| رادیو دیازپام |

وقتی یک قسمتی از زندگی مختل میشود، نمیشود با قسمتی دیگر تسکینش داد. وقتی دستت شکسته است، تیمار پایت کمکی به آن نمیکند. حرف زدن هم همینطور است؛ آدم وقتی دلش لک میزند برای حرف های قبل خواب، بهترین موسیقی های عالم هم جایش را نمیگیرند انگار پایان شب باز میماند؛ شبت بخیر جان دلم که تو بی شب بخیر نخوابی 🤍 @RadioDiazpam

من فکر میکردم که اتفاقات بزرگی باید بیفتد که خوشحالم کند؛ این ناامیدم میکردم چون فکر میکردم با آنها خیلی فاصله دارم وقتی ناامیدانه دوروزی در خلوت خودم بودم و ارتباطم با جهان بیرون را قطع کرده بودم، فهمیدم من اتفاق بزرگی نمیخواهم من فقط چند دقیقه خنده از ته دل میخواستم بی آنکه میانش نگرانی فردا سراغم بیاید روزهای زیادی را در این سال پر رنج خندیده ام و شادمانه زیسته‌ام اما خوشی اش فقط چند دقیقه بود، درست لحظه ای که می‌توانستم از خوشحالی از زمین جدا شوم، یک نگرانی عمیق پرهایم را برید چقدر همه چیز سخت بود و انگار این جاده تاریک حالا حالاها به روشنی نمیرسد این انرژی ام را می‌گیرد اگر این جمله که بعد از هر رنج طولانی ، آسانی هست را به خدا منتسب کنم، سالی که پشت سر گذاشته ام میتواند وجود هر خدایی را نفی کند؛ حالا اما باز صبر میکنم و شاید باید رنج دیده تر از اینها باشم تا آماده‌ی آسانی شوم هنوز به معجزه ها معتقدم، اگرچه زخم های زیادی را تحمل میکنم @RadioDiazpam

اتــاق سکــوت و فکـــرها و فکـــرها @RadioDiazpam

یه بار یکی بهم گفت گریه های آخر شب پیش خدا خیلی خریدار داره

بیداری؟

یه چیزی برام میفرستی؟ بد فازم خیلی @adrezzarbot