cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

فقط فرج.مقتل

بسم رب المهدی پخش مصائب امام حسین و اولاد و اصحاب گرامشان سلام الله علیهم اجمعین ارتباط با ادمین: @smz110110 سید عبدالمحسن ذبیحی: ۰۹۱۵۳۰۴۶۱۸۸

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
1 852
Obunachilar
+324 soatlar
+197 kunlar
+4530 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1290 زمانی که یزید ملعون آل رسول صلوات الله علیهم را روانه مدینه کرد،دلش به خوف افتاد که امام سجاد صلوات الله علیه در مسیر با شیعیان جمع شده و علیه او خروج کنند و انتقام بگیرند،پس چهار هزار سواره مسلح با ملعونی راهی کرد تا کاروان را به شام برگرداند. و فرمان داد هرکجا که کاروان آل رسول صلوات الله علیهم را دیدید جلویشان را بگیرید و مانع کمک هایشان شوید. آن سواره ها به کاروان رسیده و مانع شدند. اولاد حضرت زهرا صلوات الله علیها به خوف و اضطراب افتادند. امام به آنها تسلی داد و فرمود: نترسید جریان کربلا گذشت و یزید جرأت و قدرت ندارد که دوباره ما را به شام برگرداند و امر فرمود که کاروان را به مدینه ببرید. آن ملعون گفت نگذارید و امام آنها را موعظه کرد فایده نداشت پس عصایی که در دست داشت را به طرف آنها انداخت،اژدهای مهیبی شد و آن جماعت را به جز چند نفر هلاک کرد. امام به آنها فرمود: بروید و به یزید بگویید که بعد از این نمی تواند به ما تعدّی کند و واقعه کربلا تمام شد. آل رسول صلوات الله علیهم و بشیر این معجزه را که دیدند،بشیر عرض کرد: فدایت شوم این عصا در کربلا هم بود؟ امام فرمود: بله بود. عرض کرد: برای چه در کربلا این عصا ر اژدها نکردی؟که دست های عباس صلوات الله علیه را انداختند و بدن علی اکبر صلوات الله علیه را پاره پاره کردند و عروسی حضرت قاسم صلوات الله علیه را عزا کردند و قنداق حضرت علی اصغر صلوات الله علیه خونی شد؟ فرمود: ای بشیر این ها حکمتی دارد که قضا و قدر الهی باید جاری شود. 🍐مقتل سحاب الدموع فی مصائب خامس اهل العباء، محمد نخجوانی، چاپ سنگی ۱۳۲۶ ه.ق تبریز، ۴۸۱
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1290 در روایتی آمده است که از اولاد امام حسین صلوات الله علیه طفل صغیری بود که نامش عبدالله بود که کنار امام رسید و امام را زخمی دید و مثل ابر بهار شروع به گریه کرد. امام مظلوم آن طفل را می بوسیدو تسلی می دادو آرام می کرد و آن طفل چون نوازش های پدر را دید کمی آرام گرفت. ناگهان ملعونی رسید دید که آن آقا با آن حالت ضعف فرزندش را در آغوش گرفته و تسلی می دهد و دست به موهایش می کشد وصورتش را نوازش می کند آه آه که آن بی رحم به رفقای خودش گفت: ببینید الان چطور این کودک را از پدرش جدامی کنم. پس رفت گریبان آن طفل را گرفت و از آغوش امام برداشت. به چشمهای گریان آن طفل رحمش آمد؟ برداشت تا به او تسلی دهد؟ یا او را تشنه دید خواست آب بدهد؟ آن ملعون چه کرد؟ شمشیر را از کمر کشید آن طفل را مثل مرغ به هوا بلند کرد و سرش را روی زانویش گذاشت و جلوی چشم امام سر مبارکش را از بدنش جدا کردو اورا شهید کرد. آه امام وقتی سر بریدهدفرزندش را دید قلبش به درد آمد و دستش را دراز کرد و از خون به ناحق ریخته فرزندش در دست گرفت و به آسمان پرت کرد واین گونه مناجات کرد: خداوندا که قضا وقدرت این طور جاری شده است که نصرت و امداد را حبس نموده ای پس این شهادت را برای ما خیر قراربده و از این ظالم ها انتقام ما را بگیر. 🍐سحاب الدموع فی مصائب خامس اهل العباء، محمد نخجوانی، چاپ سنگی ۱۳۲۶ ه.ق تبریز، ۲۷٠
Hammasini ko'rsatish...
Repost from مقتل پژوهی
Photo unavailableShow in Telegram
✅️ کانال مقتل پژوهی : https://t.me/maqutal128 ✅️ کتابخانه مقتل پژوهی : https://t.me/maqutal_library ‏ ✅️ گروه پرسش و پاسخ : https://t.me/porsesh_maqutal ✅️ ارتباط با ادمین : https://t.me/faghath128 ✅️ اینستاگرام : https://www.instagram.com/meshkatolboka
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1289 وقتی حضرت ابوالفضل صلوات اللّه علیه به حضرت سیدالشهدا صلوات اللّه علیه عرض کرد که صدای العطش اطفال می آید، اذن بدهید آب بیاورم. حضرت سیدالشهدا صلوات اللّه علیه فرمودند: من به مرگ اطفالم راضیم اما به فراق تو صبر نمی کنم. 🍐مقتل خطی آقا قلعه ای ص 322
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1288 حضرت (سیدلشهداء صلوات اللّه علیه) روز عاشورا را روزه داشتند که پیغمبر می‌فرماید نور دیده عجله کن که فردا شب افطار تو نزد ما باشد. علاوه بر روز عاشورا، روز تاسوعا هم روزه داشتند چنانچه در شب یازدهم علیا مکرمه زینب کبری صلوات اللّه علیها اسیران آل محمد صلوات اللّه علیهم را به دور خود جمع کرد و به فکر برادر افتاد، رو کرد به خواهرش ام کلثوم صلوات اللّه علیه، فرمود خواهر برادرم روز تاسوعا روزه بود، وقت افطار هم برادرم گرفتار بود و من هم از خاطرم رفت برای برادرم افطار حاضر کنم آیا تو بردی؟ ام کلثوم عرض کرد نه خواهر، حضرت زینب صلوات اللّه علیها به فضه خادمه فرمود شاید تو افطار برده باشی؟ عرض کرد نه بی‌بی جان،یک مرتبه زینب ناله از دل برآورد که آه برادر جان قربان شکم گرسنه‌ات و لب تشنه‌ات که هم دیروز روزه بودی و هم امروز نه افطار کردی و نه سحر خورده‌ای. 🍐مقتل خطی ریاض القدس ۱/۲۸۷
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1287 بدانکه در بعضی روایات و کتب آمده است که : اهل بیت امیرالمومنین حسین در شام به دست یزید -لعنه الله- بوده اند قرب دو سال و نیم و بیشتر از این نیز گفته اند، تا برادر امیرالمومنین حسین، عون علی -رضوان الله علیهم- چندین کرت لشکر بر نشاند و با یزید حرب کرد تا به هزیمت آورد و چندین هزار لشکرها را که با قلعۀ هیبت فرستاد و یزید خود ببُرد تا همه را عون هلاک کرد تا باشد که اهل بیت را از دست یزید تواند گرفتن او نمی داد تا در حرب آخرین عون، مسیب بن قعقاع الخزاعی رسید و چون عون شهادت یافت مسیب به جای او بنشست و چندین هزار لشکرها یزید را بشکست و یک روز او را بگذاشت که در دنیا راحت یافتی تا بعد از غایت اضطرار اهل بیت را از دست او بگرفت و این قصه های ایشان معروف است و هریکی به تمامی دفتری است. و اما به اسناد صاحب کتاب سنّی فی قتل اولاد النبی آمده است که : اهل بیت روزی چند در دمشق بوده اند و باز ایشان را یزید به مدینه فرستاد. و تلفیق در میانۀ این دو روایت را قولی دیگر آمد که چون عون بن علی خبر شهادت امیرالمومنین حسین بشنید و پنج هزار مرد متابعت او کرد تا اهل بیت را از دست ظالمان تواند گرفتن تا به حوالی شام رسید و اندکی توقف کرد ناگاه دید که پنجاه کس با آلات صید و شکار در آن موضع رسیدند در حال عون ایشان را بگرفت دید که معاویۀ بن یزید بود و او را به خالد الولید داد با صد و پنجاه مرد لشکر و به سوی قلعۀ خود فرستاد پس یزید نیز در مقابلۀ پسر خود، امام زین العابدین را مدتی بازداشته است تا فرزند خود را ازیشان بگرفت و آنکه زین العابدین را باز داد و اکنون خواتین اهل بیت را به سوی مدینه فرستاد و این قول ظاهرتر است. 🍐كنز الغرائب فی قصص العجائب- تالیف ۷۳۷ه.ق، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1286 چون سلطان شهید بر سر برادر رسید سر برادر بر کنار گرفت و حضرت عباس از هوش رفته بود و چون به هوش آمد، برادر را بر بالای سر دید آهی سرد کشید سلطان شهدا سبب آه سوال نموده فرمود : یا عباس! چه آرزو در دل داشتی که فرو گذاشتی؟ و به ادای حال چنین گفت : ای برادر! خجالت سکینه زار که شربتی آب او را نتوانستم رسانم. سلطان شهدا فرمود که : یا عباس! اگر مرا بعد از تو تاخیری در امر بود می گفتم که وصیتی داری بگو. حضرت عباس گفت : ای برادر! وصیت دارم که مرا به خیمه نبری که از خجالت بی آبی آبرو ندارم. پس کلمۀ شهادت بر زبان رانده و خود را به دار خلود رساند. 🍐ریاض المصائب فی رزایا آل ابی طالب،ملا علی اکبر اعرابی تبریزی، تالیف سال ۱۲۴۰ ه.ق، نسخه خطی به خط مولف،۶۲۸
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1285 پس آن ناکسان، ترسان شده رسم بی وفایی که لازمۀ جبلّة و فطرت بود فرو گرفته دست از مواثیق و عهود خود برداشته و چون آراء باطله هرکدام به طرفی رو گذاشته و با همدیگر می گفتند که : ما را چه افتاده که فتنه ای خوابیده را بیدار و نائره جنگ و جدال را در اشتعال اندازیم؟ صلاح این است که در خانه خود نشسته و در کار هیچ یک از این قوم دخل نکنیم تا در میان ایشان اصلاح و کارشان به مودت و وصلت گراید. پس از هر طرف بنای تفرقه گذاشتند و تا غروب از بیت هزار بیست نفر، به روایتی سی نفر مانده بود پس مسلم بعد از مشاهدۀ این حال از برای ادای نماز به مسجد درآمده و بعد از ادای وظایف عبادت دید که آن چند نفر هم رفته اند. پس آن غریب و مظلوم و از یار و وطن محروم، زار و مهموم در کوچه های کوفه آواره و مغموم می گشت و نمی دانست که به کجا رود و می گفت : ای دریغا که دستم از حسین کوتاه و در دست دشمنان، با حال تباه ماندم، نه محرمی که غمی برو شمارم نه همدمی که دمی که برو گمارم حال دل زارم. پس به خود می گفت : نه قاصدی دارم که نامه مرا به عتبۀ حسین رساند و نه پیکی که سلام مرا به سدّة امامت آن حضرت رساند. القصه آن شب مسلم غریب و دلشکسته آواره و سرگشته در محلات و کوچه های کوفه می گشت. 🍐ریاض المصائب فی رزایا آل ابی طالب،ملا علی اکبر اعرابی تبریزی، تالیف سال ۱۲۴۰ ه.ق، نسخه خطی به خط مولف،۳۲۳
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1284 چون خبر شهادت محمد کثیر به سامعه مسلم مظلوم در رسید، به غایت افسرده و بی امید گردید پس لابد از خانه محمد کثیر درآمده و سوار شده به مضمون الفرار مما لا یطاق من سنن المرسلین، زار و حزین مصمم خروج از کوفه شد و چون قدری راه آمد ناگاه به طلایۀ پسر ابن زیاد گذارش درافتاد و ایشان دو هزار سوار و سردار ایشان محکم بن طفیل بود ناگاه مسلم را دیده و پرسیدند که : چه کسی؟ گفت : مردی غریب از عرب از قبیله فزاره، می خواهم که به پیش قوم خود روم. پس گفتند که : برگرد که راه تو نه از اینجا است. پس مسلم برگشته و چون به دارالربع رسید دید که درآنجا هم خالد پسر ابن زیاد ایستاده پس باز برگشت و چون به کناسه رسید خازمی شامی با دو هزار موکل بود پس از آنجا دلیر وار گذار نموده رو به بازار نجار نهاد و تا آن وقت صبح روشن شد پس حارث درکنار کناسه مسلم را دید که بر مرکبی نشسته و نیزه در دست و دراعه پوشیده و تیغ قیمتی حمایل کرده و آثار شجاعت و جلادت از او ظاهر. پس حارث را خطور نمود که این سوار نباشد مگر مسلم نامدار پس فی الفور به در سرای ابن زیاد آمده نعمان حاجب را خبر داد که : ای امیر! مسلم را دیدم که در بازار نجّار رو به دروازۀ بصره در می رفت. پس نعمان با سوار بسیار رو به جانب آن بزرگوار روانه شد و چون نزدیک شد مسلم بی پناه چون به عقب خود نگاه نمود دید که آن ملاعین به عقب آن بزرگوار بی یاور و معین در می آیند لابد از اسب خود فرود آمد و بانگ بر مرکب زد اسب بر شارع بازار روانه شد و مسلم رو به محلۀ نهاد که گمانش این بود که از آنجا راه به جایی در برد از قضا آن کوچه هم آخر نداشت لابد مسلم حزین بعد از مشاهدۀ حال به وضع چنین در آن کوچه مسجدی خرابۀ بود بدانجا متحصن شده و در کنجی نشست اما چون نعمان به عقب اسب مسلم روان شد و در بازار حلاجان او را دریافت و چون از راکب اثری نیافت برگشت و بر پسر زیاد ماجری را خبر داد پس پسر زیاد فرمان داد که دروازه ها را محکم بندند و در محله و بازاری ندا در دادند که : هرکه خبر مسلم را درآرد او را از مال مستغنی گرداند. پس از هر سو آن اهل سو در تفحص و جستجوی آن جناب درآمدند اما مسلم ناتوان در آن مسجد ویرانه نشسته و گرسنه تا شب بود و چون شب شد از آن مسجد درآمده و لیکن آن حضرت از فرط حیرت و حسرت با خود می گفت : ای حیف! که در دیار غربت دست از یار و دیار دور و ای دریغ که از دیدار حسین ماندم مهجور پس در کوچه و محلات کوفه حیران و سرگردان زار و گریان می گردید. 🍐ریاض المصائب فی رزایا آل ابی طالب،ملا علی اکبر اعرابی تبریزی، تالیف سال ۱۲۴۰ ه.ق، نسخه خطی به خط مولف، ٣٢٧
Hammasini ko'rsatish...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَ العَن أعدائهم أَجْمعين 🍎مطلب شماره 1283 چون مسلم قدری به استراحت رفت و خوابی دید آشفته پس بیدار گردید و از فراق امام حسین و سلطان شهیدان و سایر اهالی و فرزندان و تصور احوال و مآل کار خود نالان و زار و گریان و بی قرار گردید و از گلگونه رخسار، اشک ارغوان، روان و ساری و جاری می کرد و به زبان غریبی و بی یاری بدین گونه ناله و زاری می نمود : ... و مسلم به این حال زار بود تا آنکه صبح صادق دمیده شد و برخاست که ملاحظۀ رقت نماید در آن حال طوعۀ خیرمآل در میان در ابریقی در دست منتظر آن حضرت بود و چون چشمش بر مسلم افتاد گفت : ای جوان! پدر و مادرم فدای تو باد! چرا امشب تا صبح بی خواب و در اضطراب بودی؟ فرمود : ای مادر! در اول شب نماز کردم و در سجود خواب مرا در ربود و عم خود علی بن ابی طالب را دیدم که فرماید: الوحا الوحا العجل العجل الینا ای مسلم! بشتاب و به تعجیل ما را دریاب. ای مادر! چنان دانم که امروز رخت جان به دار جنان رسانم پس گریان و نالان وضو گرفته به نماز قیام نمود. 🍐ریاض المصائب فی رزایا آل ابی طالب،ملا علی اکبر اعرابی تبریزی، تالیف سال ۱۲۴۰ ه.ق، نسخه خطی به خط مولف،۳۳۰
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.