cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

🌷رقص واژه‌ها🌷

به ميهمانى شعر و غزل دعوتيد آنجا كه قلم مى‌نوازد و واژه‌ها مى‌رقصند... #فاطمه_مشاعی آدرس اينستاگرامf.moshaei

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
611
Obunachilar
+124 soatlar
+57 kunlar
+2630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم شکر خدا که باز شد دیده بخت روشنم هرگزم این گمان نبد با تو که دوستی کنم باورم این نمی‌شود با تو نشسته کاین منم دامن خیمه برفکن دشمن و دوست گو ببین کاین همه لطف می‌کند دوست به رغم دشمنم عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم گر بزنی به خنجرم کز پی او دگر مرو نعره شوق می‌زنم تا رمقیست در تنم این نه نصیحتی بود کز غم دوست توبه کن سخت سیه دلی بود آن که ز دوست برکنم گر همه عمر بشکنم عهد تو پس درست شد کاین همه ذکر دوستی لاف دروغ می‌زنم پیشم از این سلامتی بود و دلی و دانشی عشق تو آتشی بزد پاک بسوخت خرمنم شهری اگر به قصد من جمع شوند و متفق با همه تیغ برکشم وز تو سپر بیفکنم چند فشانی آستین بر من و روزگار من دست رها نمی‌کند مهر گرفته دامنم گر به مراد من روی ور نروی تو حاکمی من به خلاف رای تو گر نفسی زنم زنم این همه نیش می‌خورد سعدی و پیش می‌رود خون برود در این میان گر تو تویی و من منم
Hammasini ko'rsatish...
«یا چیزی بنویس که به خواندنش بیرزد یا کاری بکن که ارزش نوشتن داشته‌ باشد.» (بنجامین فرانکلین، دانشمند و سیاست‌مدار معروف آمریکایی) #منهای_ویرایش ۱‌۴۰‌۰‌/‌‌۱‌‌۱‌/‌‌۰‌۵‌ سید محمد بصام @Matnook_com instagram.com/matnook_com
Hammasini ko'rsatish...
یک عمر یوسف باش و شاهی کن یک‌دم زلیخایت شدن خوب است … #فاطمه_مشاعی
Hammasini ko'rsatish...
👌 1💔 1
39” رو کن برایم کمترینت را قانع به کم‌هایت شدن خوب است … #فاطمه_مشاعی
Hammasini ko'rsatish...
معین زدz ماله منی 🖤
Hammasini ko'rsatish...
#سوگند #خونه @fenjansher2
Hammasini ko'rsatish...
Repost from ناصر حامدی
🔺️روز معلم در سريال معلم دهكده، نامزد معلم ازش ميپرسه: "شما كه قاضي بوديد چرا رها كرديد و معلم شديد؟" ايشونم جواب ميده: "چون وقتي در مراجعين و مجرميني كه پيش من مي‌آمدند دقيق مي‌شدم مي‌ديدم كسانی هستند كه يا آموزش نديده‌اند و يا آموزش درستي نديده‌اند و به خودم گفتم: به جاي پرداختن به شاخ و برگ بايد به اصلاح ریشه بپردازیم". این سریال آمریکایی بر اساس رمانی از کاترین مارشال ساخته شده و درباره دختر شجاع ۱۹ ساله آرمانگرایی به نام کریستی هادلستون است که زندگی راحت خود را در کارولینای شمالی رها می کند و برای تدریس به یک روستای دور افتاده می رود. او به خاطر رسوم و روش‌های قدیمی حاکم در روستا، با مشکلات فراوانی روبرو می شود، اما با قدرت و اراده و ایمان بر آنها غلبه می کند. یکبار توی بیمارستان، تخت بغلی‌ام معلم جوانی بود که دیسک کمر عمل کرده بود. معلم کلاس اول ابتدایی. جراحش وقتی بالای سرش آمد با شوخ‌طبعی یا شاید غرور ناشی از توزیع ناعادلانه درآمد در کشور گفت: "آخه این شغله تو داری؟ هم خودتان علافید، هم بچه های مردم رو دوازده سال علاف می کنید تو مدرسه؛ با کلاس های بیخود و درسهای بیخود. هیچکس هم هیچی یاد نمیگیره". معلم هم جواب این شوخی را فقط با یک جمله، آرام و مطمئن گفت: "دکترجان اگه ما نبودیم نه رییس‌جمهور و وزیر و وکیلی درست میشد و نه تو الان خواندن نوشتن بلد بودی. " فَبُهِتَ الَّذِي كَفَر "شد جراح. وقتی عمرم را مرور میکنم و در این آرزوی محال غرق می‌شوم که اگر با همین تجربه ی الان، عمرم از ابتدا شروع میشد، چگونه زندگی میکردم؟ تنها چیزی که از آن پشیمان نیستم و دوباره تکرارش می‌کردم، معلمی است. پیشرفت یک کشور از دل اصلاح ساختار آموزش و پروش، مدارس و به ویژه مهدکودک‌هایش آغاز می‌شود. اگر دیدید کشوری برای اصلاح جدی آن ساختار و حتی مهدکودک‌هایش برنامه ی مناسب و مترقی داشت، یعنی برنامه های توسعه و پیشرفت این کشور شعاری و توخالی نیست. در غیر این صورت، تنها شعار است و شعار است و شعار. معلم‌ها دو دسته‌اند: آرایش‌گران و پیرایش‌گران. #آرایش‌گران آنهایی هستند که بر تو می‌افزایند؛ بر دانشِ تو، بر معلوماتت، حتی بر اخلاق و تربیت و فضیلت‌ها و استعدادهایت. آنها که آدمی را به دانشها، هنرها، فنون و دیگر زیباییها می آرایند. جریان بی پایانی که از پدر و مادر آغاز میشود و تا مردن ادامه دارد. اما #پیرایش‌گران آنهایی هستند که از تو کم می‌کنند. آنها که وجود آدمی را از پلشتی‌ها می پالایند و سنگینی‌ها را از او می زدایند. از بارِ خرافات و فریبها و رذیلتها. از بارِ کلیشه‌ها و عادت‌ها. از فشارِ رسومِ ناروا و آیینها و مدهای بی مبنا. از هر آنچه که تو را سنگین کرده است؛ بارهایی که چه بسا حتی خوشایند تو باشند. و چقدر کارِ این‌ها سخت‌تر است و گاه بی‌اجرتر و منفورترند. حتی ممکن است به خاطر این سنجشگرانه‌اندیشی و نقادانه‌نگری و خارکَنی از وجود فرد و جامعه، از سوی خیلی‌ها، حتی کسانی که برایشان دل می‌سوزانند و بارشان را کم می‌کنند، لگدها بخورند. بلاتشبیه، و تنها از باب داستان‌گویی، اینان شبیه آن استادی هستند که مولوی در دفترِ اول مثنوی از زجرهایش در کاستن از درد دیگری سخن می‌گوید: کَس به زیر دُمِ خر خاری نَهد خر نداند دفع آن بَر می‌جهد بَر جَهد وان خارْ محکم‌تر زند عاقلی باید که خاری برکند خر زِ بهرِ دفعِ خار از سوز و درد جُفته می‌انداخت، صد جا زخم کرد آن حکیمِ خارچین استاد بود دست می‌زد جابجا می‌آزمود دکتر محسن زندی @naserhamedi
Hammasini ko'rsatish...
👌 2👍 1