شبکه گروه دبیران ادب دوره ی نخست
شبکه بررسی ادبیات متوسطه اول ✒تحلیل درس به درس سه پایه ✒نمونه آزمون مستمر و پایانی ✒طرح درس ،دانش زبانی وادبی و .... https://t.me/adabiyat_m1
Ko'proq ko'rsatish4 540
Obunachilar
+124 soatlar
+277 kunlar
+3630 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Photo unavailableShow in Telegram
کانال دینی عربی و قرآن
♻ متوسطه اول 🔭
📚 نمونه سوال
✅ کلیپ آموزشی
💡 طرح درس
📽 پاورپوینت💥
🌠 تست
همراه مطالب ناب اخلاقی مذهبی و ...
@pishvaarabimaaref👈
--------------------------------
https://t.me/pishvaarabimaaref
❤ 4
تمایزِ معنایی در واژههای عربیِ مختوم به «ت» یا «ه»
برخی واژههای عربی به «ة» (تاءِ مربوطه) ختم میشوند، مانندِ إضافة، جمعة، نجاة، زاویة، علاوة، قوة.
تعدادی از این واژهها در فارسی رایجاند و حرفِ آخرِ آنها به یکی از دو صورتِ «ه» (e-) یا «ت» تلفظ و نوشته میشود، مانندِ ادامه، استفاده، تصفیه، مبارزه؛ حسادت، صورت، شریعت، قیامت، مسافت، مجازات.
در فارسیِ امروز، تلفظ و املای این واژهها تثبیتشده است و نمیتوان یکی از دو صورتِ ممکن را به جای دیگری به کار برد؛ مثلاً نمیتوان به جای اداره، مدرسه، و جریمه گفت ادارت، مدرست، و جریمت.
ظاهراً تنها استثنا سیره/ سیرت است که تفاوتی با هم ندارند: سیرۀ/ سیرتِ انبیا.
اصطلاحِ «به ودیعه نهادن» نیز گاهی به صورتِ «به ودیعت نهادن» به کار میرود که کهنتر و ادبیتر است.
موردِ جالبِ دیگر واژۀ «عقیدتی» (= ایدئولوژیک) است که از عقیدت + -ی (پسوند) ساخته شده، در حالی که در فارسیِ امروز «عقیده» به کار میرود، نه «عقیدت».
اما در این میان، چند واژه مسیری دوگانه پیمودهاند و هریک از دو صورتِ آنها با تلفظ و معنا و کاربردِ جداگانه تثبیت شدهاست؛ مثلاً «اراده» یعنی خواست و عزم، اما «ارادت» یعنی دوستیِ احترامآمیز.
اینک مواردِ این واژههای دوگانه در فارسیِ امروز:
آیه: هریک از بخشهای شمارهدارِ یک سورۀ قرآن.
آیت: شخصِ برجسته و شگفتآور؛ اعجوبه: فلانی در فقه و اصول آیتی بود.
اجازه: اِذن.
اجازت: صورتِ ادبیِ اجازه.
اراده: خواست؛ عزم: ارادۀ قوی.
ارادت: دوستیِ احترامآمیز: ارادتِ شاگرد به استاد.
اشاره: سخنِ کوتاه.
اشارت: صورتِ ادبیِ اشاره: خردمند را اشارتی کافی است.
اقامه: برپا کردن؛ به جا آوردن: اقامۀ نماز.
اقامت: ماندن و زندگی کردن: اقامت در خارج از کشور.
امنیه: ژاندارمری.
امنیت: امن بودن.
بِعثه: محلِ استقرارِ هیئتِ نمایندگی، بهویژه در حج.
بعثت: مبعوث شدن: بعثتِ انبیا.
تعزیه: نمایشِ مذهبی.
تعزیت: تسلیت؛ عزاداری.
حیله: مکر؛ فریب.
حیلت: صورتِ ادبیِ حیله.
ذله: به ستوه آمده.
ذلت: خواری.
رساله: کتابِ کوچک؛ پایاننامه.
رسالت: وظیفه؛ مسئولیت.
شراره: جرقه؛ اخگر.
شرارت: شرور بودن؛ فتنهانگیزی.
شهره: مشهور؛ نامدار.
شهرت: مشهوریت؛ آوازه.
ضربه: برخوردِ دو جسم.
ضربت: ضربۀ شمشیر، گرز، و مانندِ آنها.
طاقه: توپِ پارچه.
طاقت: تاب و توان.
طریقه: راه و روش؛ نحوه: طریقۀ طبخِ غذا.
طریقت: مسلکِ صوفیان: تقابلِ شریعت و طریقت.
قوه: توانایی؛ نیرو؛ دستگاهِ حکومتی: قوۀ قضائیه/ مجریه/ قهریه؛ چراغقوه.
قوّت: نیروی جسمانی؛ توان: خوب بخور که قوّت بگیری.
محافظه: در واژۀ «محافظهکار».
محافظت: مراقبت؛ مواظبت.
مراجعه: رجوع: مراجعه به ادارۀ مربوطه.
مراجعت: بازگشت: مراجعت به وطن.
مراقبه: مدیتیشن.
مراقبت: مواظبت.
مساعده: بخشی از حقوق که کارمند به درخواستِ خود پیش از موعد میگیرد.
مساعدت: یاری؛ کمک: ایشان از هیچ مساعدتی دریغ نکردند.
مسئله: موضوع؛ مطلب.
مسئلت: درخواست از خدا.
مصاحبه: گفت و گو و پرسش و پاسخ: مصاحبۀ مطبوعاتیِ وزیر.
مصاحبت: همنشینی: مصاحبتِ یاران.
معرفه: مقابلِ نکره: اسمِ/ ضمیرِ معرفه.
معرفت: شناخت: معرفتِ الاهی/ شهودی.
منزله: در «به منزلۀ چیزی بودن».
منزلت: ارزش و اهمیت؛ جایگاهِ احترامآمیز: مقام و منزلتِ استادان.
میمنه: سمتِ راست؛ مقابلِ میسره.
میمنت: فرخندگی؛ مبارکی.
نشئه: شاد بر اثرِ مصرفِ موادِ مخدر.
نشئت: پیدا شدن؛ ظهور.
نظاره: تماشا.
نظارت: مراقبت و کنترل.
نوبه: در «تبِ نوبه» و «به نوبۀ خود».
نوبت: زمان؛ دفعه؛ بار.
وحده: در «یایِ وحده».
وحدت: یگانگی؛ اتحاد.
وصله: تکهای پارچه یا چرم که رویِ پارگیِ لباس، کفش، و مانندِ آنها میدوزند.
وصلت: ازدواج: ایشالا این وصلت سر بگیره.
در واژههای مرکب
اگر واژۀ مختوم به «ت» در ساختِ «الـ + اسم» به کار برود، «ت» به «ه» تبدیل میشود (به استثنای «طویلالمدت»):
اطاعت > واجبالاطاعه
تجارت > دارالتجاره، مالالتجاره
تربیت > دارالتربیه
تولیت > نایبالتولیه
حرارت > میزانالحراره
حکومت > نایبالحکومه
حمایت > تحتالحمایه
خلقت > عجیبالخلقه، ناقصالخلقه
دولت > امینالدوله، علاءالدوله
زحمت > حقالزحمه
زیارت > نایبالزیاره
ساعت > خلقالساعه
سلطنت > نایبالسلطنه
صحت > حفظالصحه
صراحت > بالصراحه
طبیعت > ما بعد الطبیعه
عادت > خارقالعاده، فوقالعاده
فطرت > بالفطره
قامت > طویلالقامه، قصیرالقامه
لغت > فقهاللغه
ملت > وجیهالمله
منفعت > عامالمنفعه
نسبت > بالنسبه
نهایت > الی غیرِ النهایه
وکالت > حقالوکاله، دارالوکاله، ممنوعالوکاله
هویت > مجهولالهویه
هنگامِ تنوین گرفتن
اگر واژۀ مختوم به «ه» تنوین بگیرد، «ه» به «ت» تبدیل میشود:
خانواده > خانوادتاً
دفعه > دفعتاً
عمده > عمدتاً
#دکتربهروزصفرزاده
#واژهشناسی
👍 2❤ 2
✳️ تفاوت نقش نمای اضافه/- ِ/ با میان وند /-ِ / در چیست؟
۱- نقش نمای اضافه یک واژه است درحالی که میانوند /-ِ/ یک واژه نیست.
۲- میان وند/-ِ/ در ساختمان واژه های مشتق مرکب به کار می رود ولی نقش نمای اضافه خودش یک واژه است.
۳-میان وند/-ِ/ جزئی از بدنه ی یک واژه شده است که از آن تفکیک ناپذیر است به نحوی که همیشه با آن واژه است
نظیر: تختِ خواب و رختِ خواب که هرکدام یک واژه ی مشتق مرکب هستند،
درحالی که نقش نمای اضافه را ما به یک مضاف برای افزودن مضاف الیه
می افزاییم.
۴- از واژه هایی که میان وند دارند در نگاه اول یک معنا و مفهوم برداشت می شود برای مثال وقتی می گوییم : تختِ خواب ، از همان اول وسیله ای برای خواب به ذهن می رسد در حالی که وقتی نقش نمای اضافه به کار می رود چنین نیست برای مثال وقتی می گوییم : گلِ سرخ در نگاه اول گل و سپس نوع آن به ذهن متبادر می شود.
❇️ نکته۱ : میان وندهای معروف عبارتنداز: تا(= سرتاسر)- ا (=سراسر)- و (= آموزش و پرورش)- به (= حلقه به گوش) - /-ِ /(= تختِ خواب) .
❇️ نکته۲ : میان وند ها در ساختمان واژه های مشتق مرکب به کار می روند.
❇️ نکته۳ : میان وندِ ( و - به ) نیز گاهی به صورت واژه به کار می روند:
- بهرام / و/ بهمن آمدند= واژه
- گفت/ و /گو = میان وند
نسرین /به/ خانه رفت = واژه
دست/ به /دست= میان
👍 4
⭕️ ماضی ساده دور ماضی ساده نزدیک
همه می دانیم ماضی یا گذشته ساده از بن ماضی به همراه شناسه های ماضی ساخته می شود.
مفهوم زمانی همه افعال در قالب همان زمان،علی القاعده یکسان است.
برای نمونه فعل «داشت» همان طور در گذشته ساده انجام یافته که فعلی مانند «دوید».
اما در این میان شاید افعالی که این توازن را به هم می زنند دو فعل «بودن» و «شدن» باشد.
به عبارتی چنین به نظر می رسد زمان کاربردی و زمان دستوری این دو فعل یکسان نیست و یکی بر دیگری مقدم تر است.
به نمونه های زیر دقت کنید:
۱-هوا سرد بود، سردتر شد.
۲- چند لحظه پیش حالش بد بود، الآن بهتر شد.
۳- یک چند روزگار جهان دردمند «بود»
به «شد» که یافت بوی سمن باد را طبیب
رودکی
۴- چه بودیم، چه شدیم.
با توجه به این نمونه ها چنین به نظر می رسد مفهوم زمانی فعل «بود» مقدم تر از فعل «شد» است، گرچه زمان دستوری هر دو ماضی ساده است. با نظر به این تفاوت فعل «بود» را ماضی ساده دور، و «شد» را ماضی ساده نزدیک می نامیم.
پرسشی که از نظرگاه منطقی اینجا ایجاد می شود این است: آیا در زبان فارسی باز هم دو فعلی یافته می شود که در قالب یکسان زمان دستوری، با یکدیگر تفاوت زمان کاربردی داشته باشند؟
ما فکر می کنیم هست.
دو فعل « می شود» و «می باشد» هر چند ظاهراً هر دو مضارع اخباری است، اما فعل «می شود» اندکی به زمان آینده نزدیک تر است تا فعل «می باشد». به این نمونه ها توجه کنیم:
۱- مدرسه تعطیل می شود.
۲- مدرسه تعطیل می باشد.
در نمونه اول گویی هنوز مدرسه تعطیل نشده و در شرف تعطیلی است، چه بسا تعطیل هم نشود، اما در نمونه دوم مدرسه محققاً تعطیل است.
نتیجه ای که از این یادداشت به دست می آید اینکه برخی افعال ربطی باوجود یکسانی در زمان دستوری، از نظر زمان کاربردی و مفهومی متفاوت اند گرچه ما در دستور زبان همه را با یک نام می شناسیم. شاید دلیل این کارمان دید ساختارشناختی است نه کاربردمحوری.
یادداشتی از: محمود علی اصغری
👍 4❤ 1