بود و خون زیر چشم هایش حلقه زده بود.
چی می توانستم بگویم درد بی امانی بود که گلوی او را گرفته بود ومن فقط به او چسپیدم و در خودم گریه کردم ..!
😢
👍
✊
💪
Photo unavailableShow in Telegram
یلدا
دختر مو بلند زیبا!
زن
گمنام شب
اینجا خانه ئ توست
خانه ئ میان تیک تیک ثانیه های دراز
و ستون زایش آهورا ومزدا
کنار شمع و انار...
وهندوانه های ترک خورده ئ دلم؛!
یلدا!
تلفیق می کند
نگاهت
به همآغوشی و بوی پرتقال های چسپیده به پیراهنت
؛که بی مهابا
کرانه می کند ته دلم!
چون شعر سپیدی که بلند میاید از آفاق نگاه
و اشتیاق بوسه های که؛
گرم می کنند،چله ای به یغما رفته دلم را..!
#هداخموش
❤ 1
🌺
💕
🇳🇴
🇦🇫
Photo unavailableShow in Telegram
چیزهایی هستند
که میتوانند مرا له کنند.
مثل صورتهای بی روح
مثل زنهای اجیر شده
مثل کشورهایی که ادعای عدالت میکنند
مثل آخرین بوسه و اولین بوسه،
و تو اینها را میدانی.
لطفا با من گریه کن...
#چارلز_بوکفسکی
🌹
🌺
🇦🇫
❤️
Hammasini ko'rsatish...
Afghansk kvinneaktivist har ventet på asyl-svar i et år
Hoda Khamosh er en av verdens mest innflytelsesrike kvinner, og kjemper for kvinners rettigheter i Afghanistan. I Norge har hun ventet et år på asylsvar.
Photo unavailableShow in Telegram
انتشار رمان “دختران تالی” به زبان انگلیسی در بیست سایت معتبر جهانی مانند ارکی پیلاگو، پنگوئن، آمازون، اپلبوک، ورد لایبری، گود ریدرز، بوک ریویو، کوبو، گلدین هاری بوکز، کرکاس، بوکشاپ و.... اغاز شد. فقط در گوگل “Tali girls” جستوجو کنید، این رمان دستیاب میشود.
این کتاب در میان ۲۱ رمان برتر سال ۲۰۲۴ “انجمن کارنگی” امریکا قرار گرفته و همچنان از سوی سایت “بوکریویو” موفق به دریافت ستاره شده و نامزد بهترین رمان سال ۲۰۲۴ گردیدهاست.
ویرایش جدید این کناب مطابق به متن انگلیسی این رمان،به زبان فارسی هم منتشر می شود..!
🌹
🌺
🇦🇫
❤️
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.