2 120
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+37 kunlar
+2030 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
@ در خصوص واقعهٔ کربلا به عنوان یک مصداق در زندگی حسین بن علی، میدانیم که یزید، مطابق ساز و کار و مقتضیات عرفی در زمانه و زمینهٔ تاریخیِ خودش و در آن بافت قبیلهای، حکومتی مشروع داشته است و عموم جامعه به اقتفای بزرگان قوم، با او بیعت کرده بودند۱. برای مثال و جهت وضوح بخشیدن به مراد و عینیتر شدن بحث، در اوایل انقلاب، اکثریت قاطع مردم، به هر دلیل، یا به خاطر جهل و جوگیری و خرافات مذهبی و یا از روی دلایل محققانه و سنجیده، به حکومت روح الله خمینی رأی دادند؛ حال، به چه دلیل، اقلیتی چون مجاهدین خلق یا چریکهای فدایی اقلیت، حق داشتند که به اقتفای حسین بن علی، قیام کنند؟ (چه مسلحانه و چه غیر مسلحانه).
۱،میدانیم معاویه قبل ازمرگش به مکه ومدینه سفرکردوباسران ومتنفذین قبایل برای یزیدبیعت گرفت،،،طوریکه بعدازبقدرت رسیدن،فقط چهارنفرازبیعت امتناع کردند،،،
جهت راهنمایی وایضاح مطلب،منتظرپیام حضرت استادهستم.
سلام بر استاد ، خوب پس چگونه خلافت آل امیه مشروع بود ؟! مگر بفرمایید از باب تغلّب ، یعنی الحق لمن غلب ، در کلام فقهی اهل حدیث و اشاعره بویژه طبق نظر افرادی چون احمد حنبل و ابن الجماعه و ابن تیمیه ، هرکه بر دیگری غالب شود خود غلبه ایجاد حق و مشروعیت می کند و اطاعت از غالب واجب است چون تقدیر الهی بوده به مصداق قرآن ، تُعّز من تشاء و تذّل من تشاء ، اما از منظر دینی و فرهنگ صحابی آل بنی امیه حق خلافت و بقول ابن خلدون حق سلطنت اسلامی !! را نداشتند چراکه آنان به بهانه بیعت جدّشان ابوسفیان با پیامبر در فتح مکه خود را مسلمان و پیرو سنت نبوی می دانستند پس عرف شرعی آن عصر جواز حکومت را به آنها بویژه به یزید نمی داده است ، بعلاوه انتخاب خلفای قبلی به سه شیوه اجماع ( ابوبکر )و استخلاف ( عمر) و شورا (عثمان ) بود ولی معاویه و یزید و مروان و ...هیجکدام بر این مبنا انتخاب نشدند و معاویه از والیان منصوب خود موافقت گرفت ، این سه گزینه برای انتخاب خلیفه ، در تمام کتب کلام و فقه سیاسی اهل سنت آمده است ..
الداعی الخیر ...
Repost from گلچين
🌹🌷روضه ای یک کلمه ای: ایران
http://telegram.me/bavarh
گریه می کنم پای روضه ای یک کلمه ای: ایران
زیر عَلَم بی کسی اش سینه می زنم، مویه می کنم برای دو شهید گمنامِ بی نشان: «مروّت» و «مدارا».
حافظ ایستاده بر مزارشان می گرید و می گوید:
این دو شهید، کشتگان همین مردمانند.
آسایش دو گیتی نصیبتان نمی شود که عقوبتِ کشتنِ این دو عزیز، هم دنیایتان را دوزخ می کند و هم عُقبایتان.
مردم اما حافظ را نمی شنوند. بازار هیاهو و غوغا و خشم و خشونت چنان پر ازدحام است که صدای حافظ به گوش کسی نمی رسد.
مولانا زمین را نشانم می دهد و می گوید: ببین، خون را به خاک ببین. تقدیر این سرزمین را ببین. خون به خون شستن محال آمد محال.
این مردمان شوربختند، می دانی چرا؟
چون قرن هاست شوری خون به کامشان خوش آمده است.
هر کس با هر چه که دارد خون دیگری را می ریزد.
دست بر زخم هایم می گذارم، جانم مجروح است، چقدر تیر در تنم است، چقدر تیغ بر روحم کشیده اند، قدم از قدم خون از روانم می چکد.
شمع کوچکی در دستم است، کوچه به کوچه شام غریبان «انسان» را گریه می کنم، هر کس که می رسد شمع کوچکم را خاموش می کند.
یتیمانی دارم، بی پناه، که به زنجیرند، به اسارت می برندشان.
نوزاد شیرخواره ام، «شفقت» شیر ندارد، دارد از گرسنگی می میرد.
این مردمان آب را بر جوان برومندم« اعتدال» بسته اند.
دستانش را بریده اند، گمان می کنند که به شمشیر افراط پیروز این میدانند.
این سر که بر نیزه هلهله کنان می برندش، «خرد» است.
این جنازه که بی کفن افتاده است، این سر که بی تن است، وطن است، وطن است، وطن است…
عرفان_نظرآهاری
روضه_ای_یک_کلمه_ای_ایران
http://telegram.me/bavarh
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست
طبع چون آب و غزلهای روان ما را بس
#حضرت_حافظ
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.