cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

بهرنگ قاسمى

کتاب ها: ۱:نهنگ‌ها بی‌گذرنامه عبور می‌کنند ۲:مهمان‌های نامرئی ۳:تلسکوپی که تو را رصد می‌کرد شکست ۴:از صدایم عکس انداخته‌ام ۵: در صدای تو می‌دانی چیست(عاشقانه‌های جمال ثریا) ۶: مردمان غمگین ژاپن(اشعار تورگوت اویار) ۷: پنجره‌های معلق، در دست انتشار..

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
713
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-67 kunlar
-1330 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

. از راهِ دور دوستت دارم بی‌اینکه عطرت را بو کنم بی‌اینکه دست بر دورِ گردنت بیاندازم دست بر گونه‌هایت بکشم فقط دوستت دارم چنان از راه دور دوستت دارم که بی‌اینکه دستت را بگیرم، قلبت را لمس کنم بدون آنکه در چشمان زیبایت محو شوم تو را مثال این عشق‌های زودگذر و بلاتکلیف که نه تو را بلکه چون مرد، یک مردِ واقعی دوستت دارم بدون پاک کردن دو قطره اشک که هر از گاهی روی گونه‌هایت می‌چکد بدون اینکه در اوجِ خنده‌های عمیق‌ات سهیم باشم بدون اینکه آهنگ مورد علاقه‌ات را با هم زمزمه کنیم تو را از فاصله‌های دور دوستت دارم بدون اینکه قلب‌ات را بشکنم بدون اینکه هدر بدهم وقت‌ات را بدون مایوس کردن‌ات، بدون ناراحت ساختن‌ات، از راهِ دور دوستت دارم بدون اینکه باعثِ گریه‌هایت باشم از فاصله‌های دور دوستت دارم تو را در هر کلمه‌ای که می‌خواهم بر زبان بیاورم تو را به‌گاه به مِن‌مِن افتادنم از زیبایی‌ات تو را درست هنگامه‌ی جویدنِ کلمات بر زبان‌ام آنگونه، همانطور با آن حال دوستت دارم درست وقتی کلمات چون قطره‌ای اشک بر حریر سپیدی کاغذ نقش می‌افتد تو را پابه‌پای قطره‌های اشکم از راهِ دور، از این فاصله‌های دور دوستت دارم جمال ثریا / برگردان: بهرنگ قاسمی
Hammasini ko'rsatish...
15❤‍🔥 7🔥 3
Photo unavailable
همچون دالانی بلند تنها بودم.. پرندگان از من رفته بودند.. شب با هجوم بی‌مروت‌اش سخت تسخیرم کرده بود..! خواستم زنده بمانم و فکر کردن به تو، تنها سلاحم بود تنها کمانم.. تنها سنگم.. پابلو نرودا
Hammasini ko'rsatish...
25🕊 2👍 1
در کشتار خاوران بی‌تردید من کودکی بیش نبودم و هیچ نقشی هم نمی‌توانستم در آن میان داشته باشم زمان کوی دانشگاه و مثله کردن دانشجویان نیز جوانکی بیش نبودم که سرم گرم ورزش بود، بی‌هیچ دخالتی در سیاست و حتی ذره‌ای فهم سیاست. زمان احمدی‌نژاد در استانبول بودم و سرگرم مسابقه و کار و پس‌انداز بی‌هیچ فهمی از وضعیتی که مردم دچارش بودند زمان کشته‌شدن ندا آقاسلطان در نیوکاسل بودم و سرگرم دانشگاه و کار و زندگی تازه شعور سیاسی در من شکل می‌گرفت و پابه‌پای آن جوانانی که زیر ماشین‌های گشت لت‌و‌پار می‌شدند ضحه می‌زدم ماشین‌های گشت برای بقای نظام از روی هر جنبنده‌ای عبور می‌کردند، بی‌هیچ درکی از جانی که گرفته می‌شود یا آرزویی که برباد می‌رود تنها شعار شعارِ یازهرا بود و هدف بقای نظام. در جشن‌و گلریزان بنفش‌ها و اعتدال‌ها ایران آمدم و جامعه‌ای را دیدم که سخت در فراموشی مطلق غرق شده‌اند در میدان ونک با چند جلد کتاب در دست، دختری را دیدم با موهای افشان که برایم روبان بنفش هدیه داد زمین انداختم، گفتم کافی‌ست و آن دختر دهاتی و نفهم بارم کرد و راهش را کشید و رفت و حالا نمی‌دانم چندبار بعد از آن شور پخشِ روبان بخاطر موهایش در ون‌های گشت‌ارشاد گریسته است! در کشتار نیزار، در قتل‌عام خیابانی (به بهانه‌ی گرانی بنزن) در قتل قانونی ژینا امینی، در هنگامه‌ی پرتاب جانِ بی‌جانِ نیکا شاکرمی، در شکنجه و قتلِ آیلار حقی، در آن‌زمان که بر چشم‌های غزاله چلابی شلیک کردند، در آن زمانی که حمیدرضا روحی را کشتند درست لحظه‌ای که مهران سماک را تنها بخاطر بوق زدن کشتند در تمامی آن صحنه‌ها و لحظات که می‌کشتند تا نظام آسیبی نبیند و آن تفکر، آن ولایت مطلقه و آن اندیشه‌ی انقلاب از سیطره‌اش نکاهد در تمامی آن لحظه‌ها من این‌سوی مرزها بودم اما شما آنجا بودی درست در یک‌قدمی غزاله، مهران، حمیدرضا در کنار ابوالفضل آدینه‌زاده بودید پشتِ سر ابراهیم کتابدار و پژمان و تمامی آنانی که تکه‌تکه شدند و مادران‌شان نیز همراه فرزندان‌شان کشته‌شدند! من و امثال من اینجا پشت گوشی و مونیتور داشتیم از دور می‌دیدیم اما شما کنار پویا بختیاری بودید وقتی کشتند تا نظام سرپا بماند! حالا مملکت مملکت خودتان است و تصمیم تصمیم شما من نمی‌گویم رای بدهید یا ندهید چرا که زمانی‌که مهسا امینی را کشتند تا نظام سرپا بماند، من اینجایی که هستم بودم اما شما آنجا بودید و حالا تصمیم تصمیم خودتان است رای بدهید یا ندهید اینکه شما شلیک و باتوم و اصابت قنداق تفنگ به سر و فرود پوتین بر صورت و سر را از نزدیک دیده‌اید اینکه شما تکه‌پاره‌های هماپیمای مسافربری اوکراینی را باچشم دیده‌اید کاملا حق دارید رای بدهید یا ندهید من و امثال من ندیده‌ایم و حق نداریم حرفی بزنیم این شما و این صندوق رای و حفظ نظام! من غلط می‌کنم نظر بدهم
Hammasini ko'rsatish...
👍 14 5👏 3😢 3
بی هیچ سیاستی معشوق سیاسی‌ام را دوست دارم این را بدون شکنجه از دهانم بیرون کشیدند عاشقانه‌های دیگری هم تهِ حنجره‌ام پنهان بود که اگر دندان‌هایم خرد نمی‌شدند با لبخند اعتراف می‌کردم (منیره حسینی)
Hammasini ko'rsatish...
23❤‍🔥 3👍 3🕊 2
Photo unavailable
. در مجاورت اندوهی غریب با یک بسته پنجره‌ی رو به دیوار کنارم نشست و تا دهان باز کرد از عشق بگوید، در بسامد اولین آوا لب‌هایش چنان بهم چسبید و گریه امانش را برید که گویی سال‌ها سهمِ گریه‌هایش را بر او حرام کرده بودند! گفتم چقدر زنانگی از سر و رویت می‌بارد و این سرشت غم‌انگیز میان هزاران زن گویا به نام تو خورده است. بی‌آنکه بدانی چرا، بی‌آنکه بفهمی کجا قلبت را مچاله کنند و تاریکی به روزهای روشن‌ات بپاشند! به چشم‌هایم زل زد، همانطور که آستین بر چشم می‌کشید، نگاهی عمیق به شانه‌هایم انداخت و در کشاکشِ لمیدن و تکیه ندادن، بلند شد و جایی بی‌نشان رهسپار شد. (بهرنگ قاسمی)
Hammasini ko'rsatish...
18👍 5😢 4🕊 2
ابری سفید بالای سرم ایستاده است نه نرمه‌بادی که برانَدَش و نه رعدی که ببارَدش شکل اسبی بی‌یراق که بالای سر صاحبش غمباد گرفته باشد. اندوه‌های درون که قلب آدمی را مچاله می‌کنند آیا علتی به جز تنهایی دارند؟ من، با چشم‌هایم شنیده‌ام کسی که بی هیچ تبسمی فقط یک جا خیره می‌شود از کسی که مدام گریه می‌کند اندوهگین‌تر است (بهرنگ قاسمی) @behrang_ghasemi
Hammasini ko'rsatish...
20👍 6😢 3🕊 1
Photo unavailable
این ابرها را من در قاب پنچره نگذاشته‌ام که بردارم. اگر آفتاب نمی‌تابد تقصیر من نیست با این‌همه شرمنده توام خانه‌ام در مرز خواب و بیداری‌ست زیر پلک کابوس‌ها مرا ببخش اگر دوستت دارم و کاری از دستم بر نمی‌آید. (رسول یونان)
Hammasini ko'rsatish...
25😢 3
رابرت بلای در کتاب مردِ مرد می‌گوید: امروزه سعی تمامی قدرت‌های عظیم در پرورش مردهایی بی‌مو، پاستوریزه و عمیقا اهلی شده است .. مردی که با مردانگی بیگانه است چرا که استعمار مردِ نرم می‌خواهد نه مردِ مردانه! نتیجه اینکه امروزه با انبوهی از مردهای نرم طرفیم که خودشان نیز حالشان با خودشان خوب نیست .. چرا که از درون احساس مرد بودن نمی‌کنند. و این نه تنها ارتباطش با زنان بلکه کل زندگی‌شان را مختل میکند. قسمت غمگین‌ترِ ماجرا اینجاست که حتی نمی‌دانند کجا باید این مردانگیِ گمشده‌شان را پیدا کنند! بسیاری از این افراد ابتدا از مادرشان و بعدها و در زندگیِ مشترک، از همسرشان می‌خواهند که مردانگی‌شان را به آنها بدهند! در واقع آن مردانگی که درونِ خود پیدا نکرده را سعی می‌کند به‌زور و در ارتباط با همسر یا پارتنرش بدست بیاورد! در‌واقع تایید مردانگی را در گروِی تایید همسرش می‌داند و از همین‌جاست که مشکلات آغاز می‌شود. پ.ن: تجربه نشان داده است که زنان برای مردهای ضعیف قانون می‌گذارند اما برای مردانِ قوی قوانین را می‌شکنند! @behrang_ghasemi
Hammasini ko'rsatish...
11👍 6👏 2
00:28
Video unavailable
خوانشِ برشی از شعر در هوای بارانی لندن لذتی‌ست که شاعران قدرش را می‌دانند!
Hammasini ko'rsatish...
IMG_2365.MOV5.48 MB
21👏 2👍 1
Photo unavailable
اگر عشق تنها اگر عشق طعم خود را دوباره در من منتشر كند بی‌‌بهاری‌ كه تو باشی‌ لحظه‌ای‌ ادامه نخواهم داد منی‌ كه حتی تا دست‌هايم را به اندوه فروختم #پابلو_نرودا #بهرنگ_قاسمی
Hammasini ko'rsatish...
15🔥 4🥰 2👍 1🥴 1
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.