ناگهان‌تا‌ابد🌈ستاره‌تاریک

#گی‌لاو🏳‍🌈👨‍👩‍👦 سایمان مردی پر ابهت..💕 مرد باکره‌ای که گی‌ هست و هیچ زنی رو تا بحال به تخت نکشونده🔥 با دیدن آیان بهش علاقه مند میشه و با دزدیدن آیان و پرک سعی می کنه آیانو به دست بیاره و بهش تجاوز می کنه🔞💦 https://t.me/+oGJGjAPCX2s2Yzc8 https://t.me/+oGJGjAPCX2s2Yzc8

پسری که برای انتقام تبدیل به کابوس برادر‌بزرگترش می‌شه و هرشب به بدترین‌ و عذاب‌آورترین شکل ممکن باهاش سکس می‌کنه و به فاکش می‌ده❌🔞چی می‌شه وقتی می‌فهمه برادرش بی‌گناهه و سال‌هاست مظلومانه و از دور عاشقشه⁉️ https://t.me/+v5HNFLMYJj05YWU0    "خواهشا اگر دنبال رمان هایی با صحنه های خشن               و خیلی باز نیستید وارد نشید‼️" ۱۲ شب پاک شه 🌞

پسری که اجازه #ارضا شدن نداره، وقتی میخواد از شق درد خودشو راحت کنه،  #عشقش می بینتش😱💦 اشکام سرازیر شده بودن #سیلی محکمی تو گوشم زد _اینو زدم تا بدونی به حرفم گوش بدی دوباره یکی محکم‌تر زد که هق هقم بلند شد _اینم زدم که بفهمی وقتی میگم #مال منی یعنی تمام اعضای #بدنتم مال منن کمربندشو برداشت و یه #ضرب شروع کرد به زدنم تمام تنم #زخم شده بود🔥🔥 https://t.me/+Byp7-7nCFnE3ZWQ8 https://t.me/+Byp7-7nCFnE3ZWQ8 #گی #گی_لاو #اجباری #خشن

پناه، دختری که توی فاحشه خونه کار می‌کنه... می‌خواد با پول دادنش قلب مریض خواهرشو عمل کنه اما یه پیرمرد چشمش اونو می‌گیره و می‌خواد که پناه لیتل خودش و پسرش بشه... https://t.me/+nnj__A7AxullYjQ0 https://t.me/+nnj__A7AxullYjQ0

https://t.me/+nQz_rWU49dw4YWI0 چنل فیلم BDSM LGBT 💦❌

- انتخاب کن سا*ک می زنی یا ک*ونت رو بدرم؟💦🐥🍷 نیشخندی زدم و گفتم - هیچ کدوم! سایمان با #خونسردی نزدیکم میشه و میگه - اوه بیب پس خودم انتخاب می کنم! به شلاق #چرم توی دستش اشاره میکنه - منم دلم می خواد پارتنر جنسیم رو جر بدم! #ترسیده عقب رفتم که روی باس.نم می کوبه و با لحن خماری میگه - خصوصا این باس..ن گنده و برزیلی رو! با دیدن #خشت.ک ورم کرده‌اش نالیدم - لطفا الان نه ددی! #شلاق رو روی سینم می کوبه و دستوری میگه - #لخت شو آیان! لب می گزم و اون جری شده #لباسمو پاره می کنه - الان آماده #سک..ست می کنم برده‌ی من! ترسیده میخوام بنالم که #عضوش رو توی پشتم فرو برد - اخخ... روی تنم کوبید و با فرو بردن کل م*دونگیش چشمام سیاهی رفت💦 https://t.me/+oGJGjAPCX2s2Yzc8 https://t.me/+oGJGjAPCX2s2Yzc8 #گی_خشن_صحنه_دار🍑💦🏳‍🌈 آیان برده‌ی خلافکاری میشه که از آیان خوشش اومده😈🔥

بی حال نالیدم: _ماشه رو بکش خلاصم کن! خندید: _مرگ واسه بعضیا زیادی آسونه تابان من می خوام هرروز  بمیری و زنده شی!

_نظرت چیه اینبار این #سوراخ‌‌تنگتو با تفنگم به گا بدم داداش؟💦🔥 _ولم..کن..خوا..خواهش..می..کنم! صدای خنده ی هیستریکش بلند شد: _آفرین!لکنت گرفتی!باید تا آخر عمرت از من بترسی و نتونی حرف بزنی!🔞❤️‍🔥 همزمان با جمله آخرش سر #اسلحه سرد و فلزیش رو روی #سوراخم گذاشت و تا آخر #واردم‌کرد.فریاد بلندم کل انبار رو برداشت.💢 بین پاهام #خیس شده بود و می دونستم #خونریزی دارم اما اون بی توجه به حالم #نیپل‌‌متورمم رو بین انگشتاش گرفت و محکم فشار داد.💦🩸 _رد تموم اون حرومزاده هایی که زیرشون خوابیدی رو از تنت پاک می کنم❌♨️ https://t.me/+v5HNFLMYJj05YWU0 https://t.me/+v5HNFLMYJj05YWU0

اربابی‌که‌داداش‌ناتنی‌بزرگترش‌رو‌با‌‌‌اسلحه‌به‌فاک‌می ده😱

۱۱ شب پاک شه 🌞

#خشن #مافیا #گی #همخونه_ای #فرار پسره میخواد #فرار کنه که پارتنرش گیرش میندازه و به بدترین شکل بهش #تجاوز میکنه🚫 _گو..ه خوردم غلط کردم _دیگه دیره عزیزم دستامو با کمربندش به بالای تخت بست دیلدوی بزرگی برداشت و همه شو یکجا واردم کرد از #درد فریادی کشیدم #لیسی به لبام زد💦 _بازم فرار میکنی اشکام روونه بود سرمو تکون دادم که موهایم #چنگ انداخت 😥 _با دهنت زر بزن یا میخای بگامش💦🔞 https://t.me/+Byp7-7nCFnE3ZWQ8 https://t.me/+Byp7-7nCFnE3ZWQ8

گپ  BDSM💋LGBTQ 🧚🏻‍♀ددی های جذاب و لیتل های کیوت که دنبال پارتنر سکسی هستید🧚🏻‍♀ https://t.me/+DNkye761sFVkYjJk 🧝🏻‍♀  لیتل برت های خوشمزه و خوردنی و ددی های دوست داشتنی ادمین این دنیای رنگارنگ قشنگن 🧝🏻‍♂ https://t.me/+DNkye761sFVkYjJk 🪽🌺 اینجا همچی ازاده و میتونی هرچقدر دلت میخواد لاس بزنی و مخ بزنی همینطور فراخوان بدی 🌺🪽 https://t.me/+DNkye761sFVkYjJk 🐾 بیا به این دنیای رنگی و پارتنر دائمی خودتو پیدا کن 🐾 ساعت ۳۱:۳۰ بپاک

#ناگهان‌تاابد تن خیس‌مان که به یک دیگر می‌چسبد، از سردی به خودم می‌لرزم اما این هم مهم نیست. مهم این است که بالاخره، زیر همین آسمان، توانستم عشقم به او را فریاد بکشم و ببوسمش. مهم نیست که اعضای خانواده‌ام کیلومترها دورتر از من هستند؛ مهم این است که من او را بی‌هیچ فاصله‌ای دارم. مهم نیست که هزینه‌های گزافی را در راه با هم بودن‌مان دادیم؛ مهم این است که اکنون یک دیگر را داریم. نمی‌دانم در چه لحظه‌ای، اشک‌هایم پایین آمده و با قطرات باران قاطی شده‌اند. پارسا، الهه زیبایی من، کمی ازم فاصله می‌گیرد و زمزمه می‌کند: عاشقتم پیشی خیس. میان اشک‌هایم می‌خندم. نمی‌فهمم دارم چه می‌کنم. دوباره بین خنده‌ام، بغضم می‌ترکد و روی زمین می‌نشینم. صدای گریه‌ام آنقدر بلند است که در فضای خالی اطراف‌مان می‌پیچد. نمی‌دانم دقیقاً به چه دلیلی این‌گونه اشک می‌ریزم. برای دوری از کشورم است یا خانواده‌ام؟ برای پایان دادن به زندگی قبلی و شروع یک زندگی جدید است؟ برای سختی‌هایی است که پارسای عزیزم در این راه و در تمام طول زندگی‌اش کشیده است؟ یا برای آرزوهایی است که در کشور خودم داشتم و می‌دانم قرار نیست هرگز به وقوع بپیوندد؟ پارسا کنارم زانو می‌زند و دستانش را دورم حلقه می‌کند. بی‌حرف، مرا به سینه‌اش می‌فشارد و روی موهایم را می‌بوسد. تکان خوردن آرام سینه‌اش را حس می‌کنم. دارد گریه می‌کند؟ با فهمیدن این موضوع، صدای گریه‌ام بلندتر می‌شود و محکم‌تر به کمرش چنگ می‌اندازم. تا به حال گریه او را دیده بودم؟ نه، هرگز یادم نمی‌آید که او گریه کرده باشد. همیشه تلاش می‌کرد که خودش را قوی نشان دهد و همچون آن ضرب المثل به درد نخور قدیمیِ "مرد که گریه نمی‌کند" باشد. پس از چند دقیقه که تمام دردهای‌مان را اشک کردیم و ریختیم، بدون این که به روی هم بیاوریم، از جا بلند می‌شویم و صورت‌مان را پاک می‌کنیم. بدون این که حتی یک کلمه حرف بزنیم، در سکوت راه خانه را در پیش می‌گیریم. #461