اشترخجو
درباره فرهنگ و زندگی مردم در شرق خراسان؛ با محوریت تربت جام، تایباد و باخرز . اُشتُرخَجو، نام یک مقام موسیقی، در شرق خراسان است. . اکانت ادمین کانال @hasanahmadifard
Ko'proq ko'rsatish436
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-47 kunlar
-830 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
روزی که جمشید یه یمن یافتهای تازه آن را جشن گرفت
میخواره؛ جشن فراموششده
#یادداشت
#حسن_احمدیفرد
⭕️ ده روز پیش، یعنی هجدهم مردادماه(رشنروز از ماه امرداد) موعد یکی از جشنهای باستانی بوده که به گواهی #ابوریحان_بیرونی در کتاب گرانسنگ «آثار الباقیه عنالقرون الخالیه» در #سغد در ناحیه #فرارودان(ماورالنهر) برگزار میشده. تا رد نشدهایم بگویم که کتاب آثار الباقیه چندباری به فارسی ترجمه شده و در دسترس هست. یکی از بهترین برگردانهای این کتاب هم اثر استاد #پرویز_اذکایی است که با نام «آثار باقیه از مردمان گذشته» در نشر نی، منتشر شده است.
🔸جشن باستانی ایرانی که در رشنروز از امردادماه برگزار میشده #جشن_میخواره نام داشته و مثل عمده جشنهای تابستانی، جشن شکرگذاری و خوشگذرانی بوده. میدانیم که در باور کهن ایرانیها، سال به دو فصل سرما و گرما تقسیم میشده. در این باور دو بُنی، زمستان، فصلی اهریمنی بوده و تابستان، فصلی اهورایی. از این منظر، عمده آیینهای زمستان، آیینهای مقابله با سرما(همان اهریمن) و عمده آیینها در تابستان، در موسم فراوانی، آیینهای شکرگذاری بوده است.
افسانهای هم هست که میتواند مربوط به همین جشن باشد.
🔸میگویند شیوه کشت و کار و کشاورزی هم، در دوره #جمشید شکل گرفته است. جمشید دستور داد تا کشاورزان دانههای مختلف را بکارند و محصولش را برای امتحان، نزد او بیاورند. انگورکارها هم مثل همه کشاورزه، خوشههای انگور را نزد جمشید آوردند. جمشید از انگورها خورد و فهمید که میوهای شیرین و مقوی است و ضرری ندارد. همچنین دستور داد تا #آب_انگور را بگیرند و در خمرهای کنار بگذارند. جمشید پس از مدتی سراغ خمره رفت و چون از آن چشید، فهمید که آبهای شیرین انگور، تلخ و تیز شدهاند. حدس زد که احتمالا آب انگور پس از مدتی کنار ماندن، سمی میشود. او دستور دید در خمره را محکم ببندند تا کسی از آن زهر، مسموم نشود.
🔸در دربار جمشید زن خدمتکاری بود که از درد مدام سر، رنج میبرد. سردردهای او آن قدر زیاد شد تا این خدمتکار تصمیم گرفت خود را از این رنج مدام، آسوده کند. او تصمیم گرفت چند جام از زهرهای #خمره بخورد و زندگیاش پایان بدهد. شبی خودش را به خمره رساند و چند پیمانه از آبهای تلخ آن خورد. دقایقی بعد سست و سستتر شد و روی زمین افتاد. خدمتکارهای دیگر به خیال اینکه او مرده، پیکرش را کناری گذاشتند تا فردا مرگش را به جمشید خبر بدهند.
🔸نیمهشب، خدمتکار در حالت بیخودی، دستافشان و پاکوبان، از خواب برخواست و همه فهمیدند که آن مایع، نه تنها مرگآور نیست که از قضا نشاطبخش و شادیآفرین هم هست. خبر به جمشید رسید و جمشید دستور داد به یمن این یافته، آن روز را #جشن بگیرند و به میخوارگی بپردازند.
جالب آن که در فولکلور خراسان، همچنان از مسکرات به عنوان #مرگابه یاد میشود؛ چنان که در بین عامه هم به #زهرماری و نامهایی ازین دست معروف است.
.
@oshtorkhajou
.
#خرده_روایت
🔹میگویند اسبها تا زمان حضرت سلیمان نبی(ع) بال داشتند و در دریاها زندگی میکردند. حضرت سلیمان که میتوانست با تمام حیوانها گپ بزند، به اسبها گفت چرا به خشکی نمیآیید. اسبها گفتند ما برای آمدن به خشکی شرط داریم. حضرت سلیمان پرسید چه شرطی. اسبها گفتند به این شرط که زنها بر پشت ما ننشینند. حضرت سلیمان از زنها قول گرفت که بر پشت اسبها سوار نشوند. اسبها هم پذیرفتند و بال زدند و از دریا به خشکی آمدند. اما زنها به قولشان وفا نکردند و اسبها را سوار شدند. برای همین هم بال اسبها افتاد و بعد از آن دیگر هیچ کس، اسب بالداری ندید...
.
@oshtorkhajou
.
Photo unavailableShow in Telegram
.
⭕️سال گذشته مشغول تهیه گزارشی درباره باورهای مردم گیلان و مازندران درباره #سیاه_گالش بودم، همکار هنرمندم، مصطفی شفیعی کدکنی، تصویری طراحی کرد از سیاهگالش؛ تصویری که البته صرفا در مرحله طراحی باقی ماند و کامل نشد...
.
@oshtorkhajou
.
#باورها
#خواندن
#اوسنه
سیاهگالش صورتی دیگر از خوجه خضر زنده
⭕️باور #خوجه_خضر_زنده در شرق خراسان بیشباهت به #سیاه_گالش(چوپان سیاهپوش) در شمال کشور نیست. سیاه گالش موجودی مهربان است که دامها را دوست دارد و حافظ و نگهبان آنهاست. او هم مثل خوجه خضر، #برکت_دهنده است.
گیلانیها و مازندرانیها #افسانه ای هم برای سیاهگالش ساختهاند.
🔸میگویند روزی یک شکارچی برای شکار گوزن(مرال) به جنگل میرود. او در میان درختها، گوزن نری را میبیند. شکارچی تیری میاندازد اما آن تیر به گوزن مادهای میخورد و گوزن نر میگریزد. شکارچی که خسته شده، گوشهای میخوابد. وقتی بیدار میشود، میبیند شب شده بود. شکارچی میخواهد به خانهاش برگردد اما راه را پیدا نمیکند. در تاریکی جنگل چراغ کلبهای را میبیند. جلو میرود و در میزند. پیرمردی در را باز میکند. شکارچی میپرسد میتوانم امشب را اینجا بمانم؟ پیرمرد میگوید بله؛ و شکارچی وارد کلبه میشود.
پیرمرد برای شکارچی کاسهای شیر میآورد. شکارچی میبیند داخل شیر قطرههای خون است. علت را میپرسد. پیرمرد میگوید: تو خودت امروز گوزن ماده مرا که تازه زائیده بود، تیر زدی و زخمی کردی؛ بعد به شکارچی میگوید: بیا از پنجره نگاه کن.
شکارچی از پنجره کلبه بیرون را نگاه میکند و میبیند دور و بر کلبه پیرمرد پر از گوزن است. میفهمد که گرفتار سیاهگالش شده است. شکارچی به سیاهگالش قول میدهد که دیگر تیری به سوی حیوانات زبانبسته نیاندازد.
🔸 در گیلان و مازندران #افسانه دیگری هم درباره #سیاه_گالش هست. میگویند دامدار اندکمایه تنگدستی است که تعداد کمی گاو و گوسفند دارد اما خوشقلب و درستکار و دست و دلباز است. روزی که مرد، سرگرم چراندن گوسفندانش است، پیرمردی با گوسفندان فراوان به او نزدیک میشود و از دامدار خوشقلب میخواهد که ساعتی از گوسفندانش نگهداری کند تا او پی میشی برود که در علفچر کوهستان گم شده است. مرد دامدار میپذیرد.
شب میشود و از پیرمرد خبری نمیشود. مرد دامدار به ناچار گوسفندها را هم همراه دامهای خودش به آغل میبرد. فردا هم از پیرمرد خبری نمیشود. روزهای متوالی میگذرد و از پیرمرد خبری نمیشود. مرد دامدار تازه متوجه میشود که آن پیرمرد سیاهچرده سیاهپوش، سیاهگالش بوده که همه گوسفندانش را به او بخشیده است. مرد دامدار درستکار و دست و دلباز در مدتی کوتاه از حاصل آن گله پربرکت، به ثروت فراوان دست مییابد اما هرگز درماندگان و تنگدستان را فراموش نمیکند و البته از آن راز با کسی سخن نمیگوید.
.
@oshtorkhajou
.
Repost from اشترخجو
اگر چیزی از باورهایی که درباره خوجه خضر زنده وجود دارد میدانید، لطفا این اکانت به کانال اشترخجو برسانید.
.
@hasanahmadifard
.
Repost from اشترخجو
#باورها
⭕️#خوجه_خضر_زنده گوسفندهای گمشده در صحرا را به رمهها میگرداند. او همچنین به بعضی از گندمزارها نظر میکند و هر گندمزاری که او نظر کرده باشد، گندمش برکت پیدا میکند.
اگر کسی خوجه #خضر زنده را ببیند میتواند هر حاجتی که دارد را از او بخواهد و او آن را برآورده میکند. او بیشتر وقتها خود را به شکل پیرمردی ژندهپوش به دیگران مینمایاند. برای همین هم هر ژندهپوشی ممکن است خوجه خضر باشد.
خوجه خضر زنده گاهی هم در قامت یکی از موجودات ترسناک جلوه پیدا میکند؛ به این صورت که کسی گوسفندی زنده را در بیابان پیدا میکند و آن را با خود میآورد و ناگهان گوسفند به حرف میآید یا ...
.
@oshtorkhajou
.
Repost from اشترخجو
Photo unavailableShow in Telegram
#تماشا
📸دستمبو در مزارع تربت جام
🔸 عکس را جناب آقای فرهاد رمضانی برای کانال اشترخجو فرستادهاند.
.
@oshtorkhajou
.
🔴 دستمبو نوستالژی عاشقانه
#یادداشت
#حسن_احمدیفرد
⭕️ چیزی از #دستمبو میدانید یا نه؟ اگر این پرسش ساده را از ۱۰۰ نفر بپرسید ۹۹ نفرشان این شعر را میخوانند: «دوست دستمبو به دستم داد دستم بو گرفت» این مصرع که در باور عمومی از سرودههای #مولانا است، از آنجایی که سرمشق خوشنویسی در کتابهای هنر بوده، حالا انگار تنها چیزی است که از دستمبو به یادگار مانده است؛ میوهای فراموش شده با بوی خوشی که یادآور عطر طبیعت و روستا و جالیز است.
اما نه آن مصرع مشهور از حضرت مولاناست و نه دستمبو به تمامی به فراموشی سپرده شده است. این میوه نوستالژیک هنوز هم در جالیزها کشت میشود اما از آنجایی که زمینهای برای فروش آن در شهرها وجود ندارد در خانههای روستایی باقی میماند.
🔸دستمبو شکل متداول و صمیمانهتر #دستنبو است که این واژه هم احتمالاً شکلی دیگر از واژه #دستانبو بوده؛ هرچند در غزل مشهور «ای عاشقان ای عاشقان... » مولانا این کلمه را به شکل دستنبو در بیتی به کار برده؛
عشقش دل پردرد را بر کف نهد بو میکند
چون خوش نباشد آن دلی کو گشت دستنبوی او؟
در #فرهنگ_دهخدا هم این واژه به شکل «دستنبو» ثبت و ضبط شده است. علاوه بر اینها در شعر بسیاری از شاعران دیگر هم دستنبو به عنوان میوهای خوش بو به کار رفته است.
🔸دستمبو، میوه ای کوچک از خانواده #طالبی هاست؛ خانوادهای شلوغ که انواع ریز و درشتی از این میوه جالیزی را در خود جای داده است. دستمبو هم مثل #خربزه و طالبی یک میوه جالیزی است. بذر دستمبو همراه بذرهای خربزه در زمینهایی با خاکهایی نسبتاً شور کاشته میشود و درست همزمان با خربزه محصول میدهد.
کشاورزهای خربزهکار عادت دارند اگر خربزهای خوردند تخمهایش را به عنوان بذر کنار بگذارند. کنار خانهچههای گلی که محل استراحت #دشتبان هاست و نیز گوشه حیاطهای روستایی همیشه پلاستیکهایی پهن است که روی آن تخمهای خربزه در حال خشک شدن هستند. اگر دستمبویی هم چیده و به خانه برده شود، پس از مدتی تخمهایش به بذرهای خربزه اضافه میشود و این گونه است که هر سال کنار انبوه بوتههای خربزه، بوتههای دستمبو هم میروید و محصول میدهد.
🔸دستمبو بوی خوشی دارد. شبها که هوا خنکتر است، به گفته خربزهکارها، بوی دستمبوها در #هوای_ساکت_دشت میپیچد. کشاورزها دستمبوهای سفت و رسیده را میچینند و به خانه میبرند. دستمبوها در اتاقهای تر و تمیز #مهمان_خانه میمانند تا بوی خوشی به آنجا بدهند. حتی یک میوه دستمبو هم میتواند اتاق بزرگی را از بوی خودش(و بوی خوشش) آکنده کند. رسم بوده که در قدیم مردهای جوان به نامزدهایشان دستمبو هدیه بدهند؛ هدیهای عاشقانه که با اهدای دستمالهای زریبافی پاسخ داده میشده است.
🔸حالا اما نه از آن #عشقهای_محجوب خبری است و نه از دستمبوها که مهمانخانهها را خوشبو کنند؛ اما خربزهکارها هنوز هم دستمبو میکارند. عرضه این محصول در میوهفروشیها حتماً میتواند رونقی دوباره به کشت این میوه بدهد. حتماً همین امسال هروقت خربزهای خریدید، از فروشندهها این #نوستالژی_عاشقانه را هم سراغ بگیریم؛ تا کشاورزهای خربزهکار مطمئن شوند که اگر گوشهای از کشت و کارشان را هم به دست بوتههای دستمبو بسپارند، محصولشان بیمشتری نخواهد ماند.
.
@oshtorkhajou
.
عبارت مستندساز، بیدقتی دوستان خبرگزاری خبرآنلاینه؛ بنده هیچ تجربه مستندسازی ندارم.
Hammasini ko'rsatish...
پروژه ساخت مستند «فاروق کیانی» تعطیل شد
حسن احمدیفرد، مستندساز تربت جامی از تعطیلی کامل پروژه ساخت مستند «فاروق» خبر داد. مستند فاروق به زندگی و هنر استاد محمدفاروق کیانی، گنجینه زنده بشری و استاد بازیهای آیینی تربت جام میپرداخت.
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.