cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

•تَِـوَِهَِمَِــَِ𝐃𝐞𝐥𝐮𝐬𝐢𝐨𝐧•

🕋﷽🕋 •𝐒𝐭𝐨𝐫𝐲• •𝐌𝐮𝐬𝐢𝐜• •𝐏𝐡𝐨𝐭𝐨• •𝐂𝐥𝐢𝐩• جَهنم شُد تَقاص اون #گُناهایی کِه نَکردم •🤍• سَخته با #گِریه بِهت بِگم عالیَم خوبَم🖤🔗 ‌•┈••✾❀🪙❀✾••┈• جهت تبادل و انتقاد• @ZMQuiescence_bot

Ko'proq ko'rsatish
Eron327 880Til belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
179
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
#هات #انتقامی #عاشقانه #صحنه‌دار🍓🔞 شریک باباش‌ به دختره .... میکنه ک..😳❌ https://t.me/+sQdeMhDYZDA4N2U0 درحالی‌که دکمه‌های پیراهنش رو باز می‌کرد خیره به تاپ و شلوارکی‌ بود که فقط نصفه تنم و گرفته بود، خندید! زیر لب غرید: -کی دلش میاد ....؟! ترسیده آب دهنم رو قورت دادم و چند قدم عقب رفتم که نزدیکم شد و کنار گوشم غرید: -یکمم به شریک‌ بابای صگ صفتت‌ حال بده چی میشه توله سگ؟! https://t.me/+sQdeMhDYZDA4N2U0 #محدودیت_سنی⚠️❗️ بچه مچه جوین نشه❌🔞
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
نگاهی به #ماشینش که دقیقا لبه ای #پرتگاه پارک شده بود کردم... برگشت سمتم و با #داد گفت: - سروین شاید تو #گذشتمون اتفاقات جالبی نیوفتاده باشه شاید همدیگرو #رنجودیم باید یه کاری کنیم... مثلا #فرصت جدید دادن به #خودمون !!🙂🔥 + خیلی #پله ببین من و تو #شکسته شده به نظرت تو بازم میشه میتونیم #ما باشیم ؟! آروم دستم‌ و گرفت و فشاری به دستم داد و برد منو لبه #پرتگاه و گفت: - اونجاش‌که ابی میگه هنوزم میشه #عاشق بود تو باشی کار #سختی نیست..‌..((:...‼️📍💔 #به‌نظرت‌دختره‌رو‌میندازه؟:)🩸 https://t.me/joinchat/Sc-VeDpRQ7lk8MxM "یه رمان فوتبالی ناب" #مهدی_مهدیپور #ارسلان_مطهری #احمد_موسوی #باژانر‌عاشقانه‌و‌کمی‌طنز! #دوباره_برگرد...🤍➰ https://t.me/joinchat/Sc-VeDpRQ7lk8MxM
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
↤ ط‌هم مث من عاشق پروفای گنگ و دارکی!؟🥂 ↤ کلی عکسای ست دخترونه و پسرونه🌚✨ ↤ خفن ترین چنل پروف و بیو❤️‍🔥 ↤ هنوزم عکس گل میزاری پروفت🤭💛 ↤ خز نباش لاوم🖤🥂↦
Hammasini ko'rsatish...
امشب ی حال اساسی بده ب پروفت🥡💕
Repost from N/a
- امیر.. من مثل یه #مردابم ! یه مرداب؛ که همه چیزو همه #کسو میکشه تو خودشو #غرق میکنه و براش مهم نیست اون چیه ؟ من مردابم، مرداب #خشمگین! پوزخند صدا داری به #چهره مبهوتش زدم و ادامه دادم: - می‌دونی #اصلا چرا به من میگن مرداب خشمگین؟ لحظه ای #سکوت کردم و بعد #تیر اخر و زدم : - امیر من #حتی میتونم همین الان تو رو دقت کن تورو که #برادرمی بکشم....🩸 #رهامی‌که‌میخوادامیرو‌بکشه‌ولی‌یهو...😱🩸‼️ بهترین رمان ماکانی‌ برادرانه🔪🤯⚠️ https://t.me/+DsF8VFcOMxA4M2M8 https://t.me/+DsF8VFcOMxA4M2M8
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#پارتی_از_آینده❗️ #گیسو: تمام توانمو جمع کردم و از ته دلم #فریاد زدم.. - من #چیکارِت کردم آناهیتا؟ چرا دست از #سرم برنمیداری! چرا سایه #شومت همش رو زندگیم هست!؟ خندید و با پوزخند یه #چرخ دورم زد و گفت -از این ب بعد دیگه مهندس گیسویی وجود نداره! تموم شد،الان ورق برگشته و نوبت منه ک حرفام ب #کُرسی بشینه! مهندس آناهیتا آریا منش! -خیلی #کثیفی فقط... با سیلی‌ای ک تو #صورتم زد حرفم قطع شد! #بغضمو نگه داشته بودم تا #جلوش نشکنه.. #ماشه رو کشید و گذاشت روی #شقیقه‌م! -حرف آخرت؟ -ت‌...تو اینکارو نمیکنی.. با صدای در و سرو صدایی ک از بیرون می‌اومد آناهیتا ب تشویش افتاد و جلوی دهنمو گرفت ک در با شدت باز شد...!🤭‼️‼️ رمانی سرشار از شور و هیجان.. بزن رو جوین پشیمون نمیشی🥲♥️.! https://t.me/mosalas_eshghh
Hammasini ko'rsatish...
𝘔𝘰𝘴𝘢𝘭𝘢𝘴,𝘦𝘴𝘩𝘨𝘩!

‹ تو را نمیتوانم از شعرهایم جدا کنم مثلِ بهارنارنج از اردیبهشت مثل باران از پاییز مثل دلتنگی از جمعه مثل ردّ ِ پا از کویرِ شن مثل آرامش از چشمهایت تو را نمیتوانم از شعرهایم جداکنم مثل عشق از دوستت دارم ... :) ›♥ به قلم:کـــوثر، سُـــها✍🏼🌸

Repost from N/a
#جیغی کشیدم و لحظه‌ای بعد برخورد #محکم ماشین بهم به #شدت به اونطرف پرت شدم. - تموم کن این #مسخره‌بازیارو... #ارواح وجود ندارن‼️🚫 لبخندی زدم و #چشمامو بستم و #صداش زدم که #جیغی کشید و یهو هایکا و امیر....🤭😧⚠️🔪 https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
فاجعه‌ای به اسم تراژدی! خواهری که مجبور به کشتن برادراش میشه اما..❗️⚠️ - مجبور شدم #بکشمشون! من... من نمیخواستم #اینجوری شه هایکا:)) + دهنتو ببند! من #خواهری به اسم #همراز ندارم!🙂 #چشای اراد به #سفیدی زد و بالای #جنازه پدر و مادر گفت: - مرده ها زنده میشوند! جیغی کشیدم که امیر و رهام هر دو اومدن سمتم و ...🩸🩹‼️⚠️ https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
#دختره_با_تاب_و_شورتک_در_حال_قر_دادنه_که_پسره_سر_می‌رسه🤦‍♀😅🤦‍♀ همون‌طور که با آهنگ #می‌خوندم و #قر می‌دادم آخرین کتلت را هم داخل ماهیتابه انداختم. با قطع شدن صدای #آهنگ به عقب چرخیدم و مقابلم #سیاه‌چاله رو دیدم که با چشم‌های از #حدقه_دراومده نگاهش رو بهم دوخته!😳😳 -آهنگو چرا #قطع می‌کنی؟😡😡 اما اون بی توجه به حرف من نگاهش رو بهم #دوخته بود! با نگاه #خیره‌اش نگاهی به خودم انداختم و با دیدن #تاب بالای #ناف و #شلوارک یه #وجبی که تنم بودم تازه دلیل نگاه #خیره‌اش رو فهمیدم!! #جیغی کشیدم که نگاهش رو از #بدنم گرفت و به چشمام دوخت که با #داد گفتم:#چشماتو #درویش کن #مرتیکه!😅😂🤦‍♀ دستی پشت گردنش کشید و گفت:#نکنم چی؟🤨🤨 #دختری_از_جنس_شیطنت😝 #پسری_از_جنس_سنگ🪨 #همخونه‌ای_اجباری‼️ بدو بیا ببین پسر مغرورمون چه بلایی سر دختره میاره😱😱 https://t.me/joinchat/f8ymlSl2qDFkMDJk
Hammasini ko'rsatish...
**رمان تعهّد&کوه غرور**

مجموعه رمانهای فاطمه.ف رمان تعهّد فایل شده داخل چنل رمان کوه غرور درحال تایپ عضو انجمن رمانهای عاشقانه @romanhayeasheghane عضو انجمن کافه تک رمان💞 @caffetakroman عضو انجمن رمان روشن🌝 t.me/anjoman-roman-roshan لینک:

https://t.me/joinchat/f8ymlSl2qDFkMDJk

Repost from N/a
Photo unavailable
اینو ببین😍👆🏽 از این‌ عکسای صیاه‌صفید ومود میخای؟🤤🤍 این چنل منبع عکس برا پروفایله😁👇🏽
Hammasini ko'rsatish...
Join🤓❤️‍🔥
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.