cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

عرفای کهن

او را که دل از عشق مشوش باشد هر قصه که گوید همه دلکش باشد تو قصهٔ عاشقان، همی کم شنوی بشنو، بشنو که قصه‌شان خوش باشد «شیخ بهایی»

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
7 561
Obunachilar
-724 soatlar
-567 kunlar
-23130 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

سلام و درودها پاينده باشید دوستان گرامی و همراهان در کانال_عرفای_کهن سپاس از همراهی شما بزرگواران 🙏🌺 باتوجه به اینکه برای اکانت تلگرامم مشکلاتی پیش آمده و شاید حذف و نصب مجدد داشته باشم، لذا برای حفظ #کانال_عرفای_کهن از این تاریخ به بعد واگذار می‌شود به مهندس حسام الدین گرگانیان گرامی البته ایشان قول دادن که همچنان،  کلام_عارفان در اینجا نشر شود ❤️🙏 فعلا از پست های قدیمی استفاده کنید✅ این پیام فقط جهت اطلاع شما گرامیان بود ، در پناه حق باشید✅💚✋😊
Hammasini ko'rsatish...
به نام الله که بخشایشگر و با رحمت است ‌ * ای عبد! در هر حال که باشی بگو؛ لَبَّیکَ یا رَبّ! * ای عبد! بگو؛ لَبَّیکَ یا رَبّ! تا تو را از وجهی، "مُجیب" قلمداد کنم! * ای عبد! اگر تو را از وجهی مُجیب بنویسم، تو را از همه وجهی مُجیب نوشته‌ام! و این بدان معنی است که تو را نزدم حضور داده‌ام و اشیاء را پشت سرت انداخته‌ام! * ای عبد! پاداش بنده‌ای که برای من صبر و تحمل کند اینست که با او باشم، هر کجا که باشد! ‌#لَبَّیکَ_یا_رَبّ #لبیک_یا_الله #المخاطبات_امام_نِفَری کلام_عارفان در #کانال_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
📚حضرت علی علیه السلام از منظر مولوی(ره) #حسن_اردشیری_لاجیمی 🎙 مولوی درباره حضرت علی(ع) بهترین مدح و ستایش را بیان می کند که در جهان اسلام یگانه است: کیست مولا؟ آنکه آزادت کند بَندِ رَقیّت ز پایت بر کند ____ بازگو ای باز عرش خوش شکار تاچه دیدی این زمان از کردگار راز بگشا ای علی مرتضی ای پس از سو القضا حسن القضا باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما لهُ کفواً احد __ ای علی جمله عقل و دیده ایی شمه ای واگو از آنچ دیده ایی تیغ حکمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد __ غرق نورم گرچه سقفم شد خراب روضه گشتم گرچه هستم بوتراب ____ از نظر مولوی پیامبر(ص) و امام مردم را آزاد می کنند. و تنها علی آزاده بوده است و در نتیجه بخاطر همین او را مولای مؤمنان کرد؛ "من کنت مولاه فهذا علی مولاه." کیست مولا؟ آنکه آزادت کند بند رقیت ز پایت بر کند چون به آزادی نبوت هادی ست مؤمنان را ز انبیأ آزادی ست ای گروه مؤمنان، شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید. #مولوی @ardeshirilajimi ▪️عید غدیر بر همه عزیزان مبارک🌹🙏🏼
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

00:33
Video unavailableShow in Telegram
قابل توجه ظالمان، ظلم کمتر کنید😐 آن قصر که با چرخ همیزد پهلو بر درگه آن شهان نهادندی رو دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای بنشسته همی گفت که کوکوکوکو «خیام»رباعيات خيام خوانی استاد #محمدرضا_شجریان Musician: Mohammadreza Shajarian #PersianMusic #GolhayeTazeh #Shajarian @inspirational کلام_عارفان در #کانال_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
3.48 MB
03:07
Video unavailableShow in Telegram
اجرای خصوصی 🕊❤️ عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد نی محمد موسوی در محضر استاد دادبه غزل حافظ #تدوین_حسین_شهدادی #Shajarian #PersianMusic #GolhayeTazeh #Shajarian @inspirational کلام_عارفان در #کانال_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
19.76 MB
مولانا از عقل جزوى به زيرك تعبير مى‌كند و نمونه اعلاى زيركى را ابليس مى‌داند كه با همه زيركى و داناييش از درگاه قرب الهى رانده شد.نمونه كامل عشق، انسان يا نوع بنى آدم است كه به جهت انس با حضرت حق به كمال مرتبه قرب نائل گرديد.در تمثيل زيباى ديگرى مولانا زيركى عقل را به شنا كردن در درياهاى بى‌كران و ژرف و بى‌پناه تشبيه مى‌كند كه در آن انسان در كام طوفان‌ها و گرداب‌هاى خوفناك گرفتار مى‌آيد به گونه‌اى كه براى او اميد رهايى نيست و شناگر در كام مرگ گرفتار مى‌شود.برعكس عشق مانند كشتى‌اى است كه در لجّه‌هاى عميق و گرداب‌هاى هائل غرق نمى‌شود و در ميان طوفان‌هاى سهمگين،هميشه اميد رهايى و نجات دارد. داند او کو نیک‌بخت و محرمست زیرکی ز ابلیس و عشق از آدمست زیرکی سباحی آمد در بحار کم رهد غرقست او پایان کار هل سباحت را رها کن کبر و کین نیست جیحون نیست جو دریاست این وانگهان دریای ژرف بی‌پناه در رباید هفت دریا را چو کاه عشق چون کشتی بود بهر خواص کم بود آفت بود اغلب خلاص زیرکی بفروش و حیرانی بخر زیرکی ظنست و حیرانی نظر عقل قربان کن به پیش مصطفی حسبی الله گو که الله‌ام کفی مثنوى معنوى در جاى ديگر مولانا عشق را به مرغ و همت عاشق را به بال‌وپر مرغ تشبيه كند. مرغ فقط‍‌ با به پرواز درآوردن بال‌وپر مى‌تواند از هر جايى به آشيانه خود پرواز كند. عاشق هم فقط‍‌ با استمداد از همت عشق مى‌تواند به وصل جانان نايل آيد. مرغ با پر می‌پرد تا آشیان پر مردم همتست ای مردمان عاشقی که آلوده شد در خیر و شر خیر و شر منگر تو در همت نگر مولوی مثنوی شریف کلام_عارفان در کانال_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
رفتارشناسى زبان و روايت مولانا ما را با پديده‌اى نقش آفرين و خصلت نما آشنا مى‌كند كه همانا تداعى معانى است.با آن كه تداعى معانى،فرآيندى ذهنى است اما پيوند تنگاتنگى با زبان دارد.تداعى هرچند در آغاز توسط‍‌ شناخت‌شناسانى چون هابز و لاك مورد توجه قرار گرفت اما به زودى در دوره رمانتيك به مباحث تحليل تخيل راه يافت و جايگاهى ارجمند در بلاغت و زيبايى‌شناسى يافت،مثلا مى‌توان به آموزه‌هاى اديسن در اين زمينه اشاره كرد. به هر روى نه تنها زبان آيينه‌دار سير تداعى‌هاى ذهن مى‌شود بلكه زبان خود،به عنوان عامل مهمى در انگيزش و پرورش تداعى‌ها در خور مداقه است.اما پندارى زبان مولانا به شيوه‌اى ديگر مى‌پويد. سخن او بر پايه تداعى معانى؛و نه كليشه‌اى آشنا يا طرحى پيش انديشيده پيوند مى‌يابد و هرجا و هر لحظه، روايت از حس لحظه سرشار است. گفتار مولانا بدين‌سان رفتار صوفيانه را فراياد مى‌آورد كه در آن پيروى از تداعى و بداهه اصالت مطلق دارد.در اين شيوه ابن الوقتى عارف،توجه به زبان جايگاه ارجمندى دارد در روايت و حكايت صوفى، گريز به نظام جهان‌شناسى صوفيانه و تبيين معرفت براى مخاطبين بر پايه تداعى‌هاى شكل گرفته از زبان فراوان است.بدين سان مولانا كيمياكارانه از متن«قيل و قال»راهى به تجربه«حال»مى‌گشايد. قلمرو تداعى و بهانه‌جويى عارف براى كاربرد خلاق زبان بى‌نهايت است و در بالاترين حوزه شاعرانگى زبان...مى‌توان گفت كه از ديدگاه ايشان هر متن( text ) يك «ذكر جلى»دارد و هزاران «ذكر خفى». هرمنوتيك عارف عبور از ذكر جلى متن است به عرصه ذكرهاى خفى متن كه بالقوه بى‌نهايت است. اين توجه عارف كه مسير تداعى و روايت-و حتى رفتار-او را تعيين مى‌كند، گاه تنها به موسيقى كلام يا به هر حال ظاهر كلمه بازمى‌گردد.مثلا ابو سعيد در مقابل نامها حساسيت ويژه‌اى نشان مى‌دهد. در سفرى به همراه مريدان در نيشابور به ديهى رسيدند.شيخ ما پرسيد كه«اين ديه را چه گويند؟»گفتند:«در دوست».شيخ ما آنجا فرودآمد و آن روز آنجا مقام كرد.ديگر روز جمع مريدان گفتند:«اى شيخ برويم.»شيخ گفت:«بسيار قدم بايد زدن تا مرد به در دوست رسد،چون ما اينجا رسيديم،كجا رويم‌؟»پس شيخ چهل روز آنجا مقام كرد و كارها پديد آمد.» در روايت‌هاى صوفيه از اين رهگذر گاه به وجه تسميه‌هاى برساخته هنرى برمى‌خوريم مثلا دربارۀ ابو الحسين نورى آمده است كه«او را نورى از آن گفتند كه چون در شب تاريك سخن گفتى نور از دهان او بيرون آمدى چنان كه خانه روشن شدى و نيز از آن نورى گفتند كه به نور فراست از اسرار باطن خبر دادى و نيز گفتند كه او را صومعه‌اى بود در صحرا كه همه‌شب آنجا عبادت كردى و خلق آنجا به نظاره شدندى به شب نورى ديدندى كه مى‌درخشيدى و از صومعه او به بالا برمى‌شدى. اين برخورد هنرى و تداعى‌آميز با واژه حتى به عالم غيب نيز راه مى‌يابد و مسير الهام الهى را مشخص مى‌كند چنان كه در احوال بايزيد آمده است«كه وقتى سيبى سرخ برگرفت و در نگريست گفت اين سيبى لطيف است به سرش ندا آمد كه اى بايزيد شرم ندارى كه نام ما بر ميوه‌اى نهى و چهل روز نام خداى بر دلش فراموش شد.شيخ گفت: سوگند خوردم كه تا زنده باشم ميوۀ بسطام نخورم.» به راستى همان گونه كه استاد شفيعى كدكنى با دليرى و هوشيارى يادآور شده‌اند «هرچند كه معروف ميان مردم آن است كه در تصوف اصل معنى است و لفظ‍‌ هرچه خواهد گو باشد؛اما حقيقت امر اين است كه در لحظه‌هاى ناب صوفى،اصالت با موسيقى(يعنى كلمات)است و معانى تابع اين موسيقى و الفاظند،اگرچه اصرار ورزند كه:«حرف چبود خار ديوار رزان»اين در كليله نصر الله منشى است كه معنى مقدم بر لفظ‍‌ است و نويسنده با انديشيدن قبلى كلماتى را به تناسب نياز خويش برمى‌گزيند... ادامه دارد (غلامرضا اعوانی )کلام_عارفان در #کانال_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
00:53
Video unavailableShow in Telegram
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم چون لاله می مبین و قدح در میان کار این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم «#حافظ» #شجریان کلام_عارفان در کانال_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
5.58 MB
00:17
Video unavailableShow in Telegram
ای جان و جهان، تو را ز جان می‌طلبم سرگشته تو را گرد جهان می‌طلبم تو در دل من نشسته‌ای فارغ و من از تو ز جهانیان نشان می‌طلبم «عراقی»رباعيات کلام_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
1.78 MB
00:53
Video unavailableShow in Telegram
پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم ☆☆ دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم «#حافظ» #شجریان کانال_عرفای_کهن
Hammasini ko'rsatish...
5.55 MB
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.