cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

🍃🌸رضابجار من و تو 🌸🍃

🎼🎸رضابجارمن وتو 🎸🎼 👌بهترین متن و عکس های عاشقانه💞 ✅شعر ✅غزل ✅تک بیتی ✅دوبیتی ✅موزیک ✅دلنوشته در سرزمین من خار نکار شاید فردا پا برهنه به دیدارم بیایی🌹🌷🌷 @rezabejarrr

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
404
Obunachilar
+124 soatlar
-37 kunlar
-1830 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Nashrni tahlil qilish
PostlarKo'rishlar
Ulashishlar
Ko'rish dinamikasi
01
قسمت های جدید فرخ القا 🌺☘🌼🌸🌺☘🌸🌺☘🌼🌸
230Loading...
02
قسمت قبل
210Loading...
03
◻️◼️◻️◼️ ◼️◻️◼️ ◻️◼️ ◼️ #فصل_سوم #قسمت_۹۷  گفت:دیگه نمیزارم گولت بزنه،اون فقط تورو توی خطر انداخته،لیاقت بودن با تورو نداره،به محض اینکه باهاش حرف بزنی فریبت میده،میخوای برگردی به همون تحقیر شدن ها؟که خانواده اش بزنم توی سرت؟که بعدا بهت بگه تو زن یکی دیگه شده بودی و ازارت بده؟؟بلند شو همین امشب از اینجا میریم مادرمم که زیر یک مشت خاکه،ابروییم برام اینجا نمونده،همین امشب از اینجا میریم نمیزارم دست به شماها برسه پاشو...داشت تند تند وسایلمونو جمع میکرد بهش گفتم:صبر کن مهران...با چشمای از حدقه در اومده گفت:احمق نشو!شده بیهوشت کنم از اینجا میبرمت،اجازه نمیدم برگردی به اون زندگی...دهانم خشک بود،با صدایی که از ته حنجره ام به زور خارج میشد گفتم:من باید باهاش حرف بزنم...گفت:گولت میزنه من مطمئنم...اون روزنامه نگاره!سردبیره!چرب زبونه بازی با کلمات رو بلده،مطمئن باش توی این چند سال سر هزار تا زن دیگه رو شیره مالیده،چه حرفی میخوای باهاش بزنی؟!گفتم:من باید باهاش حرف بزنم،لطفا بهم فشار نیار،خواهش میکنم...جلوی پام نشست و گفت:من ولت نمیکنم که برگردی باهاش...گفتم:فقط بزار باهاش حرف بزنم،بعدش یه تصمیمی میگیرم...گفت:زندگی مه لقا رو بهم نزن،این بچه زیر و رو میشه تازه داره اروم میگیره،من امشب باهاش حرف زدم این مرد فقط داره دروغ میگه اون لیاقت بودن با تو و مه لقا رو نداره!!چند لحظه ای سکوت کردم و گفتم:کیارشی که من میشناسم دروغ نمیگه...گفت:شش سال گذشته!هر ادمی ممکنه توی شش سال عوض بشه...گفتم:پس اجازه بده خودم ببینم که اون عوض شده،دروغگو شده یا هر چیز دیگه ای که در موردش میگی...اون پدر مه لقاست!من نمیتونم اینجوری شبونه بزارمش برم,بعد هم من...دنباله حرفم رو خوردم.گفت:تو چی؟؟دوستش داری؟؟سرمو انداختم پایین و توی سکوت منتظر روشن شدن هوا موندم.گنجشک از خونه سید برگشته بود بهم گفت کیارش و مهران باهم حرف زدند و اخر دوباره بحثشون شده و هیچکدوم فرصت حرف زدن به گنجشک و یا سید رو نمیدادند و بعد بحث هم کیارش از خونه سید بیرون زده و مهران به خونه برگشته،و کیارش تا چند دقیقه دیگه میاد که با من حرف بزنه،مهران گفت:امکان نداره!حق نداری بری فرخ لقا من اصلا بهش اعتماد ندارم!مرجان و مرتضی و حتی محبوبه هم مخالف بودند و سعی میکردند من رو از رفتن منصرف کنند!لحظاتی بعد کیارش در رو زد و مهران در خونه رو باز کرد،صورت کیارش هم مثل مهران از درگیری های شب قبل جراحت و کبودی داشت،طره ازاد موهای لختش روی رد زخم عمیق پیشانیش رو گرفته بود،کیارش گفت:بگید همسرم بیاد دم در...مهران گفت:نمیتونم اجازه بدم،تا تکلیف روشن نشده حق نداری ببریش.. ◻️ ◼️◻️ ◻️◼️◻️ ◼️◻️◼️◻️
210Loading...
04
◻️◼️◻️◼️ ◼️◻️◼️ ◻️◼️ ◼️ #فصل_سوم #قسمت_۹۶  نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم دو سه ساعتی گریه کردم تا اروم تر شدم،مهران بی حرف کنارم نشسته بود،وقتی گریه هام تموم شد گفت:حالا چی میشه؟!گفتم:نمیدونم...گفت:نمیدونی یا نمیخوای به من بگی؟!گفتم:من واقعا گیجم،اصلا نمیدونم توی این شرایط باید چیکار کنم؟!پوزخندی زد و گفت:از این گریه و خنده با شوق و ذوقت مشخصه که به محض اینکه ببینیش میپری توی بغلش! گفتم:مهران میفهمم که چه حالی داری اما من...حرفم رو قطع کرد و گفت:نمیفهمی!اصلا نگو که میفهمی!هیچ درکی از حال من نداری!تو حتی حال الان خودتم نمیفهمی!نزدیک شش سال گذشته،این ادم تا الان کجا بوده؟رفته گشت و گذارشو کرده حسابی پول باباشو خورده،چرخاشو زده حتی شاید رفته بوده فرنگ!تا وقتی باباش سرحال و رو پا بوده جرات اومدن سمت شمارو نداشته حالا به چه حقی اومده سراغ تو؟!اون حتی مه لقا رو یکبارم ندیده اما من نزدیک دوساله همه جوری کنار این بچه بودم چطور میتونه از اینکه مه لقا به من میگه بابا ناراحت بشه؟!حالا که باباش داره میمیره دل شیر پیدا کرده بیاد دنبال زنش؟!تو دیوانه ای؟!سر و تیپشو دیدی؟!مشخصه که چقدر تا الان خانم بازی کرده!مشخصه بهش خوش گذشته،تو غرور نداری؟با تو مثل دستمال رفتار کرده و انداختت،وقتی همه کاراشو کرده برگشته سراغت!چجوری شخصیتت اجازه میده باهات اینجوری تا کنه؟؟شش سال زمان کمی نیست برای اینکه دنبال تو بگرده،اگه روی ماه هم رفته بودی در عرض شش سال میتونست تورو راحت پیدا کنه،حتما نخواسته پیدات کنه،تو بغل گوشش بودی از اینجا تا تهران یک ربع فاصله هست اما اون دنبالت نیومده،نگشته،براش مهم نبوده چی سر تو و بچت اومده،حتی نمیدونست بچه زندست!یعنی خیال میکرده بچه تو مرده و دنبال تو نیومده،از زیر بار مسئولیت شما شونه خالی کرده،نمیفهمی؟!اگه من به جای اون بودم دنیا رو زیر و رو میکردم،تمام عالمو میگشتم تا تورو پیدا کنم،این ادم فقط به فکر خودش بوده چشماتو باز کن!حقیقت اینه!حتی اگه تو قبولش نکنی...تموم تنم از حرفاش یخ زده بود،همشون منطقی به نظرم میومدن،گفتم:به من گفت وقتی داشتم جون میدادم تو ازم طلاق گرفتی،یه زخم خیلی عمیق روی پیشانیش بود،حتما اونم حرفایی برای زدن داره...خندید و گفت:چقدر ساده ای!شاید بین عشق و حال کردنش واسش حادثه ای پیش اومده میخواد ربطش بده به این ماجرا و برات اسمون ریسمون ببافه،این چه جون دادنیه که شش سال طول کشیده اخه یکم فکر کن تو مگه عقل توی سرت نیست چرا خودتو گول میزنی!! بغض تلخی گلومو گرفت،انگاری همه حرفاش درست بود،اشکم چکید اما اینبار از غم،دلم فشرده میشد،احساس وحشتناک فریب خوردن و خیانت دیدن رو داشتم ◻️ ◼️◻️ ◻️◼️◻️ ◼️◻️◼️◻️
170Loading...
05
امروزتون پر از شادے 💃💃💃
361Loading...
06
دستم را ڪه میگیرے … نبــــــض دلتنگے به شماره مے افتد! نگاهم ڪه مے ڪنے … غصه ها فراموشم مے ڪنند! و با هـــــــر بوسه ات مرگ… یک قدم دورتر، از من مے ایستد!🤞 . ❥︎ꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦ
574Loading...
07
یار  ناز  و  با شکوه عضو  شیرین  گروه باز هم جمعه رسید بزنیم به دشت و کوه کشمش و پسته و نان بسته بندی شده  جآن بیا  تا  تنگ  غروب گم شیم از دست زمان 😋😋😊
340Loading...
08
ﻳﻪ ﺯﻥ ﻟﺨﺖ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻴﻪ ﻣﻴﺸﻪ! ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻲ ﻧﮕﺎﺵ ﻣﻴﻜﻨﻪ؟ ﺯنه ﺑﺎ ﻧﺎﺯ ﻣﻴﮕﻪ ﭼﻴﻪ ﺯﻥ ﻟﺨﺖ ﻧﺪﻳﺪﻱ؟ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻴﻪ میگه لختیت ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ! ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﻛﺮﺍﻳﻪ ﻣﻨﻮ ﻛﺠﺎﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﻲ؟!😂😂
10Loading...
09
چن وقته فهمیدی که بوی پرتقال استرس را از بین می برد. بوییدن پرتقال یا خوردن آن می تواند استرس را تا 70 درصد کاهش دهد.
440Loading...
10
گـاهـی اگــر دعـایت مسـتجاب نشـد بـرو و گــوشـه ای بنـشـیـن . . . زانـوهـایـت را بغـل بگـیـر و یک دل سـیـر گــریـه کـن . . . شــایـد لازم باشــد میـان گــریه هـایـت بگــویی اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ . . . خــدایا! ببخـش آن گـناهـانم را کـه دعــایم را حــبـس کــرده اسـت . . .
420Loading...
11
تورکی شاد......❤️ ❤️🍷❤️
361Loading...
12
Media files
420Loading...
13
دستم را ڪه میگیرے … نبــــــض دلتنگے به شماره مے افتد! نگاهم ڪه مے ڪنے … غصه ها فراموشم مے ڪنند! و با هـــــــر بوسه ات مرگ… یک قدم دورتر، از من مے ایستد!🤞 . ❥︎ꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦ
350Loading...
14
یار  ناز  و  با شکوه عضو  شیرین  گروه باز هم جمعه رسید بزنیم به دشت و کوه کشمش و پسته و نان بسته بندی شده  جآن بیا  تا  تنگ  غروب گم شیم از دست زمان 😋😋😊
501Loading...
15
به قول شاعر که میگفت: زِ بس خندیدم و پنهان نمودم راز خود را؛ کسی باور ندارد در دلم دریای درد است ... ✎﹏﹏﹏
482Loading...
16
عشق ؛ معرفته،وفاداریه،صداقته عشقی ڪه بوے صداقت نده باید ازش گذشت تا ازت نگذشته!... ✌️🥀
511Loading...
17
حرف هاي ديگران هيچ معنایی ندارن تا وقتی که تو خودت بهشون معنا بدی... ✎﹏﹏﹏
471Loading...
18
💃💃💃💃💃💃💃💃 یار بالا بلندم ❤ دلبر پل کمندم
311Loading...
19
بیا وسط😍😍😍😍😍💃💃💃💃💃💃👯‍♂👯‍♂👯‍♂👯‍♂👯‍♂🕺🕺🕺🕺🕺🕺عصر تون شاد🥰 ❤️🔥❤️ 🍃💐🍃👌👌
321Loading...
20
❤️دوستان عزیزمجازی قدر هم رو بدونید❤️ ‎❤️🌹
291Loading...
21
••••سلامتی اونایی که..: حالشون خوب نیست ولی میخندن که حال بقیه خراب نشه سلامتی اونایی که بی رحمی روزگار بی رحمشون نکرد...
371Loading...
22
هر کسی توی زندگیش یکی رو لازم داره که شعله‌ی خاموش شده‌ی ذوق و احساسش رو قبل از اینکه کامل خاموش بشه دوباره براش روشن کنه👌
300Loading...
23
ݪایڪ ❤️ داڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️دااڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️❤️داااڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایک❤️❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایک❤️❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایک❤️❤️❤️داااڔیݧ ݪایک❤️❤️دااڔیݧ 🕊🍂ݪاایڪ👍    🕊🍂ݪااایڪ👍       🕊🍂ݪاااایڪ👍    ‌‌‌      🕊🍂ݪااااایڪ👍             🕊🍂ݪاااااایڪ👍                🕊🍂ݪااااااایڪ👍                   🕊🍂ݪاااااااایڪ👍                🕊🍂ݪااااااایڪ👍             🕊🍂ݪاااااایڪ👍          🕊🍂ݪااااایڪ👍       🕊🍂ݪاااایڪ👍    🕊🍂ݪااایڪ👍 🕊🍂ݪاایڪ👍 ݪایڪ ❤️ داڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️دااڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️❤️داااڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایک❤️❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایک❤️❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایڪ ❤️❤️❤️❤️دااااڔیݧ ݪایک❤️❤️❤️داااڔیݧ ݪایک❤️❤️دااڔیݧ ب ټڪ ټڪ ڀسټهاے زیباټۅڹ ݪایڪ👍🌺 ݦݧټخباټۅڹ ؏ـــــاݪي  هݦڳي ݪایڪ👍🌺 ځۻۅࢪ ټڪ ټڪ دۅسټاڹ ݪایڪ👍🌺 مــن فــدای ‌‌ 🪸🪸🪸🪸🪸🪸🪸🍃🌿🌹☘🍀🌷💐🎋🥀🪷🪷🪷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌿☘🍀🌷💐🌾🎋🌈🥀🌸🌺🪷🪷🪷 🌸🌸🌸🌸🌸❤️ 🌺🌺🌺🌺❤️ 🌸🌸🌸❤️ 🌹🌹❤️ 🌼❤️ ❤️ 🌼❤️ 🌼🌼❤️ 🌼🌼🌼❤️ 🌼🌼🌼🌼❤️ 🌼🌼🌼🌼🌼❤️
330Loading...
24
خدا وقتی که زن را آفریده طلا و غُر زدن را آفریده برای اینکه سرویسش کند زن برای ما دَهن را آفریده  ! #محمد_حسین_بهدانی                               😂😂😂😂😅
301Loading...
25
تویِ تلویزیون داشت یه پسره 19ساله رو نشون میداد که باباش نمایشگاه ماشیناش رو زده به نامش😐 حدس بزنید من داشتم چیکار میکردم؟!😎 داشتم با چنگال یه سوراخ به کمربندم اضافه میکردم که امسال هم اندازم بشه😂 😕😂😂😂😂
291Loading...
26
🌸༅͡𖥘 #حکیم خیام نیشابوری منجم، ریاضیدان، دانشمند و متفکر بزرگ، در اوایل قرن پنجم هجری تولد یافت و در زمان سلطان سنجر، پسر ملکشاه را که به بیماری آبله دچار بود، درمان کرد. اگرچه مقام علمی خیام خیلی بالاتر از مقام ادبی او در نظر گرفته می‌شود، اما شهرت وی بیشتر به‌واسطه وجود رباعیات اوست. آرامگاه #حکیم خیام نیشابوری، با معماری استاد #هوشنگ_سیحون، یکی از نقاط دیدنی شهر نیشابور استان خراسان رضوی است. آرامگاه حکیم خیام تلفیقی از نجوم، هندسه، شعر و نماد شخصیت چند وجهی حکیم ابوالفتح عمرابن خیام نیشابوری است و بر اساس شکل خیمه ساخته شده است. مجموعه خیام، موزه و آرامگاه از باغ‌های دیدنی در ایران است و مجموعه‌ای از کتابخانه، موزه و مهمانخانه را داراست. این آرامگاه در زمان وی در محله شادیاخ نیشابور در نیم فرسخی نیشابور و در صحن امامزاده محروق بنا شده است پ.ن. ۲۸ #اردیبهشت ، روز بزرگداشت حکیم #حکیم عمر_خیام ، بزرگمرد عرصه دانش و هنر ایران گرامی باد...
531Loading...
27
گون آیدین 🎙
391Loading...
28
میهربان الاهین ادے و یادینان گون آیدین ائلیم،اوبام گون آیدین شانلے آذربایجانیم گون آیدین قوجامان وطنیم گون آیدین دوسلار ♥️
370Loading...
29
اولویه نماز اوا
390Loading...
30
ོخواننده⸙჻ᭂ࿐♥اولویه نماز اوا ོموزیک⸙჻ᭂ࿐♥ایناد
401Loading...
31
حیف نون بالای درخت چنار نشسته بود. یکی ازش میپرسه: بالای درخت چنار چیکار میکنی؟ میگه: دارم توت میخورم! یارو میگه: دیوونه، این درخت چناره، توت نداره که. حیف نون میگه: توت تو جیبمه، دیوونه هم خودتی😂🤣
625Loading...
32
در زندگے مثل بازے فوتبال عمل ڪنیم ●عشق را پاس ○ڪینہ را شوت ●بے اخلاقے را خطا ○حس منفے را آفساید ●و محبت را گل کنیم 💙🍃
823Loading...
33
این گل       تقدیم به            اعضاے گل ممنون از حضورتون مرســـــــــــــی ڪ هستـــــین🍃❤️
522Loading...
34
نمیدونم کدومتون احتیاج دارین این جملات محمود درویش رو بشنوین: آن پاسخ‌های بی‌رحمانه را فراموش نکن؛ به یادشان بیاور تا دلتنگ نشوی.
705Loading...
35
یه تئوری قشنگ هست که میگه: «اگه توو زندگی الانت یکیو دیدی و به دلت نشست، و فکر کردی یه چیزی تو وجودش هست که با بقیه فرق داره، جوری که انگار سالهاست که می‌شناسیش؛ درواقع تو زندگی قبلیت، اون آدم یکی از صمیمی ترین آدمهای زندگیت بوده
514Loading...
36
صداقت و سادگی انسان را شاعر میکند ،،،نه مال و ثروت قدر داشته هایمان را بدانیم صداقت،،،،،، یعنی گنج مهربانی ،،،،یعنی سرمایه چشم پاکی ،،،،یعنی انسانیت❤️❤️
723Loading...
37
یه افسانه فرانسوی هست که میگه: شاید عشق همون حسیه که قلب هاتونو باهم عوض میکنید، بیقرار میشید و برای همینه که بدون هم حس بدی دارید، چون بدن میخواد که قلب اصلیش کنارش باشه.
624Loading...
38
از ادمای مودی فاصله بگیرید تا بفهمن تغییر رفتارِ بی‌دلیل، جذابیتِ خاصی واسه هیچ ادمی نداره و قرار نیست همیشه کنارشون بمونید، مسئولیتِ کمبود عاطفی و مشکل روانیِ ملت به عهده روانشناسه نه شما.
713Loading...
39
اگه غیر این باشه اسممو میزارم شوذب 😂😂 دیدم که میگم 😂🤌 یعنی صبح شروع میکنن شب بقیش میمونه واسه فردا 🤣🤣
531Loading...
40
بفرست برای رفیق دهه۶۰😂 وای دقیقا همینجوری بود فیلم بردار میومد تو دهن ادم فیلم میگرفت😂
573Loading...
قسمت های جدید فرخ القا 🌺☘🌼🌸🌺☘🌸🌺☘🌼🌸
Hammasini ko'rsatish...
قسمت قبل
Hammasini ko'rsatish...
◻️◼️◻️◼️ ◼️◻️◼️ ◻️◼️ ◼️ #فصل_سوم #قسمت_۹۷  گفت:دیگه نمیزارم گولت بزنه،اون فقط تورو توی خطر انداخته،لیاقت بودن با تورو نداره،به محض اینکه باهاش حرف بزنی فریبت میده،میخوای برگردی به همون تحقیر شدن ها؟که خانواده اش بزنم توی سرت؟که بعدا بهت بگه تو زن یکی دیگه شده بودی و ازارت بده؟؟بلند شو همین امشب از اینجا میریم مادرمم که زیر یک مشت خاکه،ابروییم برام اینجا نمونده،همین امشب از اینجا میریم نمیزارم دست به شماها برسه پاشو...داشت تند تند وسایلمونو جمع میکرد بهش گفتم:صبر کن مهران...با چشمای از حدقه در اومده گفت:احمق نشو!شده بیهوشت کنم از اینجا میبرمت،اجازه نمیدم برگردی به اون زندگی...دهانم خشک بود،با صدایی که از ته حنجره ام به زور خارج میشد گفتم:من باید باهاش حرف بزنم...گفت:گولت میزنه من مطمئنم...اون روزنامه نگاره!سردبیره!چرب زبونه بازی با کلمات رو بلده،مطمئن باش توی این چند سال سر هزار تا زن دیگه رو شیره مالیده،چه حرفی میخوای باهاش بزنی؟!گفتم:من باید باهاش حرف بزنم،لطفا بهم فشار نیار،خواهش میکنم...جلوی پام نشست و گفت:من ولت نمیکنم که برگردی باهاش...گفتم:فقط بزار باهاش حرف بزنم،بعدش یه تصمیمی میگیرم...گفت:زندگی مه لقا رو بهم نزن،این بچه زیر و رو میشه تازه داره اروم میگیره،من امشب باهاش حرف زدم این مرد فقط داره دروغ میگه اون لیاقت بودن با تو و مه لقا رو نداره!!چند لحظه ای سکوت کردم و گفتم:کیارشی که من میشناسم دروغ نمیگه...گفت:شش سال گذشته!هر ادمی ممکنه توی شش سال عوض بشه...گفتم:پس اجازه بده خودم ببینم که اون عوض شده،دروغگو شده یا هر چیز دیگه ای که در موردش میگی...اون پدر مه لقاست!من نمیتونم اینجوری شبونه بزارمش برم,بعد هم من...دنباله حرفم رو خوردم.گفت:تو چی؟؟دوستش داری؟؟سرمو انداختم پایین و توی سکوت منتظر روشن شدن هوا موندم.گنجشک از خونه سید برگشته بود بهم گفت کیارش و مهران باهم حرف زدند و اخر دوباره بحثشون شده و هیچکدوم فرصت حرف زدن به گنجشک و یا سید رو نمیدادند و بعد بحث هم کیارش از خونه سید بیرون زده و مهران به خونه برگشته،و کیارش تا چند دقیقه دیگه میاد که با من حرف بزنه،مهران گفت:امکان نداره!حق نداری بری فرخ لقا من اصلا بهش اعتماد ندارم!مرجان و مرتضی و حتی محبوبه هم مخالف بودند و سعی میکردند من رو از رفتن منصرف کنند!لحظاتی بعد کیارش در رو زد و مهران در خونه رو باز کرد،صورت کیارش هم مثل مهران از درگیری های شب قبل جراحت و کبودی داشت،طره ازاد موهای لختش روی رد زخم عمیق پیشانیش رو گرفته بود،کیارش گفت:بگید همسرم بیاد دم در...مهران گفت:نمیتونم اجازه بدم،تا تکلیف روشن نشده حق نداری ببریش.. ◻️ ◼️◻️ ◻️◼️◻️ ◼️◻️◼️◻️
Hammasini ko'rsatish...
◻️◼️◻️◼️ ◼️◻️◼️ ◻️◼️ ◼️ #فصل_سوم #قسمت_۹۶  نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم دو سه ساعتی گریه کردم تا اروم تر شدم،مهران بی حرف کنارم نشسته بود،وقتی گریه هام تموم شد گفت:حالا چی میشه؟!گفتم:نمیدونم...گفت:نمیدونی یا نمیخوای به من بگی؟!گفتم:من واقعا گیجم،اصلا نمیدونم توی این شرایط باید چیکار کنم؟!پوزخندی زد و گفت:از این گریه و خنده با شوق و ذوقت مشخصه که به محض اینکه ببینیش میپری توی بغلش! گفتم:مهران میفهمم که چه حالی داری اما من...حرفم رو قطع کرد و گفت:نمیفهمی!اصلا نگو که میفهمی!هیچ درکی از حال من نداری!تو حتی حال الان خودتم نمیفهمی!نزدیک شش سال گذشته،این ادم تا الان کجا بوده؟رفته گشت و گذارشو کرده حسابی پول باباشو خورده،چرخاشو زده حتی شاید رفته بوده فرنگ!تا وقتی باباش سرحال و رو پا بوده جرات اومدن سمت شمارو نداشته حالا به چه حقی اومده سراغ تو؟!اون حتی مه لقا رو یکبارم ندیده اما من نزدیک دوساله همه جوری کنار این بچه بودم چطور میتونه از اینکه مه لقا به من میگه بابا ناراحت بشه؟!حالا که باباش داره میمیره دل شیر پیدا کرده بیاد دنبال زنش؟!تو دیوانه ای؟!سر و تیپشو دیدی؟!مشخصه که چقدر تا الان خانم بازی کرده!مشخصه بهش خوش گذشته،تو غرور نداری؟با تو مثل دستمال رفتار کرده و انداختت،وقتی همه کاراشو کرده برگشته سراغت!چجوری شخصیتت اجازه میده باهات اینجوری تا کنه؟؟شش سال زمان کمی نیست برای اینکه دنبال تو بگرده،اگه روی ماه هم رفته بودی در عرض شش سال میتونست تورو راحت پیدا کنه،حتما نخواسته پیدات کنه،تو بغل گوشش بودی از اینجا تا تهران یک ربع فاصله هست اما اون دنبالت نیومده،نگشته،براش مهم نبوده چی سر تو و بچت اومده،حتی نمیدونست بچه زندست!یعنی خیال میکرده بچه تو مرده و دنبال تو نیومده،از زیر بار مسئولیت شما شونه خالی کرده،نمیفهمی؟!اگه من به جای اون بودم دنیا رو زیر و رو میکردم،تمام عالمو میگشتم تا تورو پیدا کنم،این ادم فقط به فکر خودش بوده چشماتو باز کن!حقیقت اینه!حتی اگه تو قبولش نکنی...تموم تنم از حرفاش یخ زده بود،همشون منطقی به نظرم میومدن،گفتم:به من گفت وقتی داشتم جون میدادم تو ازم طلاق گرفتی،یه زخم خیلی عمیق روی پیشانیش بود،حتما اونم حرفایی برای زدن داره...خندید و گفت:چقدر ساده ای!شاید بین عشق و حال کردنش واسش حادثه ای پیش اومده میخواد ربطش بده به این ماجرا و برات اسمون ریسمون ببافه،این چه جون دادنیه که شش سال طول کشیده اخه یکم فکر کن تو مگه عقل توی سرت نیست چرا خودتو گول میزنی!! بغض تلخی گلومو گرفت،انگاری همه حرفاش درست بود،اشکم چکید اما اینبار از غم،دلم فشرده میشد،احساس وحشتناک فریب خوردن و خیانت دیدن رو داشتم ◻️ ◼️◻️ ◻️◼️◻️ ◼️◻️◼️◻️
Hammasini ko'rsatish...
01:01
Video unavailableShow in Telegram
امروزتون پر از شادے 💃💃💃
Hammasini ko'rsatish...
دستم را ڪه میگیرے … نبــــــض دلتنگے به شماره مے افتد! نگاهم ڪه مے ڪنے … غصه ها فراموشم مے ڪنند! و با هـــــــر بوسه ات مرگ… یک قدم دورتر، از من مے ایستد!🤞 . ❥︎ꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦꤦ
Hammasini ko'rsatish...
یار  ناز  و  با شکوه عضو  شیرین  گروه باز هم جمعه رسید بزنیم به دشت و کوه کشمش و پسته و نان بسته بندی شده  جآن بیا  تا  تنگ  غروب گم شیم از دست زمان 😋😋😊
Hammasini ko'rsatish...
ﻳﻪ ﺯﻥ ﻟﺨﺖ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻴﻪ ﻣﻴﺸﻪ! ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻲ ﻧﮕﺎﺵ ﻣﻴﻜﻨﻪ؟ ﺯنه ﺑﺎ ﻧﺎﺯ ﻣﻴﮕﻪ ﭼﻴﻪ ﺯﻥ ﻟﺨﺖ ﻧﺪﻳﺪﻱ؟ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻴﻪ میگه لختیت ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ! ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﻛﺮﺍﻳﻪ ﻣﻨﻮ ﻛﺠﺎﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﻲ؟!😂😂
Hammasini ko'rsatish...
چن وقته فهمیدی که بوی پرتقال استرس را از بین می برد. بوییدن پرتقال یا خوردن آن می تواند استرس را تا 70 درصد کاهش دهد.
Hammasini ko'rsatish...
گـاهـی اگــر دعـایت مسـتجاب نشـد بـرو و گــوشـه ای بنـشـیـن . . . زانـوهـایـت را بغـل بگـیـر و یک دل سـیـر گــریـه کـن . . . شــایـد لازم باشــد میـان گــریه هـایـت بگــویی اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ . . . خــدایا! ببخـش آن گـناهـانم را کـه دعــایم را حــبـس کــرده اسـت . . .
Hammasini ko'rsatish...