Hαмιd ѕαlιмι
facebook.com/hamid.salimi.14 instagram.com/hamid.salimi.59
Ko'proq ko'rsatish28 464
Obunachilar
-1624 soatlar
+457 kunlar
+26630 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
از کوه رسیدم پایین، و فهمیدم آقای تونی کروس عزیزم تابستون از فوتبال، از رئال و از تلویزیون خونهی من خداحافظی میکنه.
برای اکثر شما احمقانهس که بگم اشکم دراومد.
اما یادت بمونه آلمانی، تو همیشه پادشاهی...
@hamid_salimi59
❤ 97😢 23👍 3🗿 2
حالا دیگر شد هفت سال و خیالم تقریبا راحت شد: این آشوب ادامه دارد و قرار نیست غم مرگ پدرم سبک شود.
دوستت دارم بابا.
شب بخیر و به امید دیدار ❤️
@hamid_salimi59
❤ 251😢 117👍 5🤝 3🗿 2
صبح روزی که کشورتون رییسجمهور نداره در نتیجه مملکت کمتر در خطره بخیر.
@hamid_salimi59
❤ 481👍 115🤝 39🗿 33😢 8
@he_and_his_friends
یادت بمونه:همیشه حس اولت درسته.
@hamid_salimi59
❤ 108👍 24😢 10🗿 3
انگار دارم یک فیلم را برای بار هزارم میبینم: بیپهای دستگاه نوار قلب، صورت نگران دکتر، توضیحات من، پیشنهادهای دکتر، تزریق آرامبخش، برگشتن به خانه. همیشه همین است. فکر کردم کاش برای تنوع، مثلا از بیمارستان یکراست بروم سفر، یا بروم کوه، یا سگی شوم ولگرد و مغرور در کوهستان. تکرار، مادر ملال است.
وقتی یکساعت بخوابم میفهمم کابوسها برگشتهاند. تودهی حشرات ریز سیاه بالای تخت، که ناگهان وارد قفسه سینه ام میشوند و از خواب میپرم. آتشگرفتن خانهام، گمشدن در برف توچال، و از یادبردن همهچیز. سگی که دنبالم میکند و سه سالهام که در کوچهها میدوم و از سگ دور نمیشوم. سگ به من میرسد، از دهانش آب میریزد و صدای حریص خفهای دارد. از خواب میپرم.
کابوسها برگشتهاند و تو رفتهای. گلستان دربارهی مرگ فروغ نوشته او لای انگشتانم بود و حالا نیست. بهزاد نوشته برو سفر، چندروز نباش. فصیح نوشته گمشدن اول ترسناک است، بعد عادت میکنی. موراکامی نوشته رنج آدمها را به هم شبیه میکند. من دیشب روی لپتاپم با فونت نازنین ۱۴ جملهی اول یک داستان را نوشتهام: وقتی از گور برمیگردی، همهچیز تکراری است. بقیه قصه را یادم نیست.
چه روز روشن و خوبی. دیشب هوا صاف بود و ستارهها سلام میکردند. امروز درست هفتسال از آخرین گفتگویم با پدرم میگذرد، آخر مکالمهی تلفنی گفت حرص نخور و خداحافظی کردیم و فردایش مرد. کاش میگذاشتی حرص بخورم. پیرمرد بدقلق. دکتر پرسید افکار خودکشی داری؟ هربار میپرسد. اگر در پروندهات سابقهی افسردگی داشتهباشی، موظف است بپرسد. بیهوده میپرسد و بیهوده جواب میدهم نه. ندارم دکتر، نه. رمق مردن هم ندارم. میپرسد نامهی بستری بنویسد؟ لبخند میزنم. من حالا هم بستریم، مرد حسابی.
سرم مدام درد میکند. شال کوهم را خیس کردهام و بستهام دور سرم. عجب قیافهی مسخرهای. یکنفر از توی آینه حمام پرسید مگه نمیری کوه؟ گفتم نه بابا، امروز گوسانه. بعد شک کردم، امروز یکشنبه است؟ یا جمعه؟ یا روزی مهیب خارج از هفته، روزی برای شکستهتر شدن؟
یک آهنگر سمج در شقیقهام پتک میزند. گربهی همسایه آواز میخواند. سگ همسایه جوابش را میدهد. پرندهای مرده وسط حیاط افتاده، باید بروم برای خاکسپاریش، و بدون اسمع افهم خواندن خاکش کنم. شاید هم منم که افتادهام وسط حیاط. سرم درد میکند و چشمهایم تار است و درست نمیبینم.
خداحافظ.
@hamid_salimi59
😢 139❤ 60👍 14🗿 4🤝 2
:)
@hamid_salimi59
و شب بخیر به تو در شبی که قوی بودی، قوی و تنها، طوری که کسی صدای شکستن استخون طاقتت رو نشنید.
❤ 174😢 64👍 12🤝 1
چه ظهر ملایم مزخرف خوبی: از همه دورم، و همه از من دوری میکنند.
@hamid_salimu59
❤ 86😢 49👍 20🤝 8🗿 8
انگار از سفری کوتاه و دلچسب به خانه برگشتهام. فکر کنم بهتر است در خاکی آشنا غصه بخوری.
@hamid_salimi59
و شب بخیر ❤️
❤ 89😢 18👍 12🤝 3🗿 1
گوسان/یکشنبه ۳۰ اردیبهشت
از ساعت ۱۷:۳۰
اجرا و تحلیل داستان کوتاه و شعر
کافه کافکتاب
نشانی:
خ ولیعصر بین همت و م ونک روبروی دوازدهم گاندی مجتمع خورشید
کافه کافکتاب
"لطفا بدون تاخیر تشریف بیاورید."
این هفته از آقایان مهدی اسماعیلی و روحالله مجتهدی داستان میشنویم، و خانم ساناز محب نیز پس از مدتها در گوسان شعر خواهدخواند.
لینک خرید بلیت:
https://haalin.ir/events/
به امید دیدار.
@gusann
events
نشست ادبی شعر و قصه گوسان - لطفا برای تهیه بلیت وارد سایت هالین شوید.
❤ 20👍 4😢 2