cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

📚《| ویدئو&شعر|》🎬

متن 📚 شعر 📖 موزیک 🎼 فیلم 🎬 عکس 📷 عکس نوشته 🌁 کتاب 📕 ارتباط با ادمین : @Erfan_mahmoodian چنل دوم ما: @Erma_official پیج اینستاگرام:👇 Instagram.com/_u/erma.official

Ko'proq ko'rsatish
Mamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
317
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

دست هایت را گرفتن گران بود از شجاعتم مایه گذاشتم! به دست هایم کمی فکر کردم تا از یادم نرود رسالت دست ها رها کردن و رویاندن است نه قفس ساختن و نه چیدن! به دست های تو فکر کردم و احساس کردم که با لکنت راه می‌روم ، پریدن از جوی آب می‌ترساندم و خیابان ممکن است که مرا در خود گم کند! احساس می‌کنم که نیاز دارم دست هایم را بگیری! دست های تو مرا می‌دانند... گل های روی دیوار این خانه کاغذی اند سخن از دست های تو به میان آمده پس آنها نیز گاهی احساس تشنگی می‌کنند تا تو آبیاری شان کنی! دیوار می‌شوم برای گل های کاغذی تا تشنگی گل هایم را دست های تو مرتفع کنند! به دست هایت فکر کردم و احساس می‌کنم نوازش کردن فکر خوبی باشد! دستهای تو نوازش را به باد آموخته اند. تو اینجایی و من خیلی آهسته به دست های نوازشگر تو فکر می‌کنم... همچون ابر های باران را بارور چشم انتظار باد... #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official 🍃🌿
Hammasini ko'rsatish...
هوا عاشقانه سرد و باران هم چاشنی آن شده پس پیاده عازم خیابان شو برای حس سرمایش موهایت را به باد بسپار و نیز چشمهایت را به چشم باد روشن کن شاید که این زمستان را سرفهء چشمانت باشم! #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official ☕🌿♥
Hammasini ko'rsatish...
من اگر پرنده می شدم بعد از شلیک شکارچی از سر کنجکاوی حتی گلولهء به خطا رفته را هم دنبال می‌کردم تا به او بخورم و ببینم که گلوله خوردن چه حسی دارد! اما آدم شدم! پس به دنبال تو می آیم... و روزی به تو خواهم خورد و باتو "صعود" خواهم کرد! ای کاری تر از گلولهء شکارچی! من کنجکاوم و دوست دارم بدانم به تو خوردن و عاشقت شدن چه احساسی دارد! #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official 🌿🍃
Hammasini ko'rsatish...
پلک های خسته ام را به شانه های نحیف تو تکیه می دهم تا ادعای استقامت کوه را باطل کرده باشم! من بعد از هر صبح بعد از لبخند بعد از هر سلام خوابم می گیرد اما تو تا انتهای این شعر نمی خوابی تا "فردا" بیدار بماند! تو را از شجاعت خود خواهم پرسید و از شرم شکسته ام در اعترافی آسان! آنها تو را خوب می شناسند آنها تو را با دستانی نامرئی به آغوش کشیده اند تا در شبی که خوابیدن دشوار بود من کمی آسوده تر بخوابم... جهان، دیگر جهان زیبایی نیست اما زیبایی تو ارتباطی به دنیای ما ندارد زیبایی تو مربوط می‌شود به برکه ای آرام در شبی مهتابی که بستر عشق بازی ماه و ماهی ست... سنگی به آب می اندازم تا زیبایی برکه هوشیارتر شود! قبل از هجوم فردا به دریا برو می‌خواهم تنهایی ام را به زیبایی تو تکیه دهم تا ادعای وسعت دریا را به سخره گرفته باشم! #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official 🌿🍃
Hammasini ko'rsatish...
من اگر پرنده می شدم بعد از شلیک شکارچی از سر کنجکاوی حتی گلولهء به خطا رفته را هم دنبال می‌کردم تا به او بخورم و ببینم که گلوله خوردن چه حسی دارد! اما آدم شدم! پس به دنبال تو می آیم... و روزی به تو خواهم خورد و باتو "صعود" خواهم کرد! ای کاری تر از گلولهء شکارچی! من کنجکاوم و دوست دارم بدانم به تو خوردن و عاشقت شدن چه احساسی دارد! #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official 🌿🍃
Hammasini ko'rsatish...
سرسبزی تنت به بی کرانی آسمان می پیوندد و در آن ادامه میابد... این را من به عنوان پرنده ای که در آن آسمان بارها پرواز و در آن جنگل سرزنده مدت ها زندگی کرده است خوب می دانم! #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official 🍁🍂🍃
Hammasini ko'rsatish...
با تو به عیادت ساحلی تب دار می روم با پای برهنه بر شن های خسته راه می روی تا زیبایی ات انگیزه ای شود برای ادامهء زندگی نهنگ هایی که عازم سفری تلخ سوی ساحل هستند... زیبایی تو ، "زیبایی" را از دستان آلودهء ابتذال نجات می دهد! "خوبی" را متقاعد می‌کند به خوب ماندن و لبخند می‌نشاند بر چهرهء بی تفاوت حقیقت! زیبایی تو ناجی آینه هاست در روزگار ممنوعیت نور... با من به ساحلی بی قرار می آیی ، دریا می‌ترسد! و من می‌دانم زیبایی تو اگر که کشتی بود دریا را در خود غرق می کرد! #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official 🍃🌿
Hammasini ko'rsatish...
حواست باشد که چه شخصی را ، برای آمدن چه کسی کنار می گذاری و فراموش اش می کنی! می دانی، هیچکس پرده را برای آمدن "تاریکی" به داخل اتاق کنار نمی زند!! #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official ☕🌿🍃
Hammasini ko'rsatish...
زمان از مچ دستان تو می گذرد و من ای کاش می توانستم دست عقربه هایش را بگیرم و به او بگویم که آنقدر دقیق لحظات بی تو بودن را در کنار تو برای من نشمارد! بگویم که بایستد و جهان را از حرکت نگه دارد تا شاید که ما در توقف جهان از حرکت های بی هدف به مقصد های نامعلوم وعدهء دیداری داشته باشیم و البته بوسه ای بی دلهره! من ای کاش می توانستم... #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official ☕🍃🍂
Hammasini ko'rsatish...
نبض درخت می زد در شاخه های سبز اش پیش از آنکه پاییز دستانش را بگیرد و او را با غریزهء وحشی خود عریان کند... نبض درخت می زند همچنان در شاخه های بی جانش ، درخت اما هنوز پاییز را دوست دارد! حتی اگر این دوست داشتن به نابودی او منجر شود! و این شاید همان مفهوم عمیق عشق است که ما هیچ وقت آن را درک نکردیم اما دربارهء آن بسیار گفته ایم و نوشته ایم... #عرفان_محمودیان اِرما📖♥ @Erma_official 🍁🍂🍃
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.