cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

کارگاه دیالکتیک

در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
1 169
Obunachilar
+224 soatlar
+17 kunlar
+1630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

پیوستن زندانیان #زندان_اردبیل و #زندان‌_قائم‌_شهر به کارزار زندانیان #کارزار_علیه_اعدام که هر سه‌شنبه‌ برای مقابله با حکم "اعدام" و جلب توجه افکار عمومی داخلی و بین‌المللی به مساله "مجازات غیرانسانی اعدام" دست‌ به #اعتصاب_غذا می‌زنند، امروز سه‌شنبه ۲۶ تیرماه در  بیست‌وپنجمین هفته این کارزار در ۱۱ زندان دست به اعتصاب غذا زدند. تدوام این کارزار در حالی است که در هفته گذشته شماری از  زندانیان با اتهام های مختلف توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی  اعدام شده‌اند. بنا بر اطلاع منابع موثق این هفته شماری از زندانیان زندان اردبیل  و زندان قائم‌شهر که تا حالا اسمی از آن‌ها منتشر نشده نیز، در همراهی با کارزار #سه‌_شنبه_های_نه_به_اعدام " و اعتراض به استفاده از مجازات غیرانسانی اعدام در ایران در بیست‌وپنجمین هفته این کارزار با دیگر زندانیان اعلام همبستگی کرده و به آن پیوستند.و این کارزار با قدرت ادامه دارد و خواهان پیوستن زندانیان در زندانهای سراسر کشور اعم از سیاسی و غیره سیاسی به این کارزار هستند تا این مطالبه "نه به اعدام" به خواسته ملی تبدیل شود تاکنون در ۱۱ زندان کشور شماری از زندانیان به کارزار "سه‌سشنبه‌های نه به اعدام" پیوسته‌اند، از جمله این زندان‌ها می‌توان به زندانیان زندان‌های اوین(بند۸،بند۶،بند۴و بند زنان)، زندان قزلحصار (واحد۳ و واحد۴)، زندان مرکزی کرج،زندان خرم آباد، زندان تبریز، زندان اردبیل، زندان قائم‌شهر ، زندان خوی، زندان نقده، زندان مشهد و زندان سقز اشاره کرد. در بیانیه هفته گذشته زندانیان کارازر "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" به آغاز دور جدیدی از بهره‌برداری دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی از مجازات غیرانسانی اعدام اشاره شده بود و زندانیان اعتصابی خواهان حمایت بیشتر افکار عمومی داخلی و بین‌المللی از کارزارشان "علیه اعدام" شده بودند. اکنون و با جانشینی خانم مای ساتو به جای آقای جاوید رحمان به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در مورد ایران، انتظار می‌رود به خواسته های این کارزار در خصوص دفاع از "حق زندگی" شهروندان ایرانی و مقابله با  استفاده مقامات جمهوری اسلامی از مجازات غیرانسانی اعدام توجه بیشتری شود. و صدای زندانیان دربند زیر حکم اعدام، همبندی‌های و خانواده‌های دادخواه آنها از سوی مقامات سازمان ملل و دیگر نهادهای بین‌المللی شنیده شده و اقدامات موثری برای مقابله با نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گیرد. کارزار سه‌شنبه های نه به اعدام ۲۶تیر۱۴۰۳ #جمهوری_اعدام ##قیام_علیه_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است #علیه_بی_تفاوتی @Blackfishvoice1
Hammasini ko'rsatish...
Repost from نقد
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹 ▫️ جمهوری اسلامی و نرمالیزه‌ کردن شر 14 ژوئن 2024 نوشته‌ی: امین حصوری 🔸 روند رنج‌بار رویارویی با دهشت نظام جمهوری اسلامی، یا حتی رصد مستمر تحولات کلان در جغرافیای ستم ایران، احتمالاً بارها ما را درگیر این پرسشِ معماوار کرده است که پلیدی بی‌انتهای این نظام چه سرشت (بُن‌مایه‌) و رانه‌ای دارد. این‌که ساده‌سازان و ساده‌انگاران با واژه‌هایی مثل «اسلام» و «ملاها» ظاهراً از کنار این معما رد می‌شوند، خود دلیلی‌ست بر دغدغه‌ی پاسخ، و لذا اهمیت وجودیِ پرسش. اهمیت این پرسش خصوصاً در این است که ماهیت این نظام قطعاً با قابلیت بازتولید و بقایِ شوم آن پیوند دارد. کافی‌ست به‌یاد بیاوریم که عمر این نظام سیاسیِ تباهی‌آور و بحران‌ساز به‌رغم همه‌ی بحران‌های درونی و بیرونی‌اش از ۴۵ سال گذشته است و تاکنون با وجود همه‌ی خیزش‌ها و مقاومت‌های توده‌ای و جنبش‌های اجتماعی، هر امکان و امیدی به تغییر را (با قساوت و رذالت) ناکام گذاشته است. 🔸 قصد این نوشتار ارائه‌ی پاسخی جامع و درخور به این پرسشِ بنیادی نیست؛ بلکه با ارجاع به اهمیت آن و طرح خطوط کلی یک پاسخِ محتمل، این پرسش جانبی (و برآمده از پرسشِ اصلی) را برجسته می‌کند که: «چه وجهی از کارکردهای حکم‌رانیِ جمهوری اسلامی از همه موحش‌تر است؟». پاسخ فشرده‌ی متن به پرسش اخیر چنین است: «نرمالیزه‌ کردن شر»؛ یعنی سازوکارهای دولتیِ معطوف به عادی‌نمایی و عادی‌سازیِ شر. بخش دوم این‌ متن تلاشی‌ست برای اقامه‌ی استدلال و پاره‌ای شواهد برای این مدعا و نیز اشاراتی به برخی سازوکارها و دلالت‌های «نرمالیزه‌ کردن شر». ولی پیش از آن، در بخش نخست، به‌عنوان مقدمه‌ای بلند ولی ضروری برای بخش دوم، معنای مورد نظر متن از مفهوم «شر» بازگو می‌شود که هم‌چنین پاسخی‌ست کلی (گیریم ناتمام و نادقیق) به پرسشِ بُن‌مایه‌ی پلیدیِ نظام جمهوری اسلامی. در بیانی فشرده، متن حاضر بر آن است که بُن‌مایه‌ی این شر (پلیدی) را می‌باید در مرگ‌بنیادی و مرگ‌آوریِ جمهوری اسلامی جست‌وجو کرد. 🔸 از این منظر، در بخش نخست، خطوط کلیِ تحول جمهوری اسلامی به یک دستگاه سرکوب تمام‌عیار‌ تا مرتبه‌ی «رژیم کشتار» را ترسیم می‌کنم؛ و در کنار آن، خصلت مرگ‌آوریِ این نظام را در برخی کارکردهای ساختاری‌اش به‌سان «ماشین مرگ» وارسی می‌کنم؛ با این توضیح که مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم وسیع‌ترِ «ماشین مرگ» می‌گنجد. در ادامه و در بخش دوم، دو مورد از مهم‌ترین سازوکارهای نرمالیزه‌ کردن شر معرفی می‌شوند: بازنماییِ انسجام در پیوستار تاریخی‌ جمهوری اسلامی (از جمله دقایق بازسازیِ پیوستار نظام: با ارجاع به مثال انتخابات)؛ و نسبی‌سازیِ شر. 🔸 باید خاطرنشان کنم که برای حفظ فشردگی متن، تحلیل حاضر از «ماشین مرگِ» جمهوری اسلامی (به‌سان سرمایه‌داریِ محلی)، فارغ از چگونگی مفصل‌بندی و تعاملِ تاریخیِ آن با سرمایه‌داریِ جهانی (به‌سان ماشین مرگِ جهانی) بنا شده است؛ اگرچه به‌هیچ‌رو نافیِ این پیوندِ حیاتی نیست. تن‌دادن به این نارساییِ تحلیلی، به‌منظور اجتناب از گسترش دامنه‌ی بحث به کارکردهای پیچیده‌ی امپریالیسم در جهان معاصر بوده است. 🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید: https://wp.me/p9vUft-4bA #نرمالیزه_کردن_شر #ماشین_مرگ #رژیم_کشتار #سرکوب #مبارزه‌_طبقاتی 👇🏽 🖋@naghd_com
Hammasini ko'rsatish...
جمهوری اسلامی و نرمالیزه‌کردنِ شر

نوشته‌ی: امین حصوری این نوشتار مرگ‌بنیادی و مرگ‌آوریِ نظام جمهوری اسلامی را عصاره‌ی سرشت پلید آن معرفی کرده است. این برداشت به‌واقع خوانشی‌ست هنجاری از تاریخ کارکردهای ساختاریِ فاجعه‌بار جمهوری اسل…

Photo unavailableShow in Telegram
بنا به گزارش صفحه‌ی #گلرخ_ایرایی ۵۵ تن از زندانیان سیاسی محبوس در #زندان_اوین در اعتراض به حکم وحشیانه‌ی بیدادگاه #رشت و در هم‌بستگی با #شریفه_محمدی دست به #اعتصاب_غذا زده‌اند. ۳۰ نفر در بندِ زنان و ۲۵ نفر در بندِ مردان در اعتصاب به سر می‌برند. 🔺در سکوتِ خیابان و بلوایِ صندوق‌گرایان، زندان به مهم‌ترین عرصه‌ی کنشِ سیاسی تبدیل شده است. #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #علیه_سکوت #علیه_بی_تفاوتی #قیام_علیه_اعدام #زن_زندگی_آزادی #جمهوری_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است @Blackfishvoice1
Hammasini ko'rsatish...
نمایش موسمی انتخابات تمام شد، بی‌آنکه وقفه‌ای در واقعیت دایمی اعدام‌ها ایجاد کند: چهار زندانی را مخفیانه در زندان مشهد اعدام کردند. به شریفه محمدی، فعال کارگری حکم اعدام دادند. اکنون ماشین مرگ جمهوری اسلامی بار دیگر روغن عوض کرده است. پهنه‌ی مبارزه همان است که بود؛ گیریم با ضرب‌آهنگی خطیرتر. مضمون هر کنش سیاسی تنها در نسبت با حرکت بی‌وقفه‌ی این‌ ماشین قابل سنجش است.
Hammasini ko'rsatish...
فرازی از متن در دست انتشار: «جمهوری اسلامی و نرمالیزه‌کردن شَر» ---------------------------------------- #مقاومت_زندگی_است #زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #جنبش_دادخواهی #همبستگی_ستمدیدگان #رژیم_کشتار #ماشین_مرگ #ابتذال_شر #نرمالیزه_کردن_شر ---------------------------------------- @kdialectic
Hammasini ko'rsatish...
برآمدن دوران «سازندگی» (دولت رفسنجانی)، «حماسه»‌ی اصلاحات (دوم خرداد ۱۳۷۶ - دولت خاتمی)، «معجزه‌»ی احمدی‌نژاد (خرداد ۱۳۸۴)، دوران «امید و اعتدال» (خرداد ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ - دولت روحانی) و غیره عمده‌ترین دقایق بازسازیِ نظام بوده‌اند که در کنار سایر دلالت‌ها و کارکردهای‌شان، شکنندگی‌ها و فرسودگی‌های ناگزیرِ نظام را به‌نفع تداوم پیوستگی‌‌اش - بیش و کم - ترمیم کرده‌اند تا تصویری منسجم از پیوستار نظام عرضه شود. اصرار حاکمان برای تکرار چنین مناسکی (نظیر دهه‌ی فجر ۱۴۰۱ در هنگامه‌ی خیزش ژینا) ناظر بر اهمیت بازنماییِ انسجام در این پیوستارِ فرضی‌ست. چنین مانورهایی تنها از آن جهت قدرت‌نماییِ نظام علیه مخالفان و معترضان محسوب می‌شوند (و وجهی ارعاب‌گرانه می‌یابند) که تصویر وضعیت حال را، به‌رغم تلاطم‌های جاری، همچون لحظه‌ای مُنقاد در پیوستار نظام ترسیم و القاء می‌کنند؛ با این هدف که با القای یک «حال ابدی» (وضع موجودِ مُقدر) در ذهنیت عمومی، امکانات گسست تاریخی را مستحیل سازند. نکته‌ی قابل توجه آن است که این دقایقِ بازسازی، در راستای احیای انسجام پیوستار تاریخی نظام، خواه‌ناخواه با برخی نقاط تاریخیِ گسست (دقایق آشکارگی مرگ‌بنیادیِ نظام) روبرو می‌شوند. از همین روست که، برای مثال، دست‌کم از انتخابات ۱۳۸۸ بدین‌سو مساله‌ی کشتار ۶۷ هربار بیش و کم در مباحث مربوط به فضای انتخاباتی پدیدار شده‌اند. این پدیده در ظاهرِ امر می‌تواند فرصتی برای دست‌بردن به پاشنه‌ی آشیل نظام (نقاط گسست) به‌نظر برسد. جایی که فرضا بتوان شکاف‌های واقعیِ نظام را بازفعال و درجهت متزلزل‌ساختنِ آن دستکاری کرد (چنانکه برخی مخالفانِ «عملگرا»ی رژیم بارها از منظر مشابهی انتخابات را عرصه‌ی کنش‌گری قلمداد کرده‌اند). اما در عمل، به‌واسطه‌ی خفقان و سرکوب سیاسی و فقدان پیش‌نیازهای حداقلیِ گفتگوی انتقادیِ عمومی و کنش جمعیِ سازمان‌یافته، پتانسیل انتقادی و دگرگون‌ساز چنین نقاط گسستی به‌سرعت تخلیه می‌شود. در چنین فضایی، پیش از هر چیز نفس کاندیداتوری آمران و عاملان و مباشران جنایت (از رفسنجانی و خاتمی و موسوی و احمدی‌نژاد تا روحانی و رئیسی و پورمحمدی و غیره) برای کرسی بالاترین مقام اجرایی کشور، و تحمیل انتخاباتی از این دست بر مردم، شالوده‌ی مرگ‌آورِ آن جنایت‌ها را نرمالیزه می‌کند؛ چه رسد به جایی که از تریبون‌های انحصاری نظام، و از زبان جانیانی مثل پورمحمدی، تصویری کاریکاتوروار از آن فجایع ترسیم شود. به‌واقع، حاکمان برای نرمالیزه‌کردن شَر لزوما و همیشه راه مسکوت‌گذاری و انکار نقاط گسست را اختیار نمی‌کنند؛ بلکه عمدتا شیوه‌ی تهاجمی موثرتری را به کار می‌بندند که همانا بیان تحریف‌آمیز (و در مواردی پرگویی) درباره‌ی آنهاست. تجربه نشان داده است که تکرار چنین حربه‌ای عملا قادر است حادترین فجایع گذشته یا جاری را به مسایلی عادی و «پیش پا افتاده» بدل کند. درست به‌همین دلیل است که از حدود سه دهه‌ی پیش تاکنون تمامی مسئولان ارشد نظام (از خامنه‌ای تا نخبگان درجه یک و دوی رژیم) در انتقاد از برخی معضلات سیستم و رنج‌های عمومیِ مردم گوی سبقت را از هم می‌ربایند و تلویزیون و رسانه‌های دولتی با ژستی دموکرات‌مآب این بیانات را بازتاب می‌دهند. این پدیده‌ی رایج که خصوصا در ایام انتخابات مشهود است، برخلاف تصور معمولْ گافی ناخواسته و برآمده از شدت اختلافات جناحی نیست، بلکه سازوکاری‌ست مبتنی بر روان‌شناسی توده‌ای، درجهت نرمالیزه کردن شر (یا «ابتذال شر»؛ به‌تعبیر هانا آرنت) در مقابلِ تلاش سیستماتیک دولت برای بازنماییِ انسجام در پیوستار تاریخی‌اش، هر شکلی از مقاومت جمعی و فردی ارجاعی‌ست به شکاف‌ها و گسستگی‌های نظام (و لختی پادشاه). درحالی که انگاره‌ی پیوستگیِ نظام بناست با نمایش قدرت مطلق رژیم، توان دگرگون‌ساز ستمدیدگان را انکار کند و سوژگیِ بالقوه‌ی آنان را سرکوب و مُنقاد سازد، هر کنش مقاومتِ آگاهانه، تاییدی‌ست بر امکانِ مادیِ این سوژگی و فراخوانی‌ست درجهت متحقق کردن آن. از خیزش ۹۶ تاکنون شاهد درخشان‌ترین نمونه‌های تاریخی این مقاومت‌ها در سطوح مختلف بوده‌ایم که قیام ژینا بی‌گمان نقطه‌ی اوج آن بود، بی‌آنکه لزوما تمامیِ این مقاومت‌ها را پوشش بدهد. ولی جنبش «زن، زندگی، آزادی» دارای این ویژگی برجسته است که با محوریت مقوله‌ی «زندگی» مستقیما مرگ‌بنیادیِ نظام را نشانه رفته است. از همین‌روست که همدلی و همراهی گسترده‌ای را برانگیخت. و باز از همین‌روست که مازادهای قیام ژینا به‌خوبی با سنت بلند جنبش دادخواهی (که نقاط گسست نظام را نشانه می‌رود) قابل مفصل‌بندی‌ست. ... از این منظر، هر کنش مقاومت که حول محور «نه» و امتناع از تن‌سپردن به «نظم عادی امور» شکل گیرد، به‌سهم خود نقاط گسست جمهوری اسلامی را فعال‌تر می‌کند و خللی در بازسازی پیوستار نظام شَر ایجاد می‌کند. مقاومت زندگی‌ست!
Hammasini ko'rsatish...
https://tinyurl.com/42z7vdba مرگ‌‌بنیادیِ جمهوری اسلامی و جدال بین پیوستگی و گسست امین حصوری (بخشی از متن در دست انتشار) کارگاه دیالکتیک | ۱۵ تیر ۱۴۰۳ ... شری که نظام جمهوری اسلامی می‌کوشد نرمالیزه کند، مرگ‌بنیادیِ این رژیم است که از ماهیت آن به‌سان «رژیم کشتار» و «ماشین مرگ‌» برمی‌آید. در حالی که مفهوم نخست ناظر بر قتل دولتی و هدفمند مخالفان، معترضان و دگراندیشان است؛ دومی ناظر بر آن دسته از کارکردهای ساختاری و معمول دولت است که به مرگ‌های اجتناب‌پذیر شهروندان (ازجمله مرگ‌های تدریجی) منجر می‌شوند. همین‌جا باید خاطرنشان کنیم که این دو خصلت در ساحت واقعی درهم‌تنیده‌اند، چرا که هر دو از ماهیت مرگ‌بنیاد و مرگ‌آورِ جمهوری اسلامی برمی‌آیند و هر دو بخشی از کارکردهای بنیادین این نظام هستند (به‌واقع، مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم «ماشین مرگ» می‌گنجد). پیوند درون‌ماندگار این نظام با مرگ صرفا بدین معنا نیست که حاکمان سیاسی برای جان و زندگی انسان‌ها (شهروندان صوری) هیچ ارزش و حرمتی قایل نیستند، بلکه بیش از آن معطوف به این معناست که حیات و بازتولید این رژیم بر کشتار و مرگ‌گستری استوار (بوده) است. این پدیده البته گرایشی متاخر نیست و ریشه‌های تاریخی ژرفی دارد. جمهوری اسلامی گسترش بنیان‌های شیعی خود را با ستایش مرگ و تقدیس شهادت بنا گذاشت و گسترش داد؛ انتخابی که به‌ویژه با برجسته‌سازیِ دولتیِ عزاداری محرم و مناسک مشابه به‌سان مهم‌ترین نماد شیعه‌گری مفصل‌بندی شده بود. نقطه‌ی اوج تقدیس ایدئولوژیک مرگ در موسم «نعمتِ» جنگ با عراق نمایان شد؛ جایی که حاکمان وقت در لوای تقدیس شهادت، انبوه نوجوانان کم‌سال را به روی مین‌ها و مقابل گلوله‌ها می‌فرستادند ... تقدیس مرگ در عین حال، با ارزش‌زُدایی از زندگی و تحقیر زندگی و ضدیت با نمادهای سرزندگی (مثل شادی، موسیقی و رقص) همراه است و این به‌نوبه‌ی خود عادی‌نماییِ مرگ را تسهیل می‌کند. تقدیس دولتی مرگ، همچنین با حق انحصاری دولت بر توزیع مرگ همراه است. جایگاه ویژه‌ی اعدام در مشی حکمرانی جمهوری اسلامی و نمایش عمومی آن، بخشا معطوف به تثبیت این حق انحصاری و عادی‌نماییِ آن است. جان کلام آنکه مرگ‌آوری، نمایش مرگ و تهدید مرگ همواره بخشی جدایی‌ناپذیر از شیوه‌ی حکمرانی جمهوری اسلامی بوده‌اند. ولی در اینجا با پارادوکسی روبرو می‌شویم: از یک‌سو، مرگ‌آوری به‌عنوان بنیان حکمرانی در تضاد با میل اگزیستانسیال مردم به زیستن (زندگی) قرار دارد؛ کما اینکه منشاء بسیاری از مقاومت‌های فردی و اجتماعی هم وجود همین‌ تضاد بنیادی بوده است. از سوی دیگر، کارکرد انقیادآورِ مرگ‌آوری (درجهت اغراض دولت) نیز درست به‌دلیل تهدیدی‌ست که متوجه حیات افراد می‌کند. پس پرسش این است که نظامی که بر پایه‌ی ضدیت با زندگی و تهدید دایمی مرگ بنا شده است، چگونه قادر شده است از شکنندگی بگریزد و تداوم خود را تضمین کند. استمرار جمهوری اسلامی در قامت یک نظام سیاسیْ متکی بر حفظ و بازنمایی نوعی پیوستگی تاریخی‌ست که بیش از همه در ساحت ایدئولوژیک بازسازی و بازتولید می‌شود. انواع پروپاگاندای ایدئولوژیک در فضاهای آموزشی و رسانه‌ای؛ تکرار منظم مناسک دولتیِ معطوف به آیین‌ها و مناسبت‌های مذهبی؛ برگزاری منظم و مصرانه‌ی مناسک سیاسیِ سالانه (مثل دهه‌ی فجر و ۱۳ آبان، ۱۵ خرداد، سالگرد رویدادهای جنگ، سالگردهای «شهادتِ» این و آن، و موارد مشابه)؛ در کنار سایر نمادپردازی‌های ایدئولوژیک دولتی (و بعضا برساخت‌های نوظهور)، حربه‌هایی برای القای این پیوستگی بوده‌اند. در این معنا، رژیم تداوم خود را در تکرار مناسکی می‌جوید که نفس برگزاری آنها می‌تواند قدرت رژیم برای حفظ روال عادیِ حکمرانی‌اش (به‌رغم هر چالش و تلاطم سیاسی) را به شهروندان (ازجمله به همراهان رژیم) القاء کند. حفظ و بازنمایی این پیوستگی نه‌فقط ثبات و قدرت نظام را به محکومان (شهروندان) القاء می‌کند، بلکه تصویری ابدی از وضعیت عادیِ امور عرضه می‌کند. بدین‌طریق، کشتارها و مرگ‌های دولتی و به‌طور کلی مرگ‌بنیادیِ جمهوری اسلامی در سایه‌ی تداوم خدشه‌ناپذیرِ فعلیتِ هستیِ آن به حاشیه می‌روند. کشتارها و مرگ‌ها(ی اجتناب‌پذیر) در کنار سایر ستم‌ها و فجایعی که مرگ تدریجی (یا حیات ذلت‌بار در مرزهای نیستی) را بر فرودستان تحمیل می‌کنند، طبعا شکاف‌ها و گسست‌هایی واقعی در پیوستار فرضیِ هستیِ جمهوری اسلامی هستند. اما توان نفی‌آمیز و دگرگون‌ساز آنها به‌سان نقاط گسستگیْ منوط به برجسته‌شدنِ آنها در گفتار عمومی و پراتیک جمعی‌ست. افزون بر این، حاکمان با بهره‌گیری از مناسک سیاسیِ موسمی مثل انتخابات و غیره می‌کوشند برای ترمیم شکنندگی ساختاریِ پیوستار نظامْ دقایق بازسازی (reconstruction moments) فراهم کنند.
Hammasini ko'rsatish...
مرگ‌‌بنیادیِ جمهوری اسلامی و جدال بین پیوستگی و گسست

کارگاه دیالکتیک | ۱۵ تیر ۱۴۰۳ (بخشی از متن در دست انتشار) شری که نظام جمهوری اسلامی می‌کوشد نرمالیزه کند، مرگ‌بنیادیِ این رژیم است که از ماهیت آن به‌سان «رژیم کشتار» و «ماشین مرگ‌» برمی‌آید. در حالی که مفهوم نخست ناظر بر قتل دولتی و هدفمند مخالفان، معترضان و دگراندیشان است؛ دومی ناظر بر آن دسته از کارکردهای ساختاری و معمول دولت است که به مرگ‌های اجتناب‌پذیر شهروندان (ازجمله مرگ‌های تدریجی) منجر می‌شوند. همین‌جا باید خاطرنشان کنیم که این دو خصلت در ساحت واقعی درهم‌تنیده‌اند، چرا که هر دو از ماهیت مرگ‌بنیاد…

Repost from بيدارزنى
Photo unavailableShow in Telegram
🟣 اعتصاب غذای عاطفه رنگریز در زندان شاهرود بنا به اطلاع‌رسانی منابع مطلع به بیدارزنی: «عاطفه رنگریز از لحظه‌ی ورود به زندان شاهرود، دست به اعتصاب غذا زده است. وی روز شنبه ۹ تیرماه پس از مراجعه به شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب دامغان، بازداشت و به زندان شاهرود منتقل شد. او با اتهام جدید «تشکیل گروه به قصد برهم زدن امنیت ملی» روبه‌رو شد. این درحالی است که در پی بازداشت سال گذشته، در دادگاه بدوی دامغان به پرداخت جریمه‌ی نقدی محکوم شده بود». #ژن_ژیان_ئازادی #اعتراضات_سراسری @bidarzani
Hammasini ko'rsatish...
Repost from سرخط
🔴 اولین گام‌های پیروزی برای کارگران اعتصابی در پروژه‌های نفت و گاز یا تغییر واقعی چگونه رقم می‌خورد؟ کارگران پروژه‌ای نفت و گاز به رسم چند سال گذشته‌ی خود بار دیگر در روزهای ابتدایی تابستان در اعتصاب به سر می‌برند. از اول تیرماه «کمپین» کارگران پروژه‌ای آغاز شده و تا به امروز دستکم ۱۱۵ شرکت و مرکز در اعتصاب به سر می‌برند. برخی برآوردها شمار کارگران اعتصابی را بیش از ۲۰ هزار نفر تخمین می‌زنند. اصلی‌ترین مطالبه‌ی این دور اعتصابات تغییر روند شغلی کارگران پروژه‌ای به ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت به مانند کارکنان شرکت نفت است. کارگران اعتصابی همچنین با توجه به این که افزایش دستمزد سالانه‌ی اعلام شده از سوی وزارت کار (۳۵ درصد) مطابق با رشد تورم نیست، اعلام کردند افزایش ۳۵ درصدی دستمزد نسبت به سال گذشته را برای ۱۴ روز کار درنظر می‌گیرند. مطالبه‌ی حذف پیماکاران نیز یکی دیگر از مطالبات این کمپین محسوب می‌شود. به یاد داریم که کارگران پروژه‌ای از اولین کمپین‌هایشان در سال ۱۳۹۹ هرساله بر اتحاد خود افزودند و توانستند با تکیه بر آن مطالبات صنفی‌شان را یک به یک به چنگ آورند. کارگرانی که تا همین چند سال پیش مجبور بودند در شیفت‌های ۲۴ روز کار و ۶ روز استراحت‌ و با دستمزدهای پایین و در شرایطی اسف‌بار کار کنند، با آغاز کمپین‌هایشان تواستند از سویی دستمزدهای اعلامی از سوی وزارت کار را بی‌اثر کنند و پیمانکاران را پای امضای قرارداد با دستمزدهای مد نظر کارگران بکشانند و از سوی دیگر با کمپین موفق ۲۰ – ۱۰ قاعده را به بیست روز کار و ۱۰ روز استراحت تغییر دهند و با کمپین‌های بعدی هم افزایش دستمزد و هم قاعده‌ی ۲۰ – ۱۰ را تثبیت کنند. حالا گام بعدی کارگران تبدیل ۲۰ – ۱۰ به ۱۴ – ۱۴ است که فراتر از کم کردن حجم کاری شدید کارگران، پاسخی عینی به بیکاری ناشی از پایان ساخت پروژه‌ها است که کارگران بیشتری بتوانند در دو شیفت مجزا مشغول به کار شوند. حالا بر اساس اخبار منتشر شده در رسانه‌های کارگران اعتصابی، اولین قرارداد ۱۴ – ۱۴ کارگران با یکی از شرکت‌ها بسته شده است، اما کارگران اعتصابی قویا تاکید کردند که تا به نتیجه رسیدن مطالباتشان برای تمامی کارگران به اعتصاب خود ادامه خواهند داد. سال‌هاست که سیاست‌گذاران جمهوری اسلامی طبقه‌ی کارگر و به خصوص کارگران صنایع حساس نفت و گاز را با کمک شرکت‌های پیمانکاری از یکدیگر منفک کردند و با تخصیص امتیازاتی به برخی از آنان تلاش کردن در صف کارگران انشقاق ایجاد کنند، اما کمپین‌های کارگران نفت و گاز نشان داد که می‌توان حتی زیر سایه‌ی فضای امنیتی صنایع حساس و در نبود تشکل‌های رسمی کارگری، پراکنده‌ترین بخش طبقه‌ی کارگر را نیز به اعتصابی سراسری کشاند. کارگران پروژه‌ای توانستند با تیکه بر شبکه‌سازی‌های خود تاحدودی بر موانع موجود فائق آیند و تصاویر اتحادشان را در ترک کارگاه‌ها پروژه‌ها به رخ بکشانند. همزمانی این اعتصاب و انتخابات ریاست جمهوری از این حیث قابل اهمیتی دوچندان است. این کارگران در هر دو دولت روحانی و رئیسی بدون آن که خواست تغییر را از صندوق‌های رای جمهوری اسلامی دنبال کنند، بر اتحاد خود تکیه کردند و با شناسایی قدرتشان، از مبارزات صنفی دست پر بیرون آمدند. از سوی دیگر بخشی از همین کارگران پروژه‌ای بودند که در هنگامه‌ی قیام ژینا دست به اعتصابی سیاسی زدند و نشان دادند که چگونه مبارزات صنفی کارگران مسیر اعتلای مبارزاتی آنان را هموار می‌کند. حال به صف این کارگران پروژه‌ای، کارگران بخش‌های مختلف، معلمان، پرستان، بازنشستگان و بخش اعظم مزدبگیران را بیافزاید که آنان نیز در طول این سال‌ها مبارزات صنفی خود را با افت و خیز ادامه دادند و اگر توانستند تغییری در جهت بهبود وضعیت خود به دست آورند، آن را نه از راه انگشت‌های جوهری و صندوق‌های رای، بلکه از طریق مطالبه‌گری در کف خیابان و محل‌های کار کسب کردند. آمار اعلامی جمهوری اسلامی از انتخابات ریاست جمهوری که از مشارکت حدودا ۴۰ درصدی خبر می‌دهد، نشانی دیگر از این مسئله است که دعواهای زرگری اصلاح‌طلب و اصول‌گرا برای اکثریت به اتمام رسیده و جملگی می‌دانند که تغییر وضعیت موجود از زمین دیگری رقم می‌خورد. #کمپین_۱۴_۱۴ #اعتصاب_کارگران_پروژه‌ای #کارگران_پروژه‌ای_نفت_گاز #طبقه_کارگر #مبارزات_صنفی #اتحاد_ستمدیدگان @sarkhatism
Hammasini ko'rsatish...
تلویزیون برابری - برنامه گفتمان رهایی: گفتگوی مهرآفاق مقیمی با سه زندانی سیاسی دهه شصت، فعال جنبش دادخواهی و از شرکت کنندگان دادگاه محاکمه حمید نوری در استکهلم به عنوان شاهد و شاکی: همایون ایوانی، جلال سعیدی و محمود خلیلی https://youtu.be/AB-JWE06l4g?si=dL1jlPFa-4lFBaIR
Hammasini ko'rsatish...
تاثیر عملکرد غرب بر دیپلماسی گروگانگیری رژیم ایران، گفتگو با سه شاهد دادگاه حمید نوری

تلویزیون برابری - برنامه گفتمان رهایی: گفتگوی مهرآفاق مقیمی با سه زندانی سیاسی دهه شصت، فعال جنبش دادخواهی و از شرکت کنندگان دادگاه محاکمه حمید نوری در استکهلم به عنوان شاهد و شاکی: همایون ایوانی، جلال سعیدی و محمود خلیلی

Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.