Science and Religion
🔷در این کانال هدف ما نقد و بررسی علمی آتئیسم و پرداختن به فلسفه علم است. نظرات و مطالب مفید خود را با ما به اشتراک بگذارید. ادمین ها: @boroojerdiann @Aref_Hoveizi
Ko'proq ko'rsatish1 385
Obunachilar
-124 soatlar
+27 kunlar
-430 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Nashrni tahlil qilish
Postlar | Ko'rishlar | Ulashishlar | Ko'rish dinamikasi |
01 Media files | 51 | 0 | Loading... |
02 رَوا در نظر دارد مجموعهای از مطالب و پادکستها را حول موضوع "خشونت و دین" منتشر کند. در این ویدیو، دکتر مهدی نساجی توضیحاتی مقدماتی را در این زمینه ارائه میدهد.
با ما در رَوا همراه باشيد.
رَوا | روایتی روادارانه از روانشناسی دین
https://t.me/Ravaschool | 135 | 5 | Loading... |
03 Media files | 159 | 6 | Loading... |
04
پینوشت:
[1] Leeming, D. A., Madden, K., & Marlan, S. (Eds.). (2014). Encyclopedia of psychology and religion (pp. 827-830). Springer US.
[2] David A. Leeming
[3] James W. Jones
[5] Tamil
[6] Ramayana
[7] Mahabharata
[9] Zimbardo
[10] Waller
[11] Bandura
[12] Aum Shinrikyo
[13] Splitting
[14] Rene Girard
[15] Girard, R. (1977). Violence and the Sacred, trans. Patrick Gregory (Baltimore, 1977), 49. | 136 | 4 | Loading... |
05 این حالت چنان فزونی گرفت که آزمایشی که بنا بود دو هفته به طول بینجامد ظرف شش روز متوقف شد. آزمایشهایی از این دست نشان دادند که قرار گرفتن در گروههای خشن، چگونه به سادگی میتواند افراد را به سمت رفتارهای ظالمانه و آزارگرانه سوق دهد؛ حتی اگر در غیر این صورت، هیچ نشانی از این رفتارها را نتوان در این افراد یافت.
والر[10]چهار عامل روانی_اجتماعی را معرفی میکند که ممکن است افراد معمولی را مستعد انجام رفتارهای شرورانه کنند. نخستین عامل، عامل ژنتیک است. بر این اساس، تمامی انسانها، آمادگی ژنتیکی مشخصی برای انجام رفتارهای خشونت بار دارند که انتخاب طبیعی آن را شکل دادهاست. این ممکن است در برخی بسترهای مذهبی به سمت قومگرایی و شکلگیری ذهنیت «ما در برابر آنها» برود. عامل دوم والر به نقش فرهنگ در شکلدهی به این خصایص ذاتی اشاره دارد که منجر میشود تا ما حتی بیش از پیش مستعد انجام رفتارهای شرارتبار شویم. از جملهی مهمترین «نظام باورهای فرهنگی» میتوان به برخی انواع باورهای مذهبی راجع به قدرت، دوگانگی گروههای خودی و غیرخودی و اهریمنانگاری افراد غیرباورمند، اشاره کرد. از باورهای دینی حتی ممکن است در توجیه قتل نیز استفاده شود. این موضوع با تقویت قوممحوری و بدنام کردن گروه غیرخودی، میتواند منجر به نوعی «عدم التزام اخلاقی» در پیروان دین شود؛ در این حالت ممکن است پیروان این رفتارها را موجه و ثواب نیز بدانند. عامل سوم، «فرهنگ سنگدلی» است که در آن، افرادی که در اثر عوامل ژنتیکی و تعالیم فرهنگی خود مستعد ارتکاب به خشونت هستند، به عنوان آدمکش پرورش مییابند. با افزایش سرسپردگی فرد نسبت به این فرهنگ که ضمن آشنا کردن تدریجی او با اعمال فجیع، این اعمال را برایش عادی میسازد و با اجرای مناسک خاصِ عضویت در گروه، به تدریج وجدان فرد بیحس یا سرکوب میشود. ورود به چنین گروههایی منجر به دادن مسئولیت و فردیتزدایی از اعضا میشود که بهنوبهی خود به آنها اجازه میدهد تا ناشناس دست به اقداماتی بزنند و همچنین ایشان را تحت فشارِ غیرقابل مقاومت گروه قرار میدهد. عامل چهارم والر، مربوط به انسانیتزدایی از قربانیانِ بالقوهی این خشونتها و خارج کردن ایشان از دایرهی همدلی و شفقت انسانی است. گروههای انسانی راههای مؤثر فراوانی برای انسانیتزدایی و اعتبارزدایی از مخالفان خود دارند. این ادوات میتوانند نیرومندترین ابزار انسانها برای «به محاق بردن اجتماعی» گروه دیگری شوند.
بندورا[11]تأکید داشت که انسانها پیش از ارتکاب به افعال شنیع نیاز به توجیه اخلاقی این اعمال دارند. او چنین میگوید که «تبدیل شدن افراد جامعهپذیرشده و معمولی به جنگآورانی متعهد نتیجهی تغییر ساختارهای شخصیتی ایشان، سائقهای خشونت یا استانداردهای اخلاقی نیست. بلکه حاصل بازتعریف شناختیِ اخلاقیات قتل و کشتار است.» بندورا میگوید که دین می تواند تبدیل به محملی شود برای بهدست دادن این توجهیات اخلاقی برای خونریزی.
مقالات روانشناختی اخیر، بر فرایندهای گروهی و مقایسهی رویههایی تمرکز دارند که افراد را به انجام اعمال خشونتبار وا میدارند. گروههایی که خشونت دینی را روا میدارند نیز مورد پژوهشاند. باید توجه داشت که تمام اعضای جامعهای که در آن خشونت دینی رخ میدهد عضو این گروههای خشن نبوده و تمام اعضای این گروهها نیز مرتکب خشونت نمیشوند. بنابراین روانشناسیِ خشونت دینی نمیتواند تماماً منکر عوامل فردی شود.
تفاوت افراد در میزان پذیرندگیشان نسبت به این پیامهای خشونتبار ، مورد توجه روانشناسان بالینی بودهاست. پژوهشی که در خصوص خشونت دینی میان سه گروهِ جهاد (مسلمانان)، اوم شینریکو[12](بوداییان ژاپنی) و آمریکاییهای آخرالزمانباور (مسیحیان) در سال 2008 انجام شد، نشان داد که زمانی دین منجر به افزایش رفتار خشونتبار افراد میشود که بر القای احساس شرم و تحقیر تأکید کند، جهان را به پیروانی که خیر مطلقاند و دیگرانی که تماماً شر اند تقسیم کند، هنگامی که مخالفان خود را مشتی اهریمن بخواند و پیروان خود را به جنگ با این اهریمنان برانگیزد، وقتی که خشونت و خونریزی را اصلیترین راه تطهیر و پالایش بداند، زمانی که سرسپردگانشان بهدنبال ارتباط یا اتحاد با افراد یا نهادهای قهری و سرکوبکننده باشند، زمانی که رفتارهای خشونت بار را با استفاده از باورهای الهیاتی خود توجیه کرده و هنگامی که به تعصب و رفتارهای مستبدانه دامن بزند. فرایندهای روانشناختی همچون دوپارهسازی[13] یا همان سفید و سیاه دیدن افراد، میل شدید به تطهیر و پالایش خود، نیاز به قطعیت مطلق، میل به فرافکنی خشم و بدنامکردن گروه غیرخودی، نیز میتوانند افراد را مستعد اعتقاد به باورهای خشن سازند. | 102 | 5 | Loading... |
06 از منظر بالینی، زمانی دین به خشونت میانجامد که درونمایههای جهانشمولِ [غالباً مثبتِ] دین، مانند تطهیر و پالایش نفس، یا میل به پیوستن به وجود قدسی و یا عطش انسان برای یافتن معنای شخصی و تغییر و تحول که همانا مشوقهای باستانی انسانها برای کاوشهای روحی و تغییرات دینی بودهاند، تحتالشعاعِ انگیزههای روانشناختی مخربی همچون دوگانهانگاری و تقسیم انسانها به دو گروه خیر مطلق و شر مطلق، یا میل انسان برای همانندجویی و پیوند با نهادهای استبدادی، قرار بگیرند. نتیجه اینکه، برای ارتکاب به خشونت دینی، نوعی پیششرط روانشناختی لازم است. برخی از عواملی که میتوانند زنگ خطری باشند برای بروز خشونت از جانب گروههایی که خود را دینی مینامند، از این دستند:
1) تجربهی شرم یا تحقیر شدید که ممکن است از جانب محیط بیرونی اعمال شده و توسط گروه تقویت شود و یا اینکه از درون خود گروه منشأ بگیرد.
2) تقسیم کردن مردم جهان به دو دستهی خیر مطلق و شر مطلق و اهریمنانگاریِ گروه غیرخودی
3) باور به خدایی قهار و ستمگر یا داشتن رهبری با این ویژگیها
4) باور به اینکه شرط تطهیر، ریختن خونِ کفار است و
5) غالباً وجود نوعی از شیفتگی نسبت به خشونت.
رنه ژیرار[14] در کتابی با عنوانِ گویای "خشونت و امر مقدس[15] "توجیهی برای درهمتنیدگی و ربط دین و خشونت ارائه میکند و رابطه دین و خشونت را از منظری متفاوت مینگرد. او معتقد است، گروهها و جوامع با ارائهی خشونتهای سمبلیک، سعی در کنترل خشونت و کاهش آن در محیط واقعی زندگی داشتهاند. ادعای ژیرار، مبتنی بر مباحث مردم شناختی و تاریخی است، هرچند او برای ادعاهای تاریخی خود شواهد کمی به دست میدهد. تحلیل او از رابطهی دین و خشونت که میتواند محل مناقشه باشد، از این قرار است: در اجتماعات قبیلهای باستانی، میل به خشونت میتوانست تمام نظم اجتماعیِ موجود را تهدید کند. ژیرار میگوید که تدبیر اجداد ما برای حل این بحران، گردهمایی تمام اعضای قبیله و هدایت تمام آن نیاز به خشونتورزی به یک شیء، شخص یا حیوان، قربانی، و طرد، تبعید یا کشتن آن بود. زمانی که قربانی تقدیم میشد، تمام جامعه، حداقل برای مدتی کوتاه، دوباره به آرامش میرسیدند. حال به این قربانی که آرامش و صلح را به قبیله بازگردانده بود، به چشم منجی و خداوند نگریسته میشد. قربانی و فداکاریِ آن به دلیل تواناییاش در خاموش و محدود کردن خشونتورزیهای ویرانگر، شمهای از تقدس مییافت؛ چرا که این قربانی بود که دوباره قبیله را یکپارچه میکرد. اینگونه بود که قربانی تقدیس و پرستش شد و مناسک دینی نیز شکل گرفتند. به باور ژیرار، دین مقدم بر آیین تقدیم قربانی نبود، بلکه به دنبال آن شکل گرفت. درواقع، دین برآمده از فعل قربانی کردن بود نه اینکه مراسم تقدیم قربانی، نوعی عمل دینی باشد.
اکنون، قربانیکنندگان که همگی دستشان به خون قربانی آلوده شده بود، سوگند یاد میکردند تا دیگر چندان خشونت نورزند که تنها با تقدیم قربانی بتوان آن را متوقف کرد. اینچنین بود که تابوهایی چون ممنوعیت قتل (مگر برای تقدیم قربانی) شکل گرفته و جاافتادند.اما لازم بود تا این فرایندِ قربانی کردن توضیح داده شود، وارد زبان و ادبیات شده و روایتی برای شرح این رسم، شکل بگیرد. اینگونه بود که اسطورهها پیدا شدند. بنابراین تمام رویههای آیینی، انجام مراسم، تابوها و افسانهها، همگی برآمده از آنچیزی هستند که ژیرار «ساز و کار تقدیم قربانی» مینامید.
روانشناسی دینِ جامع، باید روانشناسی دین و خشونت را نیز دربر داشتهباشد. فرایندهای روانشناختی همچون شرم و تحقیر، دوپارهسازی و داشتن نگرش سیاه-سفید نسبت به دنیا و ناتوانی در تحمل ویژگیهای متضاد، فرافکنی و بدنامسازیِ دیگری، فارغ از دین، میتوانند منجر به خشونت شوند. تاریخ روانشناسی دین نشان میدهد که این فرایندها میتوانند خود را در قالب دینداری نیز نمایان سازند. با سر تعظیم فرود آوردن به نهاد دینی، گروه مذهبی یا آموزگاری مستبد، طردکننده و قهار، ممکن است برخی آیینها زمینهی افزایش احساس شرم و تحقیر را در پیروان خود فراهم کنند که بهنوبهی خود اساسیترین علت برانگیزانندهی خشونت است. ترسیم چهرهای آرمانی از فهم دینی یا رهبران مذهبی، پیش چشم پیروان منجر به آغاز فرایندهای روانشناختیِ دوپارهسازی و نگرش سیاه-سفید در این افراد میشود. ارائهی این تعالیم به پیروان که برخی از افراد پست و حقیر، شیطانصفت، شرور و مغضوب خدایند، منجر به بدنامیِ گروه دیگری و «به محاق رفتن اجتماعی» ایشان میشود و میتواند کشتارشان را ناچیز، قابل توجیه و حتی لازم نشان دهد. چنین است که خشونتورزی میتواند به برخی از دینداریها پیوند بخورد. | 121 | 5 | Loading... |
07 رَوا | روانشناسی دین
خشونت و دین
June 5, 2024 by Rava
بخش اول
سابقهی بروز خشونت از جانب گروههای دینی تندرو، سابقهای طولانی است که در زمان حاضر با فعالیت گروههایی همچون طالبان و داعش، پررنگتر نیز شدهاست. در قالب مجموعهای از نوشتار/ پادکستها به رابطهی محتمل میان خشونت و دینداری از منظر روانشناختی پرداخته خواهدشد. این پرسش مهم مطرح است که آیا ادیان، خشونت مذهبی را افزایش دادهاند یا برعکس، ابزارهایی برای کنترل خشونت بودهاند و شاید هم در شرایط مختلف هر دو حالت محتمل باشد. ضمناً این پرسش نیز قابل طرح است که در صورت رابطهی مثبت میان دینداری و خشونت، آیا این رابطه از جنس رابطهی علّی است یا همبستگی؟ یعنی آیا این دو، علت یکدیگرند یا به دلایلی تنها با هم نسبت دارند؟ در مجموع، رابطهی دینداری و خشونت رابطهای پیچیده است که روانشناسانِ دین به آن پرداختهاند و البته دیدگاههای مختلف و بعضاً متضادی هم مطرح شدهاست. روا، در راستای بسط دانش روانشناسی دین، به این موضوع از جنبههای مختلف خواهد پرداخت.
برای تدوین نخستین متن/ پادکست، به سراغ کتاب دائرةالمعارف روانشناسی و دین[1] به سرپرستی دیوید ای.لیمینگ[2]،مدخل خشونت و دین، نوشتهی جیمز دبلیو. جونز[3]، رفته ایم و ترجمهای از این نوشته را با اندکی تلخیص و ویرایش تقدیم مینماییم. لطفا توجه کنید که آنچه از پی میآید تنها بیانگر یکی از نظرگاههای متفاوت و متضادی است که در این موضوع وجود دارد.
با ما در رَوا همراه باشید.
خشونت و دین
همهی ادیان نمادها و استعارههایی مرتبط با جنگ و خشونت دارند. روایتهای خونین جنگها، غارتها، تجاوزها و فتوحات در سراسر اسفار نخستین تورات دیده میشود. در عهد جدید نیز صحنهی خونین به صلیب کشیده شدن مسیح، استعارههای پولس از نبرد معنوی دائمی و تصاویری از فرجامین نبرد خونین خیر و شر در کتاب مکاشفات یوحنا وجود دارد که برای مسیحیانِ معتقد به آخرالزمان اهمیت بسیار دارد. جنگهای صلیبی، دادگاههای تفتیش عقاید قرون وسطی و جنگهای دینیِ رخ داده در اروپا به دنبال جریان اصلاح مذهبی، همگی بخشی از تاریخ مسیحیت است. در کتاب پالیِ[4] تواریخ ایام، روایتهای بسیاری از جنگها و فتوحات پادشاهان بودایی آمدهاست که در کمپهای بوداییان سریلانکایی در جنگ با جمعیت تمیل[5] آن منطقه نیز مدام نقل میشد. سال 1959 بود که یکی از نخستوزیران سریلانکا به دست یک راهب بودایی به قتل رسید. بوداییان تبت نیز داستانهای فراوانی از جنگافروزیها دارند؛ در معبد مقدسشان نیز تصاویر بسیاری از خدایان و موجودات نیمه الهی تشنه به خون دیده میشود. همچنین تبار کهنی از راهبان جنگآور بودایی در چین و ژاپن وجود دارد. افسانههای هندو چون رامایانا[6] و ماهاباراتا[7] نیز سرشار از نبردهای افسانهای جنگاوران و قهرماناناند.
تأمل در زمینهی رابطه خشونت با روانشناسی افراد نشان میدهد که رابطهای میان محیط افراد و خشونتورزی آنها موجود است. این بدان معناست که جنایتهای هولناک ممکن است تحت تأثیر محیط، به دست مردم معمولی اتفاق افتد. الهیدانان، قرنهاست که این حرف را زدهاند و روانشناسان اجتماعی نیز به شواهدی برای تأیید آن دست پیدا کردهاند.
بخشی از پژوهشهای روانشناسی اجتماعی بیان میکنند که علت رفتار خشونتآمیز را میتوان در پویایی گروهها یافت؛ مثلاً آزمایش فرمانبرداریِ میلگرم[8] و زندانِ زیمباردو[9] که دو مورد از پرارجاعترین پژوهشهای روانشناسی اجتماعی است. در آغاز دههی 1960، میلگرم، 40 مرد معمولیِ ساکن نیوهیون ایالت کنتیکت آمریکا را در آزمایشگاه خود فراخواند و از ایشان خواست تا اگر آزمودنی دیگر در به یادآوری گروه کلمهها اشتباه کرد، شوکهای الکتریکی افزایش یابندهای را به آنها وارد کنند. البته آزمودنیِ دیگر دستیار پژوهشی میلگرم بود و در واقع شوک دریافت نمیکرد. اکثر داوطلبان در پاسخ به درخواست آزماینده، شدت شوکهای وارده به آزمودنی دیگر را در صورت پاسخ نادرست به سؤال، تا حد آسیبزایی افزایش دادند. حتی زمانی که آزمودنی وانمود میکرد که آسیب جدی دیدهاست، داوطلبان همچنان در تبعیت از دستورات آزماینده، شوکها را تا حد تقریباً مرگبار افزایش دادند.
در سال 1971، در دانشگاه استنفورد، فیلیپ زیمباردو، گروهی از دانشجویان مردِ معمولی مقطع لیسانس را گردهم آورد و بهصورت تصادفی به دو گروه نگهبان و زندانی تقسیم کرد. سپس این افراد را در زندانی ساختگی قرار داد. هر داوطلبی که اختلال روانشناختی واضحی داشت نیز از آزمایش کنار گذاشته میشد. با گذشت چند روز، یکسومِ نگهبانان، نسبت به زندانیانی که میدانستند مانند خودشان تنها عدهای دانشجوی لیسانس بودند، بهنحوی فزاینده مستبد، ظالم و آزارگر شدند. | 118 | 5 | Loading... |
08 در اولین مطلب در موضوع خشونت و دین، به سراغ مدخل خشونت و دین در "دایرهالمعارف روانشناسی دین" رفتهایم.
🔖متن کامل نوشته:
کلیک کنید.
🎧نسخه صوتی:
تلگرام | کستباکس
رَوا | روایتی روادارانه از روانشناسی دین
https://t.me/Ravaschool | 113 | 2 | Loading... |
09 نسخه صوتی فایل "خشونت و دین: بخش اول" را بشنوید.
ترجمه و تحقیق: فاطمه غروی
گوینده: فائزه درویشی
رَوا | روایتی روادارانه از روانشناسی دین
https://t.me/Ravaschool | 116 | 9 | Loading... |
10 #یادداشت | نِگرهٔ نئوداروینیسم و بحران هویت انسان معاصر
🔹 ماری میجلی [Mary Beatrice Midgley] فیلسوفِ علم خداناباور در کتابش با عنوان "Are You an Illusion" (آیا شما توهم هستید) به نِگرهٔ نئوداروینیسم و بحران هویت انسان معاصر پرداخته است.
🔸 او معتقد است نگرش غالب با عناوین طبیعتگرایی علمی، مادیگرایی علمی یا علمگرایی، نه تنها مخالف رویکرد دینی و خداباوری بوده و هست، بلکه امروز برای کسی که در اروپاست و دین، محوریت کمتری برای زندگی او دارد، سبب طرح چالش جدید اما نگران کنندهتری علیه سرشت انسانی و درک وجدانی انسانها شده است.
🔹 این ادعا که علم نشان داده ارکان سرشت و وجدان انسانی ما مبنای زیست انسانی و اجتماعی ما هستند، بر مبنای علمِ معتبر نبوده و در واقع توهم هستند.
📎 مطالعهٔ متن کامل
http://haghpajohi.ir/?p=7163
🏫 مدرسه علم و دین؛ نقد الحاد جدید
elmvadin | 347 | 7 | Loading... |
11 Media files | 24 | 0 | Loading... |
12 ☑️ مرکز علم و دين فارادی دانشگاه کمبریج برگزار میکند:
The Art and Science of Human Health and Spirituality – The Faraday Institute Summer Course 2024
🔹زمان: از اول جولای (۱۱ تیر) به مدت پنج روز به صورت مجازی
🔹جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر به لینک های پیوست شده مراجعه نمایید:
ثبتنام
کسب اطلاعات بیشتر
🔹هزینه ثبتنام:
غیر دانشجویان: ۴۰۰ هزار تومان
دانشجویان سایر دانشگاهها: ۳۰۰ هزار تومان
دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی: ۲۵۰ هزار تومان
🔴مهلت ثبتنام: تا ۲۶ خرداد🔴
🔴ظرفیت محدود (صد نفر)
در صورت وجود مشکل در فرایند ثبتنام از طریق تلگرام با ما ارتباط بگیرید:
@Signupofcourse | 366 | 6 | Loading... |
13 @ReligionandScience2021 | 89 | 1 | Loading... |
14 Media files | 533 | 9 | Loading... |
15 Big gods : how religion transformed cooperation and conflict
Norenzayan, Ara
Examines how the belief in gods has lead to cooperation and sometimes conflict between groups. The author also looks at how some cooperative societies have developed without belief in gods.
Abstract: How did human societies scale up from small, tight-knit groups of hunter - gatherers to the cooperative societies of today - even though anonymity is the enemy of cooperation? How did organized religions with "Big Gods" - the great monotheistic and polytheistic faiths - spread to colonize minds in the world? This title deals with these questions. | 492 | 3 | Loading... |
16 کتابی که سخنران محترم در انتهای سخنرانی مراجعه به آن را توصیه کرده بودند. | 426 | 3 | Loading... |
17 به طور کلی این یادداشت ها به سه دلیل نوشته شده اند، اول اینکه گاهی نویسنده کتاب ادعاهایی کرده است که ممکن است با برخی تئوریهای علمی و مبانی حوزه هایی مثل علوم شناختی دین متفاوت باشد، پس در سخنی از مترجم به نظریات مخالف آنچه گفته شده و انتقادات وارده بر نظر نویسنده اشاره شده است. دوم اینکه به خاطر پیچیدگی مطالب و خلاصه بودن این کتاب که برای مخاطبین عام نگاشته شده است، گاهی ممکن است برداشتهای غلطی به صورت ناخودآگاه برای خوانندگان ایجاد شود که مد نظر خود نویسنده نیز نیست، برای مثال این باور که دین مساوی اعمال و آیین های دینی می باشد برداشتی غلط از صحبتهای نویسنده است که خود به دنبال آن نیست و تلاش شده در بخش سخنی از مترجم، این برداشتهای احتمالی غلط پاسخ داده شود. در نهایت در برخی از فصول تلاش شده است تا در بخش سخنی از مترجم مثال هایی مرتبط تر با فرهنگ اسلامی مردم ایران مورد بررسی قرار بگیرد تا خوانندگان احساس نزدیکی بیشتری با محتوای کتاب بکنند.
امیدواریم این کتاب مورد توجه همه علاقه مندان به علم قرار بگیرد و کمی به افراد در شناخت پیچیدگی دین و فهم اهمیت آن در زندگی روزانه کمک کند.
و من الله توفیق
تابستان1401
عطیه سرائی
محمد امین سرائی | 280 | 6 | Loading... |
18 مقدمه مترجمین
آیا واقعاً دین فایده ای برای زندگی انسان ها دارد؟ از بچگی کنار درس دینی ما ایرانیان کلمه زندگی قرار داشته و اسم این درس "دین و زندگی" انتخاب شده است. اما شاید خیلی از ما درست ندانیم که دین حقیقتاً چه نقشی قرار است در زندگی ما داشته باشد و آیا فایده ای برای بهتر زیستن ما دارد یا خیر.
شاید گاهی برخی از آیین ها و اعمال دینی عجیب یا پوچ و بی معنی به نظر برسند و برای ما این سؤال را ایجاد کنند که آیا فایده ای در پس این کارها وجود دارد؟
از طرفی، بسیاری از افرادی که معتقد به سودمندی دین هستند و نقش خداوند را در زندگی خود احساس میکنند، اثرگذاری دین را ناشی از اتفاقاتی مرموز و اسرارآمیز و حتی ناشناختنی میدانند.
اما ما در این کتاب میخواهیم به این موضوع بپردازیم که دین و باور به خداوند چگونه نقش اثرگذار خود را در زندگی بشر ایفا میکند و چرا هنوز هم که هنوز است، دین نقش مهمی در جوامع حتی غیر دینی دارد.
نویسنده در این کتاب تلاش میکند تا نشان دهد، زمانی که میگوییم چیزی کار خدا بوده است، این بدان معنی نیست که آن کار لزوماً اسرارآمیز و جادویی بوده، بلکه میتوان شیوه کارکرد دین را تا حد خوبی از نظر علمی مورد بررسی قرار داد و به این سؤال پرداخت که "کار خدا چگونه است" و دین چگونه در زندگی افراد و جوامع نقش ایفا میکند.
البته در کنار تمام بحثهای علمی این کتاب، ما مترجمین به عنوان محقق، متعهد شده ایم که نگاهی تقلیل گرایانه در این کتاب نداشته باشیم.
نگاه تقلیل گرایانه یعنی گفتن کلمه "فقط" در بحث های دینی.
یعنی اینکه بگوییم تمام فواید دین "فقط" همین هایی است که ما گفتیم. یا خداوند "فقط" به شکلی که در این کتاب آمده است بر زندگی ما اثر می گذارد یا اثرات دین "فقط" همین اثرات محسوس و دنیوی است و هیچ اثر معنوی و غیبی در اعمال دینی وجود ندارد.
اما چرا مسئله نداشتن نگاه تقلیل گرایانه مهم است؟ نگاه تقلیل گرایانه نداشتن یعنی متعهد بودن به گفتن آنچه میدانیم و داشتن تقوا در اعتراف به آنچه نمیدانیم و یا نمیتوانیم بدانیم.
دانستن بسیاری از آثار معنوی عبادات کاری سخت و گاهی ناممکن است. شما چگونه می خواهید برکت در علم یا مال را در معرض یک پژوهش علمی قرار دهید، یا چگونه میتوانید از لحاظ علمی رد یا اثبات کنید که فلان اتفاق خوبی که برایتان افتاد به خاطر کار خوبی بود که در گذشته کرده اید. پس به همین دلیل نمی توانید ادعا کنید که تمامی اثرات یک عمل دینی را شناخته اید یا اصلاً اینکه تمامی اثرات یک عمل دینی را می توانید بشناسید.
همچنین در یک بحث علمی (علم به معنای علم تجربی) شما نمی توانید اظهار نظری درباره اجر اخروی اعمال دینی، وجود بهشت یا وجود و عدم وجود خداوند بکنید. چرا که علم ابزاری برای بررسی این امور ندارد و تنها می تواند امور مادی را بررسی و توصیف کند. در صورتی که در تعریف مفاهیم ذکر شده این وجود دارد که آنها مفاهیم غیبی و گاهی خارج از ادراک ما هستند، مفاهیم مربوط به دنیاهایی دیگر، دنیاهایی که ما نمیتوانیم ببینیم یا در موارد بسیار خاصی مثل مفهوم خداوند، توان و ظرفیت ادراکش را هم نداریم.
ما در این کتاب تلاش میکنیم به سؤال "کار خدا چگونه است"، پاسخی در حد توانمان دهیم، پاسخی که همانطور که گفتیم، تقلیل گرایانه نیست و نگاهی اسبابی دارد، یعنی تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که دین و خداوند به واسطه چه اسباب مادی ای در زندگی ما اثرگذارند. چرا که در حدیث داریم که امام صادق(ع) فرمودند:
«أبَى اللّه ُ أن يُجرِيَ الأشياءَ إلاّ بِأسبابٍ ، فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيءٍ سَبَبا و جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحا ، و جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلما، و جَعَلَ لِكُلِّ عِلمٍ بابا ناطِقا» (کافی، جلد 1، صفحه 183)
یعنی خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسبابی. خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی دانشی و برای هر دانشی دروازه گویایی قرار داده است.
با توجه به هدف این ترجمه که پیشتر به آن اشاره شد، در این ترجمه، هر زمان که لازم بود، بخشی به فصل نویسنده، تحت عنوان سخنی از مترجم اضافه کردیم و برخی مسائل را توضیح بیشتر داده و مورد موشکافی بیشتر قرار دادیم. | 255 | 7 | Loading... |
19 📚 انتشار کتاب «کار خدا چگونه است؟ نگاهی علمی به تجارب دینی»
نویسنده: دیوید دستنو
ترجمه: عطیه سرائی/ محمد امین سرائی
نشر ارجمند
موضوع: علم و دین
📌 ما در این کتاب میخواهیم به این موضوع بپردازیم که دین و باور به خداوند چگونه نقش اثرگذار خود را در زندگی بشر ایفا میکند و چرا هنوز دین نقش مهمی در جوامع حتی غیر دینی دارد ...
#مدرسهبینالمللیخداباوریشریف
#دانشگاهصنعتیشریف
🆔 @theismschool | 241 | 11 | Loading... |
20 ⬆️⬆️⬆️ | 309 | 1 | Loading... |
21 🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکنند
🔹 درسگفتار : نقش دین در جوامع بشری: رویکرد علوم شناختی دین به خاستگاه باورها و مناسک دینی
🎙 محمد امین سرائی
روانشناس ،ریسرچر علوم شناختی دینی دانشگاه کنتیکت امریکا
🕒 زمان: یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ماه، ۱۴۰۳
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ اکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy | 497 | 22 | Loading... |
22 I want to know how God created this world. I am not interested in this or that phenomenon, in the spectrum of this or that element. I want to know God's thoughts, the rest are details
👤Albert Einstein | 301 | 2 | Loading... |
23 منابع:
1. Cohen, A. B., & Johnson, K. A. (2017). The relation between religion and well-being. Applied Research in Quality of Life, 12, 533–547.
2. Ellison, C. G., & Levin, J. S. (1998). The Religion-Health Connection: Evidence, Theory, and Future Directions. Health Education & Behavior, 25(6), 700–720.
https://doi.org/10.1177/109019819802500603
3. Garssen, B., Visser, A., & Pool, G. (2021). Does Spirituality or Religion Positively Affect Mental Health? Meta-analysis of Longitudinal Studies. The International Journal for the Psychology of Religion. https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/10508619.2020.1729570
4. Green, M., & Elliott, M. (2010). Religion, Health, and Psychological Well-Being. Journal of Religion and Health, 49(2), 149–163. https://doi.org/10.1007/s10943-009-9242-1
5. Hayward, R. D., & Krause, N. (2013). Religion, mental health, and well-being: Social aspects. Religion, Personality, and Social Behavior, 265–290.
6. Jim, H. S. L., Pustejovsky, J. E., Park, C. L., Danhauer, S. C., Sherman, A. C., Fitchett, G., Merluzzi, T. V., Munoz, A. R., George, L., Snyder, M. A., & Salsman, J. M. (2015). Religion, spirituality, and physical health in cancer patients: A meta-analysis. Cancer, 121(21), 3760–3768. https://doi.org/10.1002/cncr.29353
7. Kim-Prieto, C., & Miller, L. (2018). Intersection of religion and subjective well-being. Handbook of Well-Being, 1–9.
8. Koburtay, T., Jamali, D., & Aljafari, A. (2023). Religion, spirituality, and well‐being: A systematic literature review and futuristic agenda. Business Ethics, the Environment & Responsibility, 32(1), 341–357. https://doi.org/10.1111/beer.12478
9. Koenig, H. G. (2012). Religion, spirituality, and health: The research and clinical implications. International Scholarly Research Notices, 2012. https://www.hindawi.com/journals/archive/2012/278730/
10. Lee, B. Y., & Newberg, A. B. (2005). RELIGION AND HEALTH: A REVIEW AND CRITICAL ANALYSIS. Zygon, 40(2), 443–468. https://doi.org/10.1111/j.1467-9744.2005.00674.x
11. Levin, J. S. (1994). Religion and health: Is there an association, is it valid, and is it causal? Social Science & Medicine, 38(11), 1475–1482.
12. Mullen, K. (1990). Religion and health: A review of the literature. International Journal of Sociology and Social Policy, 10(1), 85–96.
13. Schreiber, J. A., & Brockopp, D. Y. (2012). Twenty-five years later—what do we know about religion/spirituality and psychological well-being among breast cancer survivors? A systematic review. Journal of Cancer Survivorship, 6, 82–94.
14. Tay, L., Li, M., Myers, D., & Diener, E. (2014). Religiosity and Subjective Well-Being: An International Perspective. In C. Kim-Prieto (Ed.), Religion and Spirituality Across Cultures (pp. 163–175). Springer Netherlands. https://doi.org/10.1007/978-94-017-8950-9_9
15. Townsend, M., Kladder, V., Ayele, H., & Mulligan, T. (2002). Systematic review of clinical trials examining the effects of religion on health. Southern Medical Journal, 95(12), 1429–1435.
16. Witter, R. A., Stock, W. A., Okun, M. A., & Haring, M. J. (1985). Religion and subjective well-being in adulthood: A quantitative synthesis. Review of Religious Research, 332–342.
17. Yaden, D. B., Batz-Barbarich, C. L., Ng, V., Vaziri, H., Gladstone, J. N., Pawelski, J. O., & Tay, L. (2022). A Meta-Analysis of Religion/Spirituality and Life Satisfaction. Journal of Happiness Studies, 23(8), 4147–4163. https://doi.org/10.1007/s10902-022-00558-7 | 442 | 6 | Loading... |
24 #فایل_صوتی
🔴 علم در دفاع از دین؟! 🔻
با حضور :
#محمد_امین_سرائی
پژوهشگر علوم شناختی دین
#دانشگاه_کنتیکت_آمریکا
کانال تلگرام :
https://t.me/saraei_org
اینستاگرام :
http://www.instagram.com/saraei.org_
سهشنبه ۱ خرداد ماه ۱۴۰۳
کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi | 555 | 30 | Loading... |
25 🔴 علم در دفاع از دین؟! 🔻
با حضور :
#محمد_امین_سرائی
پژوهشگر علوم شناختی دین
#دانشگاه_کنتیکت_آمریکا
کانال تلگرام :
https://t.me/saraei_org
اینستاگرام :
http://www.instagram.com/saraei.org_
🗓زمان :
سهشنبه ۱ خرداد ماه
ساعت ۲۱:۰۰
🔳 محل برگزاری جلسه مجازی
کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
https://t.me/bijanabdolkarimi?livestream
کلاب هاوس حلقه دوستداران حقیقت :
https://www.clubhouse.com/invite/ZzRHRJgZ5z1wo3jbREaY2nJj9RLrHqG6n2G:6NxY02KV3sFdsomFNg0La_D_xOiDnmHyleSW2HqrcHU | 501 | 8 | Loading... |
Repost from رَوا | روانشناسی دین
01:55
Video unavailableShow in Telegram
رَوا در نظر دارد مجموعهای از مطالب و پادکستها را حول موضوع "خشونت و دین" منتشر کند. در این ویدیو، دکتر مهدی نساجی توضیحاتی مقدماتی را در این زمینه ارائه میدهد.
با ما در رَوا همراه باشيد.
رَوا | روایتی روادارانه از روانشناسی دین
https://t.me/Ravaschool
43.59 MB
👍 2
پینوشت:
[1] Leeming, D. A., Madden, K., & Marlan, S. (Eds.). (2014). Encyclopedia of psychology and religion (pp. 827-830). Springer US.
[2] David A. Leeming
[3] James W. Jones
[5] Tamil
[6] Ramayana
[7] Mahabharata
[9] Zimbardo
[10] Waller
[11] Bandura
[12] Aum Shinrikyo
[13] Splitting
[14] Rene Girard
[15] Girard, R. (1977). Violence and the Sacred, trans. Patrick Gregory (Baltimore, 1977), 49.
این حالت چنان فزونی گرفت که آزمایشی که بنا بود دو هفته به طول بینجامد ظرف شش روز متوقف شد. آزمایشهایی از این دست نشان دادند که قرار گرفتن در گروههای خشن، چگونه به سادگی میتواند افراد را به سمت رفتارهای ظالمانه و آزارگرانه سوق دهد؛ حتی اگر در غیر این صورت، هیچ نشانی از این رفتارها را نتوان در این افراد یافت.
والر[10]چهار عامل روانی_اجتماعی را معرفی میکند که ممکن است افراد معمولی را مستعد انجام رفتارهای شرورانه کنند. نخستین عامل، عامل ژنتیک است. بر این اساس، تمامی انسانها، آمادگی ژنتیکی مشخصی برای انجام رفتارهای خشونت بار دارند که انتخاب طبیعی آن را شکل دادهاست. این ممکن است در برخی بسترهای مذهبی به سمت قومگرایی و شکلگیری ذهنیت «ما در برابر آنها» برود. عامل دوم والر به نقش فرهنگ در شکلدهی به این خصایص ذاتی اشاره دارد که منجر میشود تا ما حتی بیش از پیش مستعد انجام رفتارهای شرارتبار شویم. از جملهی مهمترین «نظام باورهای فرهنگی» میتوان به برخی انواع باورهای مذهبی راجع به قدرت، دوگانگی گروههای خودی و غیرخودی و اهریمنانگاری افراد غیرباورمند، اشاره کرد. از باورهای دینی حتی ممکن است در توجیه قتل نیز استفاده شود. این موضوع با تقویت قوممحوری و بدنام کردن گروه غیرخودی، میتواند منجر به نوعی «عدم التزام اخلاقی» در پیروان دین شود؛ در این حالت ممکن است پیروان این رفتارها را موجه و ثواب نیز بدانند. عامل سوم، «فرهنگ سنگدلی» است که در آن، افرادی که در اثر عوامل ژنتیکی و تعالیم فرهنگی خود مستعد ارتکاب به خشونت هستند، به عنوان آدمکش پرورش مییابند. با افزایش سرسپردگی فرد نسبت به این فرهنگ که ضمن آشنا کردن تدریجی او با اعمال فجیع، این اعمال را برایش عادی میسازد و با اجرای مناسک خاصِ عضویت در گروه، به تدریج وجدان فرد بیحس یا سرکوب میشود. ورود به چنین گروههایی منجر به دادن مسئولیت و فردیتزدایی از اعضا میشود که بهنوبهی خود به آنها اجازه میدهد تا ناشناس دست به اقداماتی بزنند و همچنین ایشان را تحت فشارِ غیرقابل مقاومت گروه قرار میدهد. عامل چهارم والر، مربوط به انسانیتزدایی از قربانیانِ بالقوهی این خشونتها و خارج کردن ایشان از دایرهی همدلی و شفقت انسانی است. گروههای انسانی راههای مؤثر فراوانی برای انسانیتزدایی و اعتبارزدایی از مخالفان خود دارند. این ادوات میتوانند نیرومندترین ابزار انسانها برای «به محاق بردن اجتماعی» گروه دیگری شوند.
بندورا[11]تأکید داشت که انسانها پیش از ارتکاب به افعال شنیع نیاز به توجیه اخلاقی این اعمال دارند. او چنین میگوید که «تبدیل شدن افراد جامعهپذیرشده و معمولی به جنگآورانی متعهد نتیجهی تغییر ساختارهای شخصیتی ایشان، سائقهای خشونت یا استانداردهای اخلاقی نیست. بلکه حاصل بازتعریف شناختیِ اخلاقیات قتل و کشتار است.» بندورا میگوید که دین می تواند تبدیل به محملی شود برای بهدست دادن این توجهیات اخلاقی برای خونریزی.
مقالات روانشناختی اخیر، بر فرایندهای گروهی و مقایسهی رویههایی تمرکز دارند که افراد را به انجام اعمال خشونتبار وا میدارند. گروههایی که خشونت دینی را روا میدارند نیز مورد پژوهشاند. باید توجه داشت که تمام اعضای جامعهای که در آن خشونت دینی رخ میدهد عضو این گروههای خشن نبوده و تمام اعضای این گروهها نیز مرتکب خشونت نمیشوند. بنابراین روانشناسیِ خشونت دینی نمیتواند تماماً منکر عوامل فردی شود.
تفاوت افراد در میزان پذیرندگیشان نسبت به این پیامهای خشونتبار ، مورد توجه روانشناسان بالینی بودهاست. پژوهشی که در خصوص خشونت دینی میان سه گروهِ جهاد (مسلمانان)، اوم شینریکو[12](بوداییان ژاپنی) و آمریکاییهای آخرالزمانباور (مسیحیان) در سال 2008 انجام شد، نشان داد که زمانی دین منجر به افزایش رفتار خشونتبار افراد میشود که بر القای احساس شرم و تحقیر تأکید کند، جهان را به پیروانی که خیر مطلقاند و دیگرانی که تماماً شر اند تقسیم کند، هنگامی که مخالفان خود را مشتی اهریمن بخواند و پیروان خود را به جنگ با این اهریمنان برانگیزد، وقتی که خشونت و خونریزی را اصلیترین راه تطهیر و پالایش بداند، زمانی که سرسپردگانشان بهدنبال ارتباط یا اتحاد با افراد یا نهادهای قهری و سرکوبکننده باشند، زمانی که رفتارهای خشونت بار را با استفاده از باورهای الهیاتی خود توجیه کرده و هنگامی که به تعصب و رفتارهای مستبدانه دامن بزند. فرایندهای روانشناختی همچون دوپارهسازی[13] یا همان سفید و سیاه دیدن افراد، میل شدید به تطهیر و پالایش خود، نیاز به قطعیت مطلق، میل به فرافکنی خشم و بدنامکردن گروه غیرخودی، نیز میتوانند افراد را مستعد اعتقاد به باورهای خشن سازند.
از منظر بالینی، زمانی دین به خشونت میانجامد که درونمایههای جهانشمولِ [غالباً مثبتِ] دین، مانند تطهیر و پالایش نفس، یا میل به پیوستن به وجود قدسی و یا عطش انسان برای یافتن معنای شخصی و تغییر و تحول که همانا مشوقهای باستانی انسانها برای کاوشهای روحی و تغییرات دینی بودهاند، تحتالشعاعِ انگیزههای روانشناختی مخربی همچون دوگانهانگاری و تقسیم انسانها به دو گروه خیر مطلق و شر مطلق، یا میل انسان برای همانندجویی و پیوند با نهادهای استبدادی، قرار بگیرند. نتیجه اینکه، برای ارتکاب به خشونت دینی، نوعی پیششرط روانشناختی لازم است. برخی از عواملی که میتوانند زنگ خطری باشند برای بروز خشونت از جانب گروههایی که خود را دینی مینامند، از این دستند:
1) تجربهی شرم یا تحقیر شدید که ممکن است از جانب محیط بیرونی اعمال شده و توسط گروه تقویت شود و یا اینکه از درون خود گروه منشأ بگیرد.
2) تقسیم کردن مردم جهان به دو دستهی خیر مطلق و شر مطلق و اهریمنانگاریِ گروه غیرخودی
3) باور به خدایی قهار و ستمگر یا داشتن رهبری با این ویژگیها
4) باور به اینکه شرط تطهیر، ریختن خونِ کفار است و
5) غالباً وجود نوعی از شیفتگی نسبت به خشونت.
رنه ژیرار[14] در کتابی با عنوانِ گویای "خشونت و امر مقدس[15] "توجیهی برای درهمتنیدگی و ربط دین و خشونت ارائه میکند و رابطه دین و خشونت را از منظری متفاوت مینگرد. او معتقد است، گروهها و جوامع با ارائهی خشونتهای سمبلیک، سعی در کنترل خشونت و کاهش آن در محیط واقعی زندگی داشتهاند. ادعای ژیرار، مبتنی بر مباحث مردم شناختی و تاریخی است، هرچند او برای ادعاهای تاریخی خود شواهد کمی به دست میدهد. تحلیل او از رابطهی دین و خشونت که میتواند محل مناقشه باشد، از این قرار است: در اجتماعات قبیلهای باستانی، میل به خشونت میتوانست تمام نظم اجتماعیِ موجود را تهدید کند. ژیرار میگوید که تدبیر اجداد ما برای حل این بحران، گردهمایی تمام اعضای قبیله و هدایت تمام آن نیاز به خشونتورزی به یک شیء، شخص یا حیوان، قربانی، و طرد، تبعید یا کشتن آن بود. زمانی که قربانی تقدیم میشد، تمام جامعه، حداقل برای مدتی کوتاه، دوباره به آرامش میرسیدند. حال به این قربانی که آرامش و صلح را به قبیله بازگردانده بود، به چشم منجی و خداوند نگریسته میشد. قربانی و فداکاریِ آن به دلیل تواناییاش در خاموش و محدود کردن خشونتورزیهای ویرانگر، شمهای از تقدس مییافت؛ چرا که این قربانی بود که دوباره قبیله را یکپارچه میکرد. اینگونه بود که قربانی تقدیس و پرستش شد و مناسک دینی نیز شکل گرفتند. به باور ژیرار، دین مقدم بر آیین تقدیم قربانی نبود، بلکه به دنبال آن شکل گرفت. درواقع، دین برآمده از فعل قربانی کردن بود نه اینکه مراسم تقدیم قربانی، نوعی عمل دینی باشد.
اکنون، قربانیکنندگان که همگی دستشان به خون قربانی آلوده شده بود، سوگند یاد میکردند تا دیگر چندان خشونت نورزند که تنها با تقدیم قربانی بتوان آن را متوقف کرد. اینچنین بود که تابوهایی چون ممنوعیت قتل (مگر برای تقدیم قربانی) شکل گرفته و جاافتادند.اما لازم بود تا این فرایندِ قربانی کردن توضیح داده شود، وارد زبان و ادبیات شده و روایتی برای شرح این رسم، شکل بگیرد. اینگونه بود که اسطورهها پیدا شدند. بنابراین تمام رویههای آیینی، انجام مراسم، تابوها و افسانهها، همگی برآمده از آنچیزی هستند که ژیرار «ساز و کار تقدیم قربانی» مینامید.
روانشناسی دینِ جامع، باید روانشناسی دین و خشونت را نیز دربر داشتهباشد. فرایندهای روانشناختی همچون شرم و تحقیر، دوپارهسازی و داشتن نگرش سیاه-سفید نسبت به دنیا و ناتوانی در تحمل ویژگیهای متضاد، فرافکنی و بدنامسازیِ دیگری، فارغ از دین، میتوانند منجر به خشونت شوند. تاریخ روانشناسی دین نشان میدهد که این فرایندها میتوانند خود را در قالب دینداری نیز نمایان سازند. با سر تعظیم فرود آوردن به نهاد دینی، گروه مذهبی یا آموزگاری مستبد، طردکننده و قهار، ممکن است برخی آیینها زمینهی افزایش احساس شرم و تحقیر را در پیروان خود فراهم کنند که بهنوبهی خود اساسیترین علت برانگیزانندهی خشونت است. ترسیم چهرهای آرمانی از فهم دینی یا رهبران مذهبی، پیش چشم پیروان منجر به آغاز فرایندهای روانشناختیِ دوپارهسازی و نگرش سیاه-سفید در این افراد میشود. ارائهی این تعالیم به پیروان که برخی از افراد پست و حقیر، شیطانصفت، شرور و مغضوب خدایند، منجر به بدنامیِ گروه دیگری و «به محاق رفتن اجتماعی» ایشان میشود و میتواند کشتارشان را ناچیز، قابل توجیه و حتی لازم نشان دهد. چنین است که خشونتورزی میتواند به برخی از دینداریها پیوند بخورد.
رَوا | روانشناسی دین
خشونت و دین
June 5, 2024 by Rava
بخش اول
سابقهی بروز خشونت از جانب گروههای دینی تندرو، سابقهای طولانی است که در زمان حاضر با فعالیت گروههایی همچون طالبان و داعش، پررنگتر نیز شدهاست. در قالب مجموعهای از نوشتار/ پادکستها به رابطهی محتمل میان خشونت و دینداری از منظر روانشناختی پرداخته خواهدشد. این پرسش مهم مطرح است که آیا ادیان، خشونت مذهبی را افزایش دادهاند یا برعکس، ابزارهایی برای کنترل خشونت بودهاند و شاید هم در شرایط مختلف هر دو حالت محتمل باشد. ضمناً این پرسش نیز قابل طرح است که در صورت رابطهی مثبت میان دینداری و خشونت، آیا این رابطه از جنس رابطهی علّی است یا همبستگی؟ یعنی آیا این دو، علت یکدیگرند یا به دلایلی تنها با هم نسبت دارند؟ در مجموع، رابطهی دینداری و خشونت رابطهای پیچیده است که روانشناسانِ دین به آن پرداختهاند و البته دیدگاههای مختلف و بعضاً متضادی هم مطرح شدهاست. روا، در راستای بسط دانش روانشناسی دین، به این موضوع از جنبههای مختلف خواهد پرداخت.
برای تدوین نخستین متن/ پادکست، به سراغ کتاب دائرةالمعارف روانشناسی و دین[1] به سرپرستی دیوید ای.لیمینگ[2]،مدخل خشونت و دین، نوشتهی جیمز دبلیو. جونز[3]، رفته ایم و ترجمهای از این نوشته را با اندکی تلخیص و ویرایش تقدیم مینماییم. لطفا توجه کنید که آنچه از پی میآید تنها بیانگر یکی از نظرگاههای متفاوت و متضادی است که در این موضوع وجود دارد.
با ما در رَوا همراه باشید.
خشونت و دین
همهی ادیان نمادها و استعارههایی مرتبط با جنگ و خشونت دارند. روایتهای خونین جنگها، غارتها، تجاوزها و فتوحات در سراسر اسفار نخستین تورات دیده میشود. در عهد جدید نیز صحنهی خونین به صلیب کشیده شدن مسیح، استعارههای پولس از نبرد معنوی دائمی و تصاویری از فرجامین نبرد خونین خیر و شر در کتاب مکاشفات یوحنا وجود دارد که برای مسیحیانِ معتقد به آخرالزمان اهمیت بسیار دارد. جنگهای صلیبی، دادگاههای تفتیش عقاید قرون وسطی و جنگهای دینیِ رخ داده در اروپا به دنبال جریان اصلاح مذهبی، همگی بخشی از تاریخ مسیحیت است. در کتاب پالیِ[4] تواریخ ایام، روایتهای بسیاری از جنگها و فتوحات پادشاهان بودایی آمدهاست که در کمپهای بوداییان سریلانکایی در جنگ با جمعیت تمیل[5] آن منطقه نیز مدام نقل میشد. سال 1959 بود که یکی از نخستوزیران سریلانکا به دست یک راهب بودایی به قتل رسید. بوداییان تبت نیز داستانهای فراوانی از جنگافروزیها دارند؛ در معبد مقدسشان نیز تصاویر بسیاری از خدایان و موجودات نیمه الهی تشنه به خون دیده میشود. همچنین تبار کهنی از راهبان جنگآور بودایی در چین و ژاپن وجود دارد. افسانههای هندو چون رامایانا[6] و ماهاباراتا[7] نیز سرشار از نبردهای افسانهای جنگاوران و قهرماناناند.
تأمل در زمینهی رابطه خشونت با روانشناسی افراد نشان میدهد که رابطهای میان محیط افراد و خشونتورزی آنها موجود است. این بدان معناست که جنایتهای هولناک ممکن است تحت تأثیر محیط، به دست مردم معمولی اتفاق افتد. الهیدانان، قرنهاست که این حرف را زدهاند و روانشناسان اجتماعی نیز به شواهدی برای تأیید آن دست پیدا کردهاند.
بخشی از پژوهشهای روانشناسی اجتماعی بیان میکنند که علت رفتار خشونتآمیز را میتوان در پویایی گروهها یافت؛ مثلاً آزمایش فرمانبرداریِ میلگرم[8] و زندانِ زیمباردو[9] که دو مورد از پرارجاعترین پژوهشهای روانشناسی اجتماعی است. در آغاز دههی 1960، میلگرم، 40 مرد معمولیِ ساکن نیوهیون ایالت کنتیکت آمریکا را در آزمایشگاه خود فراخواند و از ایشان خواست تا اگر آزمودنی دیگر در به یادآوری گروه کلمهها اشتباه کرد، شوکهای الکتریکی افزایش یابندهای را به آنها وارد کنند. البته آزمودنیِ دیگر دستیار پژوهشی میلگرم بود و در واقع شوک دریافت نمیکرد. اکثر داوطلبان در پاسخ به درخواست آزماینده، شدت شوکهای وارده به آزمودنی دیگر را در صورت پاسخ نادرست به سؤال، تا حد آسیبزایی افزایش دادند. حتی زمانی که آزمودنی وانمود میکرد که آسیب جدی دیدهاست، داوطلبان همچنان در تبعیت از دستورات آزماینده، شوکها را تا حد تقریباً مرگبار افزایش دادند.
در سال 1971، در دانشگاه استنفورد، فیلیپ زیمباردو، گروهی از دانشجویان مردِ معمولی مقطع لیسانس را گردهم آورد و بهصورت تصادفی به دو گروه نگهبان و زندانی تقسیم کرد. سپس این افراد را در زندانی ساختگی قرار داد. هر داوطلبی که اختلال روانشناختی واضحی داشت نیز از آزمایش کنار گذاشته میشد. با گذشت چند روز، یکسومِ نگهبانان، نسبت به زندانیانی که میدانستند مانند خودشان تنها عدهای دانشجوی لیسانس بودند، بهنحوی فزاینده مستبد، ظالم و آزارگر شدند.
Repost from رَوا | روانشناسی دین
Photo unavailableShow in Telegram
در اولین مطلب در موضوع خشونت و دین، به سراغ مدخل خشونت و دین در "دایرهالمعارف روانشناسی دین" رفتهایم.
🔖متن کامل نوشته:
کلیک کنید.
🎧نسخه صوتی:
تلگرام | کستباکس
رَوا | روایتی روادارانه از روانشناسی دین
https://t.me/Ravaschool
نسخه صوتی فایل "خشونت و دین: بخش اول" را بشنوید.
ترجمه و تحقیق: فاطمه غروی
گوینده: فائزه درویشی
رَوا | روایتی روادارانه از روانشناسی دین
https://t.me/Ravaschool
خشونت و دین- بخش اول.mp326.05 MB
Photo unavailableShow in Telegram
#یادداشت | نِگرهٔ نئوداروینیسم و بحران هویت انسان معاصر
🔹 ماری میجلی [Mary Beatrice Midgley] فیلسوفِ علم خداناباور در کتابش با عنوان "Are You an Illusion" (آیا شما توهم هستید) به نِگرهٔ نئوداروینیسم و بحران هویت انسان معاصر پرداخته است.
🔸 او معتقد است نگرش غالب با عناوین طبیعتگرایی علمی، مادیگرایی علمی یا علمگرایی، نه تنها مخالف رویکرد دینی و خداباوری بوده و هست، بلکه امروز برای کسی که در اروپاست و دین، محوریت کمتری برای زندگی او دارد، سبب طرح چالش جدید اما نگران کنندهتری علیه سرشت انسانی و درک وجدانی انسانها شده است.
🔹 این ادعا که علم نشان داده ارکان سرشت و وجدان انسانی ما مبنای زیست انسانی و اجتماعی ما هستند، بر مبنای علمِ معتبر نبوده و در واقع توهم هستند.
📎 مطالعهٔ متن کامل
http://haghpajohi.ir/?p=7163
🏫 مدرسه علم و دین؛ نقد الحاد جدید
elmvadin
👍 4👎 1🙏 1