cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

چشمایِ تو :

بیا توام بفرست عکس چشماتو بزارمش کانال^^

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
39 776
Obunachilar
-26524 soatlar
-2 3177 kunlar
-4 99630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Photo unavailable
نمیدونم چرا یه مدت همش فکرای بد میومد سراغم مثلا مرگ عزیزام ،آدم حساب نکردنم توسط اطرافیام ؛ بدبیاری بد شانسی و...باعث شده بود افسردگی شدید بگیرم، تا اینکه یه روز شانسی تو یه چنل جوین شدم و فهمیدم اینا همش تصورات ذهنمه و.... از اون رو به بعد ۳۶۰ درجه عوض شدم و از نو شروع کردم  و حتی درآمدم چن برابر شد.. براتون میزامش تا شما دیگه به درد من دچار نشین و بعد جوین شدن دعام کنید لطفا❤️ @poll
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
🔴سوالات احتمالی امتحانی نهایی رسید👇 سوالات هر درسو جلوش گذاشتم🤤 ✅ زیست :  download@ ✅ ریاضی :  download@ ✅ فیزیک :    download@ ✅شیمی :    download@
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
روز عقدمون همسرم بهم گفت مادرم هر هدیه ای بهت داد رو قبول کن و جلو مهمونا بازش نکن...پرسیدم چرا؟گفت فعلا نپرس،فقط بازش نکن.. ....شب شد و مادرشوهرم بعنوان زیر لفظی یه جعبه  رو بهم داد..دل تو دلم نبود آخرشب بشه بازش کنم..بیبینم چیه و معنی حرف همسرم چیه...وقتی مهمونا رفتند خواستم بازش کنم که یهویی..ادامه ی داستان
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
شوهرم هر چند وقت یبار شبا خونه نمی‌اومد میگفت سفر کاری هستم .منم که تنها میموندم توی شهر غریب اما جاریم با اصرار زیاد  دخترشو میفرستاد خونه من می‌گفت من به تنهایی عادت دارم تو تنها نمون. یه روز که داشتم لباس همسرمو اتو میکردم دختر جاریم گفت: زنعمومیخام یه چیزی بگم . برگشتم طرفش که دیدم گریه می‌کنه وبا بغض گفت :زن عمو  مامانم هر شب ادامه ی داستان
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
همه سوالات  شبه نهایی و نوبت دوم از الان تو این کانال پخش میشه😍😎👇 https://t.me/+oscMj9gn91BkYmQy
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
روز عقدمون همسرم بهم گفت مادرم هر هدیه ای بهت داد رو قبول کن و جلو مهمونا بازش نکن...پرسیدم چرا؟گفت فعلا نپرس،فقط بازش نکن.. ....شب شد و مادرشوهرم بعنوان زیر لفظی یه جعبه  رو بهم داد..دل تو دلم نبود آخرشب بشه بازش کنم..بیبینم چیه و معنی حرف همسرم چیه...وقتی مهمونا رفتند خواستم بازش کنم که یهویی..ادامه ی داستان
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
شوهرم هر چند وقت یبار شبا خونه نمی‌اومد میگفت سفر کاری هستم .منم که تنها میموندم توی شهر غریب اما جاریم با اصرار زیاد  دخترشو میفرستاد خونه من می‌گفت من به تنهایی عادت دارم تو تنها نمون. یه روز که داشتم لباس همسرمو اتو میکردم دختر جاریم گفت: زنعمومیخام یه چیزی بگم . برگشتم طرفش که دیدم گریه می‌کنه وبا بغض گفت :زن عمو  مامانم هر شب ادامه ی داستان
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
چشایِ الیاس و رویا" - @CheshayeeTo
Hammasini ko'rsatish...
15🥴 7🔥 1👌 1