بیداری=درمان بدن

#گذر_از_ذهن ۱۷ #مزدافر_مومنی ما برآنیم که معنای زندگی را به اشتراک گذاریم       °💐🌼 @IRANISGLOBAL 🌺💐°

#عکس_نوشته

درود به همراهان خردمند کانال یکی از دوستان تبلیغی از رباط همستر در زیر پیامها گذاشته بود ، زینرو اگر مایل باشید ، میتوانم از چند و چون آن برای راهنمایی بهتر و داشتن آگاهی بیشتر ، راهنمایی کنم . بیش از ۵ سال در این مورد آگاهی داشته و از آن کسب درآمد کرده ام . با لایک شما در زیر پیام در خدمتتان هستم

#فیلم

#گذر_از_ذهن ۱۶ #مزدافر_مومنی ما برآنیم که معنای زندگی را به اشتراک گذاریم       °💐🌼 @IRANISGLOBAL 🌺💐°

#گذر_از_ذهن ۱۵ #مزدافر_مومنی #تن_آرامی ما برآنیم که معنای زندگی را به اشتراک گذاریم       °💐🌼 @IRANISGLOBAL 🌺💐°

#درس_زندگی #سخن_بزرگان #کتاب چندين سال همسرم به یک اردوگاه در صحرای (ماجوی) کالیفرنيا فرستاده شده بود. من برای اینکه نزدیک او باشم، به آنجا نقل مکان کردم واین درحالی بود که از آن مکان نفرت داشتم. همسرم برای مانور اغلب در صحرا بود و من در یک کلبه کوچک تنها می ماندم. گرما بیداد میکرد و هیچ کسی برای گفتگو نداشتم. سرخ پوست ها و مکزیکی ها ی آن منطقه هم انگلیسی نمیدانستند.  خوراک و هوا و آب همه جا پر از شن بود. آن اندازه دشواری می کشیدم که تصمیم گرفتم به خانه برگردم و حتا روی زندگی مشترک مان خط بکشم. نامه ای به پدرم نوشتم و گفتم یک دقیقه دیگر هم نمی توانم دوام بیاورم. می خواهم اینجا را ترک کرده و به خانه شما برگردم. پدر نامه ام  را با دو خط جواب داده بود، دو خطی که تا ابد در ذهنم باقی خواهند ماند و زندگی ام را از ریشه دگرگون کرد : دو زندانی از پشت میله ها بیرون را می نگریستند یکی گل و لای را می دید و دیگری ستارگان را بارها این دو خط را خواندم واحساس شرم کردم. تصمیم گرفتم به دنبال ستارگان باشم و ببینم جنبه مثبت در وضعیت کنونی من چیست؟ با بومی ها دوست شدم و واکنش آنها باعث شگفتی من شد. زمانیکه به بافندگی و سفالگری آنها ابراز علاقه کردم، آنها اشیایی راکه به توریست نمی فروختند را به من هدیه کردند. به اشکال جالب کاکتوس ها و یوکاها توجه می کردم. چیزهایی در مورد سگهای آن صحرا آموختم و غروب را یکسره تماشا می کردم. دنبال گوش ماهی هایی می رفتم که از میلیون ها سال پیش، وقتی این صحرا بستر اقیانوس بود، در آنجا باقی مانده بودند. چه چیزی دگرگون شده بود؟ صحرا و بومی ها همان بودند این نگرش من بود که دگرگون شده و یک تجربه ناگوار را به ماجرایی هیجان انگیز و دلربا  تبدیل کرده بود. من آن اندازه از زندگی در آنجا شگفت زد بودم که رمانی با عنوان ” خاکریز های درخشان” در مورد زندگی درصحرای  ماجوی نوشتم. من از زندانی که خودم ساخته بودم به بیرون نگریسته و ستاره ها را یافته بودم. اگر به فرزندان خود رویارویی با دشواری های زندگی را نیاموزیم در حق آنها ستم کرده ایم آیین زندگی #دیل_کارنگی

#گذر_از_ذهن ۱۴ #مزدافر_مومنی ما برآنیم که معنای زندگی را به اشتراک گذاریم       °💐🌼 @IRANISGLOBAL 🌺💐°

#درس_زندگی #سخن_بزرگان ‍ اردیبهشت رازی را به من گفت که با شما در میان می گذارم هیچ زمستانی ابدی نیست همان گونه که هیچ شکوفه ای اما هر شکوفه پیش از اینکه بمیرد نخست می رقصد سپس بر خاک می افتد اردیبهشت به من گفت: تنها کسانی به بهشت می روند که آفریدن بهشت را در دنیا تمرین کرده باشند ‌وگرنه با پیراهنی از آتش و خشم هرگز نمی توان به دیدار فرشتگان رفت با دامنی از هیزم خشم و خشونت هرگز کسی را به بهشت راه نخواهند داد پس من به اندازه عمر شکوفه ای شادمانم و به اندازه توان شکوفه ای در آفریدن بهشت می کوشم #عرفان_نظرآهاری