cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

جغرافياي كوچك اين كاغذ

شعر، ادبیات، عکس و یادداشت‌های حیدر احمدی بلندی ( https://t.me/Ahmadibolandi )

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
305
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-17 kunlar
+230 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

حضرت یحیی گفت: ما به پیکار نیامده ایم و براه خود میرویم ، عمرو سخن یحیی را نشنید و به لشکریان خویش دستور داد تا بجنگند. حضرت یحیی هفتاد نفربا خود داشت ، جنگ سختی در گرفت ابوالفضل برادر یحیی بر عمرو بن زراره حمله برد وبیک ضربت او را هلاک ساخت ، لشکر نیشاپور منهزم گردید و یحیی با یاران خود وارد شهر نیشاپور شد. یحیی گفت، ما میخواستیم بعراق رویم ، اکنون چنین حادثه رخ داد و رفتن ما بعراق دشوار است ، بالاخره باتفاق اطرافیانش بجانب جوزجانان روی نهاد. نصر سیار از موضوع جنگ نیشاپوراطلاع یافت لشکری آراست و بسرکردگی سلم بن احوزالمازنی با سه هزار مرد به پیکار یحیی فرستادو خود نیز با هفت هزار سپاه بکمک سلم آمد. حضرت یحیی در حالیکه هفت صد تن سپاه با خود داشت در قریهء ارغوی جوزجانان با لشکر سلم مقابل شد. آتش جنگ در گرفت و حضرت یحیی میگفت ، انا ابن علی و فاطمه بنت رسول الله و مردانه میجنگید تا وقت ادای نماز ظهر فرا رسید. یحیی گفت: ما نماز میگزاریم و شما هم اگر اهل نمازید نماز بگزارید لشکریان سلم موافقت کردند حضرت یحیی با یاران خود به احاطه یی رفته وضو کردند و نماز گزاردند پس از آن هر دو لشکر بار دیگر صف آراستند ، درین جنگ ، جماعت زیادی از سپاهان سلم بقتل رسیدند و از طرفداران یحیی نیز شهید شدند تا اینکه پنجاه تن از ایشان باقی ماندند. حضرت یحیی روی بآنان کرده گفت: ای یاران! شما را از بیعت مرخص ساختم. اگر میخواهید با من باشید والا بروید ، چه ظفر یافتن درینجا دور از امکان است ، یاران گفتند: یا ابن رسول الله! ما تا آنوقت از تو دور نمی شویم که یکی از ما زنده بماند. پس مصروف جنگ شدند تا اینکه جمیع یاران حضرت یحیی کشته شدند و او تنها بماند و ناگاه تیری بر جبینش اصابت کرد و از اسب افتاد. سلم بن احوز پیش آمده سرحضرت یحیی را از تن جدا کرده بنصر سیار فرستادند تا بمرکز خلافت بفرستد. سلم جسد های حضرت یحیی و ابوالفضل و ابراهیم را بامر نصر سیار در سرزمین جوزجان بردار کرد و تا هنگامیکه کاخ سلطنت بنو مروان متزلزل گشت همانسان بردار بود. پس از آن در عهد خلافت عباسیان ابو مسلم خراسانی در جوزجان آمده جسدهای حضرت یحیی و یارانش را از دار فرود آورد و پس از غسل و تکفین در سرپل امروزی مدفون ساخت پس از آن مردم خراسان و سایر شهر های آن بشهادت حضرت یحیی سوگ گرفتند و لباس سیاه از آن وقت شعار بنی عباس گشت. معروف است که در آن سال هر پسری بدنیا آمد باحترام حضرت یحیی و ابراز اخلاص باو نام آن کودک را یحیی میگذاشتند. واقعهء قتل حضرت یحیی بن زید عصر روز جمعه ماه شعبان سال یکصدو بیست و پنجم هجری در قریهء ارغوی جوزجانان که امروز بنام قراغو یاد میشود و در شمال شهر سرپل واقع است بوقوع پیوست و در این وقت حضرت یحیی هجده سال داشتند. مدفن و مزار این مرد نامور از قدیمترین مزارات وطن ما و زیارتگاه خاص و عام است. اینک کتیبهء دور مزار حضرت یحیی را که بخط کوفی میباشد ومرحوم قاری محمد عظیم "عظیمی" آن را خوانده اند ثبت میکنیم: در رواق سمت غربی: بسم الله الرحمن الرحیم- هذا قبرالسید یحیی بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی در رواق سمت جنوب: طالب رضوان الله علیه قتل فی یوم الجمعه فی شهر شعبان سنه در رواق سمت شرقی: خمس و عشرین و مائه قتله سلم بن احوز فی ولایت نصر بن سیار فی ایام الولید بن یزید لعنهم الله مما جری علی یدیه ابو حمزه احمد بن محمد غفرالله له ولوالدیه. این قتیبه دینوری می نویسد که از حضرت یحیی فرزندی باقی نماند. اما بنا بر قول مؤلف تاریخ گزیده ، طالب الحق عبدالله فرزند حضرت یحیی بوده که در زمان ابوالعباس سفاح ظهور کرده است. حضرت یحیی در زهد و دیانت معروف بوده، به شعر و ادب عربی نیز دست داشته است. در رثای پدرش حضرت زید گفته: لکل قتیل معشر یطلبونه ولیس بزید بالعراقین طالب. https://t.me/ahmadybolandi
Hammasini ko'rsatish...
جغرافياي كوچك اين كاغذ

شعر، ادبیات، عکس و یادداشت‌های حیدر احمدی بلندی (

https://t.me/Ahmadibolandi

)

مدفن حضرت یحیی بن زید در جوزجانان (سرپل) بفاصلهء قریب یک و نیم کیلومتر در مشرق شهر سرپل مزاری هست که از سالیان قدیم معروف بوده ، مردم از ناحیتهای دور و نزدیک ، برای زیارت و اتحاف دعا در آنجا می آیند. تا سال 1317 شمسی ، صاحب این تربت درست روشن نبود و بنام امام خورد یاد میشد ولی کتیبهء دور گنبد آن که بخط کوفی است در آن سال توسط یکی از فاضلان معاصر سرپل قاری محمد عظیم "عظیمی" خوانده شد و معلوم گردید که این تربت از حضرت یحیی بن زید بن علی بن حسین بن علی کرم الله وجهه است. قبل از آنکه کتیبهء این مزار را قید کنیم ، لازم بنظر میرسد که بصورت مختصر در بارهء زندگی جد و پدر حضرت یحیی ونیز بطور مفصل تاریخ زندگانی خود وی به استناد کتابهای تاریخ نگاشته آید. در نتیجهء حادثهء کربلا ( سال 61 هجری ) از فرزندان بنی هاشم تنها جوانی علیل که عبارت از زین العابدین علی بود با چند کودک باقی ماند. زین العابدین علی بن حسین (رض) عراق را ترک گفته بمدینه مراجعت کرد. در زهد و معرفت مشهور بود. در محرم سال 94 یا 95 هجری در گذشت و در قبرستان کنار مدینه مدفون گردید. حضرت زید پس از امام محمد باقر فرزند دوم زین العابدین علی است ، تاریخ زندگی وی پر از آلام و مصیبتهاست. حضرت زید در سال 123 بعد از هجرت در کوفه بشهادت رسید و مخالفانش جسد او را بر دار آویختند. حضرت زید چهار پسر داشت ، یحیی ، عیسی ، حسین و محمد. حضرت یحیی نخستین پسر حضرت زید است مادرش ربطه دختر ابی هاشم عبدالله بن محمد بن الحنفیه بود. یحیی بن زید بکمال عقل و درایت و علم و زهدود یانت آراسته بود. همینکه پدرش حضرت زید بشهادت رسید ، حضرت یحیی کوفه را ترک گفت و با گروهی از زیدیه بمداین آمد. یوسف بن عمر والی عراقین به بختری حاکم مداین نامه نوشت تا یحیی را نزد خود بخواهد و بعراق بفرستد. بختری یحیی را خواسته ده هزار درهم بوی بخشید و دستور داد تا از مداین بیرون شود و هر جا که خواهد برود و از پیغام واردهء یوسف بن عمر مطلعش گردانید. حضرت یحیی از آنجا بقومس شد و در منزل زیاد بن القشیری فرود آمد. در آنجا نیز اقامت نکرده رهسپار سرخس شد و مدت شش ماه در سرخس بخانهء یزید بن عمرو تمیمی مقیم شد. پس از آن بمرو آمد و در سرای ابو حفص منزل گرفت. بعد از چندی والی عراقین بنصر سیار والی خراسان مکتوبی نوشت که یحیی به آنجا رفته ، او را دستگیر کند ، حضرت یحیی از جستجوی نصر وقوف یافت و بیاران خود هدایت داد تا متفرق شوند. نصر سیار از اقامتگاه یحیی اطلاع یافت و عصیمه بن عبدالاسد را فرمود تا در جستجوی او شود. عصیمه با یاران خود سرای ابو حفص را محاصره کرد و کسانی را که در سرای او بودند یک یک بیرون میکرد و به چهرهء آنان مینگریست. حضرت یحیی را از بین آن دسته یافتند که لباس پشمینه بر تن کلاهی بر سر و پالانی بر دوش داشت عصیمه بر آن پالان تازیانه زده میگفت ای خداوند پالان ، پیش از آنکه بگیرندت ازین شهر بیرون شو. حضرت یحیی از آنجا عازم جوزجان شد همینکه در مدخل آن شهررسید ، مردی گفت تو یحیی بن زیدی؟ جواب داد آری از چه دانستی؟ آن مرد گفت ، همین حالا نامه یی رسید که یحیی بصورت و صفت تو بازگشت. از آنجا به بلخ آمد و در منزل یوسف بن مسلمه پناهنده گشت. عقیل بن مفضل اللیثی امیر بلخ از ورود یحیی اطلاع یافت وجهت گرفتار کردن وی مردم را بتازیانه میزد. جوانی آمد دید که پدرش را بتازیانه میزدند ، گفت ای امیر پدر مرا مکش تا من ترا در محل اقامت یحیی رهنمونی کنم ، بدین ترتیب حضرت یحیی را دستگیر کرده بزندان افگندند و از موضوع بیوسف بن عمر نوشتند. این موضوع را خاوند شاه در روضة الصفا اینطور مینویسد که یحیی در خراسان در منزل حریش فرود آمد. یوسف بن عمر بنصر سیار نوشت که یحیی را محبوس ساخته بعراق بفرستد. نصر پس از جستجوی و تحقیق حریش را تکلیف کرد که یحیی را تسلیم کند. او منکر شد ، ششصد تازیانه بر وی زدند ، حریش سوگند خورد که اگر هزار تیغ بر من زنند و یحیی در زیر قدمم باشد قدم برندارم. قریش پسر حریش چون دید که پدرش کشته خواهد شد گفت ، دست از ایذاء این پیرمرد بردارید تا یحیی را بشما نشان دهم و برهنمایی وی یحیی گرفتار آمد و محبوس گردید. نصر بن سیار از موضوع دستگیر شدن یحیی بمرکز خلافت نوشت ، در این هنگام هشام در گذشته بود و ولید در مسند خلافت جاداشت. ولید جواب نامهء نصر سیار نوشت و دستور داد که یحیی را از بند رها کند. نصر بموجب این فرمان حضرت یحیی را خلعت نیکو داد و ده هزار درم بوی بخشید و گفت ، خلیفه فرموده تا بعراق روی. یحیی اظهار رضائیت کرد و از مرو به سرخس شده ، از آنجا راه نیشاپور پیش گرفت. در یک فرسنگی آن شهر رسیده بود که خبر آمدن یحیی را به عمرو بن زراره حاکم آنجا رسانیدند .عمرو گفت یحیی را که از زندان فرار کرده باید گرفتار کرد ، با ده هزار سوار و پیاده روی به یحیی کرد.
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
۱۲ سال پیش...
Hammasini ko'rsatish...
كوه و دشت و دره را انگار روشن مي‌كنم تا كه آتش بر دل گيتار روشن مي‌كنم تيره بختم، امشب اما با جنون بي‌جواب سرنوشت تيره را با تار روشن مي‌كنم پس چرا پيچيده مي گردد تمام كارها؟ هر قدر تكليف خود با يار روشن مي‌كنم! گل* شده گرچه چراغ عشق در دنياي ما با تو با انکار این انگار روشن ميكنم در کنار این اجاق سرد، با سوز سکوت نخ به نخ با یاد تو سیگار روشن مي‌كنم https://t.me/ahmadybolandi
Hammasini ko'rsatish...
جغرافياي كوچك اين كاغذ

شعر، ادبیات، عکس و یادداشت‌های حیدر احمدی بلندی (

https://t.me/Ahmadibolandi

)

شب است و نیست نشانی ز پیک خسته خواب ز پشت پنجره چشمک نمی‌زند مهتاب هوا چو حوض پر از قیر سر دچار سکوت نشسته جغد نگاهم درون قاب عذاب پیاله‌های تهی چون علامت پرسش چگونه پُر شود از این سیاهی مرداب؟ جهان به کام پلشتان، وطن به چنگ شغال به نیم بیضه سلطان چه‌ها نشد که خراب تنیده ترس به جانم چنان خدای سکوت که غرق می‌شوم اما تکان نمیخورد آب چراغ مرده هراسی ندارد از باران زغال را چه تنور و چه کوره‌های کباب کنار بستره‌ام زوزه می‌کشم از درد درون آیینه گرگی نمی‌شود بی‌تاب به کام تلخ من و سر سلامتی خودت بنوش خون مرا چون پیاله‌های شراب! https://t.me/ahmadybolandi
Hammasini ko'rsatish...
جغرافياي كوچك اين كاغذ

شعر، ادبیات، عکس و یادداشت‌های حیدر احمدی بلندی (

https://t.me/Ahmadibolandi

)

06:08
Video unavailableShow in Telegram
48.78 MB
من که بی یاد تو هرگز سر نکردم جام را از چه می‌باید بترسم زشتی فرجام را؟! این نفس‌های پر از عصیان توام با تو است کم بشوران و بیاشوب این دل آرام را پای تو گیر است در هر ماجرای پر گناه بازکن پرونده‌های پیر پر ابهام را از شطحیاتم را مکن تکرار، با هم خواندیم آن‌چه را هلاج گفت و آن‌چه بُد خیام را برف خود را روی بام دیگران انداختی هی نلرزان این ستون زیر سنگین بام را فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات تا کجا گسترده‌ای این حلقه‌های دام را؟ کفر من مال خودم، ایمان تو مال خودت پس بیا پایان دهیم این گفتگوی خام را https://t.me/ahmadybolandi
Hammasini ko'rsatish...
جغرافياي كوچك اين كاغذ

شعر، ادبیات، عکس و یادداشت‌های حیدر احمدی بلندی (

https://t.me/Ahmadibolandi

)

دوباره صبح نگردیده شام شد دلبر نیامدی و توانم تمام شد دلبر چه دارد عشق که یک سینه حرف پر آتش خلاصه پیش تو بر یک سلام شد دلبر دلم که کوره خشت است در جهان فریب به نیم پلک تو همواره خام شد دلبر به کام کیست؟ -اگر عشق در میان باشد- فقط دلم که به عشق تو کام شد دلبر نیامدی و به جای تو جام بالا رفت چه لحظه‌های حلالی حرام شد دلبر! https://t.me/ahmadybolandi
Hammasini ko'rsatish...
جغرافياي كوچك اين كاغذ

شعر، ادبیات، عکس و یادداشت‌های حیدر احمدی بلندی (

https://t.me/Ahmadibolandi

)

Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.