pizzaman

خب تصمیم گرفتم برم :) کفش کوهنوردی و لباسم و کیسه‌خوابم و همه‌چیم بندره ولی یه کفش قدیمی دارم یزد هم. یه لباس شلوار برم بگیرم عصر فقط. کون لقش هرچه بادا باد :))

من الان حوصله ندارم برم تو کوه کمپ کنم بعد مهرانم یه جوریه که سخته نه گفتن بهش😑

کاش جفتشونو قهرمان می‌کردن. اونا هم گناه داشتن. خیلی تلاش کرده بودن. خوشم نمیاد از فوتبال اینطوری 🥲

به عنوان یک جنس مذکر زیادی به ناز شدن، نیازمندم حس می‌کنم.

چقد اغلب جلسات تراپیستی که میرم، سخت و پرفشاره. فکر کن یه چیزی رو بنده خدا دو سال و نیمه داره میگه بهم. حتی خیلی وقتا جمله‌ش رو هم عوض نمی‌کنه و عین همون جمله. دو سال و نیمه که دارم می‌شنومش و می‌دونمش ولی همچنان تکرارش می‌کنم...

یکی از بچه‌های اینجا الناز، به صورت منظم هر ماه، میاد و پیام میده که براش فال بگیرم و خوشحال عالم میشم. فقطم اون و نه هیچ کس دیگه.

https://www.instagram.com/reel/C58cocmNmeF/?igsh=MXVid2g1cWNxMTZybg== بچه‌ها این چندمین باریه که تو یک سال اخیر برای اولین بار با این مسئله روبرو شدم. که شنیدم خیلی لذت‌بخشه برای مردان هم این اتفاقی که تو ویدئو گفته شده. اگه مرد هستین که براتون انجام داده شده یا اگه زنی هستین و برای مردی انجام دادین، بهم با لایک یا دیس‌لایک بگین که حس خوبی داشته؟ بازخورد خوبی گرفتین؟ به تجربه‌ش می‌ارزه؟ زیاده‌روی نیست؟ لایک طبیعتا یعنی موافقین و دیس‌لایک نه. لینک ناشناس هم تو پیام‌های پین شده هست. برای نظرات بیشتر :)

دیروز یکی از روستاهای دایی بودم و برام جالبه که روستاهای بندرعباس حتی از خودشم گرم‌ترن. نمی‌دونم چرا مردم میرن باغ می‌سازن اونجا. کل فلسفه روستا به خوش آب و هوا بودنشه😶 و دوم اینکه چرا بچه‌ها گرما رو نمی‌فهمن؟؟؟ بپر بپر و ورجه وورجه تو گرما آخه؟

برام سخته پذیرفتنش که خب من هم دوست دختر دارم. چهار ماه تلاش برای بدست آوردن یه آدم. پیشنهاد دادن. رد شدن. دوباره تلاش کردن. این بار پذیرفته شدن و رابطه‌ای که فردا پس‌فردا یک ماهه میشه. پروسه‌ی شش هفت ماهه جذابی از سر گذشت. ولی خب واسم سخته پذیرفتنش. اینکه من کسی رو دوست دارم با تموم خوب و بدیاش و کسی هم من رو با تموم خوب و بدی‌هام. جوری که حس می‌کنم انگار دوباره هجده سالمه، اولین باره اینقدر از نزدیک با جنس لطیف زن، آشنا میشم. جالبه واقعا و بازم ولی پذیرفتنش سخت.