cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

💙سخنان اوشو💙

💜سخنان ، کتابها و ویدیوهای اوشو💜 کانال دیگر : https://t.me/sufianehh

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
14 409
Obunachilar
+324 soatlar
-207 kunlar
-4130 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

sticker.webp0.03 KB
08:58
Video unavailableShow in Telegram
✳️فاصله ی رنج و وجد 💜اشو @Oshowords
Hammasini ko'rsatish...
28.90 MB
sticker.webp0.03 KB
✳️ آیا با ازدواج عشق نابود میشود؟ من هرگز نگفته ام که عشق با ازدواج از بین میرود. ازدواج چگونه میتواند عشق را نابود کند؟ آری در ازدواج عشق از بین میرود؛ ولی توسط شما از بین می رود نه توسط ازدواج. این شما هستید که عشق را نابود میکنید زیرا نمیدانید عشق چیست. شما فقط تظاهر میکنید که عشق را میشناسید، فقط امیدوار هستید که آن را میشناسید، خواب دیده اید که آن را شناخته اید، ولى شما عشق را نشناخته اید، عشق را باید آموخت، آن بزرگترین هنر موجود است. اگر مردم مشغول رقصیدن باشند و کسی به تو بگوید بیا برقص میگویی من رقص بلد نیستم، تو ناگهان نمیجهی و شروع به رقصیدن نمیکنی تا همه بدانند که چه رقصنده ی بزرگی هستی. اینگونه فقط حماقت خودت را اثبات میکنی. رقصیدن را باید آموخت، وقار آن را...، حرکات آن را.... باید بدن را برایش تربیت کنی. و یا اینکه چون بوم نقاشی و قلم مو و رنگها آماده هستند، شروع به نقاشی نمیکنی، آری... میتوانی نقاشی کنی ولی اینگونه یک نقاش نخواهی بود، زیرا برای نقاش شدن باید هنر آن و تکنیک هایش را بیاموزی. به همین صورت زنی را ملاقات میکنی، بوم نقاشی آماده است. فوراً یک عاشق میشوی، شروع به نقاشی میکنی و او نیز روی تو نقاشی میکند. البته هر دو اثبات میکنید که احمق هستید، احمقهای نقاشی شده. و دیر یا زود خواهید فهمید که چه اتفاقی افتاده است. ولی هرگز فکر نکرده اید که عشق یک هنر است. تو با این هنر به دنیا نیامده ای، هیچ ربطی به تولد تو ندارد، باید آن را بیاموزی. عشق ظریف ترین هنرهاست. تو فقط با ظرفیت عشق به دنیا آمده ای. البته با یک بدن متولد شده ای؛ می توانی یک رقصنده بشوی، زیرا بدن داری و میتوانی بدن را حرکت بدهی و یک رقصنده بشوی، ولی رقصیدن را باید آموخت. برای آموختن رقص تلاش بسیار لازم است و رقصیدن خیلی دشوار نیست، زیرا تو خودت به تنهایی درگیر آن هستی. ولی عشق بسیار دشوار است، رقصیدن با دیگری است. دیگری نیز برای شناخت رقص مورد نیاز است. جور شدن با دیگری یک هنر بزرگ است. ایجاد هماهنگی بین دو نفر..... دو نفر یعنی دو دنیای متفاوت. وقتی دو دنیا نزدیک هم میشوند اگر چگونه هماهنگ شدن را ندانی برخورد و تصادم شدید حتمی است. عشق هماهنگی است. و خوشبختی، سلامت، هماهنگی همه از عشق بیرون می آیند. عشق را بیاموز، برای ازدواج عجله نکن، هنر عشق را یاد بگیر، نخست یک عاشق بزرگ بشو، آنگاه هیچ چیز نمیتواند آن را نابود کند.
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
✳️ ربات انسان معمولا زندگی خود را چون آدم‌آهنی سپری می‌كند. مشغول انجام كارهايی است اما اينجا نيست ــ می‌خورد، می‌نوشد، قدم می‌زند، صحبت می‌كند، اما اينجا نيست؛ ذهنش در آنسوی دنيا سير می‌كند. اگر از بيرون به تو نگريسته شود ممكن است در سر ميز، مشغول خوردن صبحانه باشی اما در درون، در كره‌ی ماه يا هر جای ديگری سير می‌كنی. نكته‌ی مسلم آن است كه تو در سر ميز نيستی. اعمالت خودكار است. صرفا لقمه‌ها را به دهان می‌تپانی... تو بايد از خودكار بودن دست برداری. بايد در انجام هر كاری كمی آهسته‌تر عمل كنی. بايد هشيار و آگاه باشی. وقتی راه می‌روی با روال گذشته و با همان سرعت راه نرو. سرعتت را كم كن. به اندازه‌ای كم كن كه هشيار شوی وگرنه دوباره با همان سرعت راه خواهی رفت. عملت خودكار خواهد شد... هر كاری را آرام، آهسته، زيبنده و با طمانينه انجام بده تا همه‌ی اعمالت به مراقبه‌ای در آگاه‌بودن تبديل شود. اگر ما بتوانيم همه‌ی اعمالمان را به مراقبه تبديل كنيم، مراقبه‌ی ما همه‌ی زندگی ما را از صبح تا شب در بر می‌گيرد. صبح كه از خواب بيدار می‌شوی، قبل از هر چيز به ياد داشته باش كه وقتی از خواب بر می‌خيزی با هشياری [با حضورِ در لحظه] به پا خيزی. در آغاز بارها فراموش خواهی كرد كه هشيار باشی. پس مرتب به خود يادآوری كن تا اندك اندك در اين كار ماهر شوی. وقتی در چگونگی هشيار بودن در زندگیِ روزانه مهارت يافتی، كليد اسرار در اختيارت قرار خواهد گرفت. و اين مهم‌ترين چيز است. هيچ چيزی باارزش‌تر از آن كليد اسرار نيست. 💜اشو @oshowords
Hammasini ko'rsatish...
sticker.webp0.03 KB
✳️ هدیه ما به هستی ما چیزی برای بخشیدن به هستی نداریم، اما می‌توانیم آواز بخوانیم، برقصیم و با سازی زیبا بنوازیم. می‌توانیم کل زندگی‌مان را به آهنگ، به رقص و به جشن تبدیل کنیم – و این تنها بخشش واقعی به هستی است. چیدن گل‌ها از درختان و بخشیدن آن‌ها کاری بی‌معنی است، زیرا این گل‌ها متعلق به درختان هستند، نه شما - در واقع، آن‌ها قبلاً توسط درخت به هستی تقدیم شده‌اند. آن‌ها زنده بودند و شما با چیدنشان، آن‌ها را کشته‌اید و زیبایی‌شان را از بین برده‌اید؛ شما در حال تقدیم اجساد به هستی هستید. شما نمی‌توانید کلمات مسیح را بخوانید- آن‌ها کلمات او هستند، آهنگ‌های او هستند. آن‌ها زیبا هستند، اما قرض گرفته شده‌اند. آن‌ها از قلب شما برنخاسته‌اند، ضربان قلب شما را ندارند، امضای شما را ندارند. شما می‌توانید آهنگ‌های زیبای کریشنا و بودا را بخوانید، اما همه آن‌ها وام گرفته شده‌اند. رویکرد اساسی من نسبت به هستی این است که هر فرد باید آگاهی خود را به یک درخت رشد یافته تبدیل کند. هر فرد باید به شکوفایی برسد. و البته گل‌های انسان شبیه گل‌های درختان نخواهند بود؛ آن‌ها شبیه رزها یا نیلوفرها یا گل‌های همیشه‌بهار نخواهند بود. گل‌های انسان از دسته‌ای کاملاً متفاوت خواهند بود: آن‌ها از عشق، آزادی و شادی خواهند بود، از کیفیتی بالاتر برخوردار خواهند بود. آن‌ها آهنگ های ما هستند. وقتی که خواننده در آهنگ خود گم می‌شود، در آن لحظه او آهنگ اش را به هستی بخشیده است. وقتی که رقصنده در رقص خود گم می‌شود، او رقصش را بخشیده است. این‌ها تنها بخشش‌هایی هستند که پذیرفته می‌شوند، این‌ها تنها دعاهایی هستند که شنیده و برآورده می‌شوند. . و هنگامی که شما شروع به بخشیدن شادی، عشق و آهنگ‌های خود به هستی می‌کنید، شگفت‌زده خواهید شد که هرچه بیشتر ببخشید، بیشتر به شما بازمی‌گردد - هرچه بیشتر ببخشید، میلیون‌ها برابر می شود و بازمی‌گردد. اُشو 📗 Last in the Evening: 365 Relaxing Moments to Enter the Night @oshowords
Hammasini ko'rsatish...
sticker.webp0.06 KB
Photo unavailableShow in Telegram
✳️ مسافر فکرِ داشتن یک زندگی پایدار در این ساحل، ساحل زمان، احمقانه است. اگر قدری هوشمند باشی اگر قدری آگاه باشی و بتوانی ببینی که در اطرافت چه میگذرد.... تو روزی اینجا نبودی و روزی دیگر اینجا نخواهی بود..... چگونه میتوانی در اینجا خانه ای بسازی؟ میتوانی در اینجا اقامت کنی، مانند کسی که شبی را در کارونسرا اقامت دارد، وقتی صبح شود، باید بروی. آری...، میتوانی در اینجا خیمه ای برپا کنی ولی نمیتوانی یک خانه بسازی. میتوانی پناهگاهی داشته باشی ولی نباید به آن وابسته شوی. نباید آن را "مال من" بخوانی. لحظه ای که هر چیزی را “مال من" بخوانی، در حماقت سقوط کرده ای. 💜اوشو @oshowords
Hammasini ko'rsatish...