رضا طبیب زاده
جامعهشناسی خواندهام و خواهم خواند؛ ادبیات دلمشغولیام هست و خواهد بود؛ طلبه هستم و خواهم ماند؛ انشاءالله. ارتباط با من 👈 @rezatabibzade مشتاق خواندن نظرات، انتقادات و پیشنهادهای شما هستم. .
Ko'proq ko'rsatish194
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
شعر تازه بخوانید 👇
گربههای ملوسِ همسایه از مریدانِ عالِمان بودند
عالمانِ همیشه اهلِ عمل، ساکنانِ مَوالمان بودند
چند بوزینهی مؤدب هم بیکه مشغول جست و خیز شوند
بغلِ منبرِ رسولِ خدا(ص) در پیِ اشتغالمان بودند (١)
سوسکهای اتوکشیده ولی در تردد دچار تردیدند
مورها، موریانهها، ماران، شاهدِ ارتحالمان بودند
اسبها گاریان خوبی را جهتِ دُور دُور آوردند
مردم شهر توی صفهاشان ناظر قیل و قالمان بودند
[گاری از فرطِ گریه میافتاد، گاری از فرطِ خنده میافتاد!
اسب گاریفروش رَم میکرد، مرد گاریفروش جان میداد] (٢)
ما پریروز معتقد بودیم که دقیقا درونِ امروزیم
سالهایی گذشت بر ما که جزء پیرارسالمان بودند
وامها ازدواجمان دادند، قسطها پاگشایمان کردند
بانکها اتفاقِ معمولی وسطِ عشق و حالمان بودند
پدران غول جنگ را خوردند، پسران گولِ جنگ را خوردند
مابقی پولِ جنگ را خوردند، همگی بیخیالمان بودند
بین صدها جنازهی بدبو، لاشههای معطلی بودیم
آستینهای مردهی بغلی آخرین دستمالمان بودند
ما جهانی در آستین بودیم، آسمانی در آستین بودیم
بحر و شهر از هزار سو افتاد، بحر و شهری که مالمان بودند
صاحبانِ قدیمیِ برنو وسط فیلمی از «تارانتینو»،
با هزاران سؤال از «رِمبو»، کشتهی بیسؤالمان بودند
یک نفر داد میزند: تلفن!
یک نفر زنگ میزند به «لئون»:
- با «ماتیلدا»ی واحدِ پشتی، دو نفر در قبالمان بودند (٣)
پرسش بچههای مردم را با گلوله جواب میدادند
غافل از اینکه اصلا از اول این جوابان سؤالمان بودند!
ما ملول از فرشتگان بودیم، سعی کردیم آدمی بشویم
آدمکهای عالَمِ پایین عاملِ انحلالمان بودند
وحی با چند پیک نازل شد، هر نمازی که بود باطل شد
صد و بیست و چهار پیغمبر، جملگی همپیالهمان بودند
خسته از هر دروغ و هر خنده، دوستانِ همیشه شرمنده،
مثل مرغی که بال و پر کنده، عاشقِ کتف و بالمان بودند
همقطاران پیادهتر شدهاند، ریلها همقطارمان شدهاند
ریلها یا ریالها؟ در کل... آخرش همریالمان بودند
[گاری از جنس گاردریل نبود... گاردْ جاوید بود، ریل نبود]
وسط نامههای تا خورده در پی خطی از شرف بودیم
در طرفداری از سیاسیها، اسم و امضای «از طرف» بودیم
جیبمان خالی است از خورشید، تشنگی دائم المسافر ماست
سهممان یک گلوله بیش نبود، بعدِ عمری که توی صف بودیم
گوجه خوردیم تا خیار شویم، آب خوردیم تا بخار شویم
ما مترسکنمای ترسویی حاصل نیمجو علف بودیم
فقه خواندیم رستگار شویم، فلسفیدیم تا کِبار شویم
شیخ عبدالکریم حائریای گوشهی حوزهی نجف بودیم ۴
آخرش باد دادمان به هوا، روضة الخلد دادمان به فنا
ما هم از نسل آدمیم خدا! گرچه فرزند ناخلف بودیم...
[گاری و اسب و مرد افتادند]
#رضا_طبیب_زاده - مرداد ١۴٠٠
١. ن. ک. روایات ذیل آیهی ۶٠ سورهی اسراء
٢. چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب،
اسب در حسرت خوابیدن گاری چی،
مرد گاری چی در حسرت مرگ.
- سهراب سپهری
٣. ن. ک. فیلم سینمایی «لئون»
۴. شیخ عبدالکریم حائری یزدی، از علمای کبار شیعه و بازمؤسس حوزهی علمیهی قم
T.me/reza_tabibzade
👆
خلاصه:
قیام عاشورا، موضوعی کلان و گسترده است که به تعبیر شهید مطهری «نمایش کاملی از اسلام» ارائه میدهد. طبیعی است که در زمان محدود تنها به مواردی اندک از آموزههای عاشورا میتوان پرداخت.
اما پس از عاشورا، رهبریِ این نهضت احیاگر، به عهدهی حضرت زینب کبری(س) گذاشته میشود؛ یک زن، در عین مصیبتدیدگی و بودن در بند اسارت ظالمان، نهضتی را رهبری میکند که الگوی آزادمردان تاریخ است؛ در برابر امپراطور زمان خود ایستاده و چنان او را سرزنش و توبیخ میکند که او بعد از اظهارات غرورآمیز و پیروزمندانهاش، ناچار میشود مسؤولیتش را انکار کند و فجایع عاشورا را به گردن ابن زیاد انداخته و او را لعن کند.
روشنگریهای حضرت زینب(س) از قیام عاشورا و اقدام امام حسین(ع) و جنایات دشمنانش، در کوفه و شام، چنان مردم را منقلب میکند، که مردمِ در جهل فرو رفتهی شام بیدار شده، به یزید اعتراض و پرخاش میکنند و برای خاندان رسول الله(ص) عزاداری برپا میکنند؛ مردم مرده و بیارادهی کوفه نیز در نهایت، قیام توابین و نهضت مختار را رقم میزنند.
اما در برابر مردم حجاز که مردمی آگاه اما بیحس بودند، برپایی مجالس عزاداری توسط حضرت زینب(س) و ذکر مصائب کربلا توسط امام سجاد(ع)، احساسات مردم را به جوش میآورد تا دوباره در پی آرمانهای حقیقی، قیام کنند و مبادا آنها را فراموش کنند.
البته دستگاه ظلم و جور و استکبار، بیکار نمینشیند و دوباره برای مرگ «انسان» تلاش میکند. با سرکوب قیامها، چنان وضعیت خفقانباری را بر امت حاکم کردند و چنان شیعیان را تحت فشار، شکنجه، حبس و قتل قرار دادند که امام سجاد(ع) برای حفظ شیعیان، از مبارزهی علنی دست کشید.
با این حال، با ادعیهی آموزنده، هم ارتباط معنوی مردم با حقیقت را حفظ میکند، هم نمیگذارد معارف الهی فراموش شود. ضمنا به صورت مخفیانه، ارتباطات شیعیان را گسترش میدهد تا به یک شبکهی ارتباطی تبدیل شود که در دورههای بعد بسیار اثرگذار بود.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
سخنرانی #محرم_١۴٠٠
موضوع کلی: بررسی تغییرات کنشگریِ اجتماعی-سیاسیِ امام حسین(ع)
و میزان انطباق نهضت انقلاب اسلامی با رویکرد کنشگریِ اهل بیت(ع)
جلسهی دوازدهم (پایانی): پس از عاشورا
- بانوی مسلمان، در جایگاه رهبریِ نهضت عاشورا
- احیاگری، متناسب با ویژگیها و شرایط جامعه
T.me/reza_tabibzade
👆
خلاصه:
جامعهای که اسیر و بردهی دنیا شد، دچار مرگِ اراده میشود؛ و مرگ اراده مساوی است با مرگ انسان. چون آنچه انسان را انسان میکند، «ارادهی انسانی» است. نشانهی حیات انسان، ارادهی حق است؛ اینکه ارادهاش در اختیار عقل حقبینش باشد، نه هوی و هوس. انسانی که چنین نشانهای نداشته باشد، عملا مرده است.
همانگونه که داشتن علائم حیات نباتی، برای زنده شمردن حیوانات کافی نیست، داشتن علائم حیات حیوانی نیز برای زنده شمردن انسانها کافی نیست.
قرآن دعوت خدا و رسولش(ص) را دعوت به «زنده شدن» میداند؛ لذا ما مُردگانیم که تنها حیوانیتی از ما زندگی میکند. قرآن، مقدمهی زنده شدن را ایمان و عمل صالح میداند. مقدمهی عمل صالح، ایمان است. ایمان، میل و گرایش قلبی است. مقدمهی چنین گرایشی، علم و آگاهی است. اما ایمان زمینهای میشود برای اراده؛ به شرطی که انسان، ارادهی خود را نکشته باشد.
آنچه باعث میشود مردم کوفه، علیرغم آگاهی به حقانیت امام حسین(ع) و میل به امامت ایشان، باز هم در مقابل او بایستند و حتی بعضا با چشم گریان او را به شهادت برسانند، این است که ارادهی حق ندارند و عملا مردهاند.
امام حسین(ع) از پیش از مرگ معاویه، آگاهیبخشی را آغاز کرده. پس از به حکومت رسیدن یزید، بیعت نمیکند و به نشانهی اعتراض از مدینه به سمت مکه خارج میشود. کسانی از او میخواهند که از بیراهه و پنهانی برود، اما ایشان از راه اصلی میرود. این قیام، برای آگاهیبخشی است؛ باید علنی باشد.
در مکه سخنرانیها و گفتوگوهای متعدد دارد. اما گو اینکه اثری بر مردم نمیگذارد. قرآن هم به پیامبر(ص) فرمود که تو نمیتوانی به «مردگان» حرفی بشنوانی!
افراد متعددی امام حسین(ع) را از این قیام برحذر میدارند و همگی او را نسبت به «کشته شدن» بیم میدهند؛ اما امام(ع) گو اینکه اصرار دارد اصلا این مرگ، مسأله نیست؛ مسأله، قیام به حق است. لذا در پاسخ همه میگوید که میدانم کشته میشوم و البته هرجا بروم مرا میکشند. اما امام(ع) از این حذر ندارد.
آنگاه میفرماید: آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیشود؟! در این شرایط، مؤمن باید مشتاق لقاءالله باشد؛ من مرگ را جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز بدبختی و رنج نمیدانم.
امام حسین(ع)، میداند که شهادت، مرگ نیست، بلکه آغاز زندگی حقیقی است؛ میداند که خداوند فرموده شهدا را مرده حساب نکنید، بلکه زندهاند. میداند که قرآن فرموده زندگی حقیقی در سرای آخرت است، نه دنیا.
او مردم را فرا میخواند به زنده شدن که آغازش از این دنیاست و کمالش در سرای جاودان.
امام خمینی(ره) در ابتدای شکلگیری نهضت مستمر انقلاب اسلامی، از مردگی امت و لزوم اشتیاق برای مرگ میگوید و همان جملات امام حسین(ع) را یادآوری میکند.
پیکر بیجان امت اسلامی، نیاز به شوکی داشت تا از کُما خارج شود و خون تازهای در رگهایش جاری شود. قیام عاشورا در حکم این شوک بود. شهادت اباعبدالله(ع) زندهکنندهی امت و تاریخ بود.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
سخنرانی #محرم_١۴٠٠
موضوع کلی: بررسی تغییرات کنشگریِ اجتماعی-سیاسیِ امام حسین(ع)
و میزان انطباق نهضت انقلاب اسلامی با رویکرد کنشگریِ اهل بیت(ع)
جلسهی یازدهم: خروج و قیام امام حسین(ع)
- مرگ ارادهها، مرگ جامعه
- ناممکن بودنِ زندگی در جامعهی مرده
- حیاتبخشیِ قیام عاشورا
T.me/reza_tabibzade
👆
خلاصه:
معاویه برای اینکه خیالش از خلافت یزید بعد از خود راحت باشد، در مناطق مهم سرزمینهای اسلامی، یعنی شام، عراق و حجاز، به بیعت گرفتن از مردم برای یزید روی آورد.
عموم مردم این مناطق، احوالات یزید را شنیده و دیده بودند و میدانستند که او جوانی فاسد، هرزه و عیاش است و نه لیاقت حکومت بر مسلمین را دارد و نه توانایی آن را. لذا عموما مخالف بودند و سر و صداهایی نیز شنیده میشد.
امام حسین(ع) نیز در بیان دلایل مخالفت خود با این مسأله، علاوه بر موارد پیشگفته، به صراحت و علناً به عدم حق خلافت برای غیر از جانشینان واقعی پیامبر(ص) و نیز مخالفت آشکار ولایتعهدیِ یزید با قرارداد صلح امام حسن(ع) با معاویه، اشاره میکرد.
اما معاویه و عمالش، با دادن رشوههای قابل توجه به بزرگان و نخبگان مناطق، یا در صورت لزوم با تهدید آنها، بیعت آنان را میگرفتند و سایر مردم نیز به تبعیت از آنان بیعت میکردند.
تنها تعداد اندکی از این بزرگان از جمله امام حسین(ع) تا آخر زیر بار بیعت نرفتند.
در تمام جوامع، نخبگان و بزرگانی هستند که به انحاء مختلف بر تودهی مردم اثرگذارند. یکی از عوامل مهم ایجاد اراده (حق یا ناحق) در مردم، همراه بودنِ نخبگان با آن اراده است که سبب همراهی ارادهی عمومی میشود.
امام حسین(ع) نیز در نامهنگاریها و دعوتهای خود برای قیام، به سراغ بزرگان و متنفذان اجتماعی میرفت. اما این، سبب رها کردن تودهی مردم نبود، بلکه زمینهای برای همراهیِ آنان بود.
امام خمینی(ره) هم بارها، نخبگان (علما، روشنفکران، دانشجویان و...) را مخاطب سخنان خود قرار میداد و از آنان دعوت میکرد تا ارادههای عمومی را به سمت حق جهت دهند.
امام خمینی(ره)، قیام برای نفس و خودخواهی را ریشهی تمام فسادها و بدبختیها و سیاهروزیهای جامعه میداند و راه رهایی از آن را، قیام برای خدا بیان میکند.
خداوند در توصیف اقدامات پیامبر(ص) میفرماید که او غل و زنجیر اسارت را از گردن و دست و پای مردم باز میکند.
داراییهای دنیا میتواند نعمت باشد و بعضی از آنها لازم است؛ اما دلبستگی و وابستگی به دنیا، مایهی تباهی انسان است.
انسان ذاتا بسیار بزرگتر و وسیعتر از این دنیاست؛ این دنیا برای حقیقتِ انسان، کوچک است. اگر انسان دلبسته و وابستهی دنیا شد، حقیر و کوچک میشود. انسان آنقدر عظمت و شرافت دارد که جز بندگی خدا، بندگی هر چیز دیگری دونِ شأن اوست. لذا بندگی دنیا، او را به زنجیرِ اسارت و بردگی میکشاند و از حقیقت انسانیت و قلههای شرافت و کرامت، دور میکند. آزادیِ حقیقی، در گروی بندگیِ حقیقت است.
لذا وقتی اباعبدالله(ع) به یارانش فرمود که آزادید که بروید، نرفتند و ماندن در کنار حسین(ع) را نهایت آزادی میدانستند.
حافظ از جورِ تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
سخنرانی #محرم_١۴٠٠
موضوع کلی: بررسی تغییرات کنشگریِ اجتماعی-سیاسیِ امام حسین(ع)
و میزان انطباق نهضت انقلاب اسلامی با رویکرد کنشگریِ اهل بیت(ع)
جلسهی دهم: ولایتعهدیِ یزید
- دلایل مخالفت علنی و قاطع امام حسین(ع)
- نقش نخبگان در تعیین سرنوشت جامعه
- بندگیِ حقیقت، آزادی از زنجیر اسارتِ تعلقات دنیوی
T.me/reza_tabibzade
👆
خلاصه:
بعد از صلح امام حسن(ع) با معاویه و نیز بعد از شهادت امام حسن(ع) گروههای مختلفی از شیعیان (به ویژه عراقیان) در نوبتهای مختلف، امام حسین(ع) را تشویق به قیام علیه معاویه میکردند؛ اما امام(ع) با این قیام مخالف بود و آنان را نیز بر حذر میداشت و میفرمود که تا مرگ معاویه اقدامی نکنید.
امام حسین(ع) در این مواجهات بیان میداشت که خود موافق ادامهی جهاد بود، ولی هم نیت او درست بوده و هم نیت امام حسن(ع) مبنی بر صلح. در عمل نیز باید تابع امام حی بود.
به عبارتی، امام حسین(ع) به عنوان رهرو و هرکس دیگری در آن شرایط، وظیفه داشت که مخالف تسلیم حکومت به معاویه باشد، اما آنگاه که ارادهی مردم چیز دیگری شد و حاضر به همراهی امام حسن(ع) نشدند، ایشان به عنوان رهبر، وظیفه داشت که صلح را بپذیرد.
امام حسین(ع) از معترضین جدی حکومت معاویه بود؛ در هر فرصتی، جنایات و انحرافات معاویه را بیان میکرد. در دیدارهای رودررو و نیز نامهنگاریها، اعتراضات تندی را متوجه معاویه میکرد و او را مورد توبیخ قرار میداد. اما هم به یارانش و هم به خود معاویه بیان میفرمود که قصد جنگ با او را ندارد.
امام حسین(ع) در گفتوگو با حجر ابن عدی دربارهی دلیل عدم قیام علیه معاویه بعد از قرارداد ترک جنگ، میفرماید که چون پیمان بستهایم، دیگر هیچ راهی برای قیام نداریم.
وفای به عهد و پیمان، بسیار با اهمیت است؛ تا جاییکه حتی حق نداریم پیمان خود با دشمن را هم بشکنیم. البته اگر دشمن پیمان را بشکند، دیگر پیمانی وجود ندارد که بخواهیم به آن پایبند باشیم. لذا یکی از حجتهایی که امام حسین(ع) برای قیام علیه یزید بیان میدارد، این است که حکومت یزید مبتنی بر تخلف از پیمان صلح امام حسن(ع) و معاویه است لذا از هر نظر باطل است.
امام خمینی(ره) نیز در موارد مختلفی، یکی از دلایل مخالفت با شاه را این میداند که بر اساس قانون اساسی آن زمان هم، سلطنت پهلوی و بر اساس متمم قانون اساسی، مصوبات مجلس شورای ملی، همگی غیر قانونی بود. لذا پایبندی به قوانین مجلس و دستورات شاه را حتی قانوناً، لازم نمیدانست.
قولها و وعدههایی که به دیگران میدهیم، دِین به گردن ما میآورد. در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم که وعدهای که به برادر دینی خود میدهیم، مثل نذری است که برای خدا میکنیم؛ به جز اینکه کفاره ندارد؛ و خلف وعده را شروع مخالفت با خداوند بیان میدارد.
قرآن کریم، قبح و زشتی خلف وعده را نزد خداوند بسیار بزرگ میداند و ما را از آن برحذر میدارد.
رواج عدم پایبندی به قول و وعده در جامعه (از سطح خانواده تا سطح حاکمیتی)، باعث افزایش بیاعتمادی در جامعه و گسست اجتماعی میشود. چنین جامعهای دچار رکود و ناامیدی شده و در بحرانها بسیار آسیبپذیر خواهد بود.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
سخنرانی #محرم_١۴٠٠
موضوع کلی: بررسی تغییرات کنشگریِ اجتماعی-سیاسیِ امام حسین(ع)
و میزان انطباق نهضت انقلاب اسلامی با رویکرد کنشگریِ اهل بیت(ع)
جلسهی نهم: دوران حکومت معاویه ٢
- تفاوت موردی در وظایف رهبر و رهرو
- مخالفت امام حسین(ع) با قیام علیه معاویه، علیرغم بیان اعتراضات تند به او
- اهمیت پایبندی به وعدهها، پیمانها و قراردادهای فردی و اجتماعی
خلاصه:
بعد از صلح امام حسن(ع) با معاویه که به معنای ترک جنگ بود، امام حسین(ع) در فرصتهای مختلف به بیان حق و اعتراض به ظلم میپرداخت، اما هرگز اقدام به قیام نکرد.
امام(ع) پشت سر مروان که کارگزار معاویه در عراق بود نماز میخواند و در نتیجه جماعت و وحدت را حفظ میکرد، اما به سخنان و رفتار او، اعتراض نیز میکرد.
معاویه به مروان دستور مکتوب داد که برای یزید از خواهرزادهی امام حسین(ع)، ام کلثوم دختر حضرت زینب(س) خواستگاری کند؛ هر چه مهریه خواست میدهد تا پدر دختر که بدهکار بود نیز بتواند بدهیاش را بدهد. معاویه هدف از این ازدواج را ایجاد دوستی و آشتی بین دو عشیره (بنی امیه و بنی هاشم) بیان کرد.
از آنجایی که معاویه بر خلاف پیمان صلح، یزید را ولیعهد خود قرار داده بود، میخواست با این ازدواج، مانع اصلی پیش روی یزید، یعنی مخالفت علویان را بر طرف کند.
پدر دختر از امام حسین(ع) مشورت خواست؛ همزمان، پسرعموی دختر نیز خواستگار او بود؛ امام(ع) با ازدواج ام کلثوم با یزید مخالف بود اما با ام کلثوم صحبت کرد و خواستگاری هر دو را مطرح کرد و فرمود که نظر خودش بر پسرعموی اوست و اگر مهریهی زیاد میخواهد، خود ایشان باغی را به او هدیه میکند. در نهایت، ام کلثوم، پسر عمویش را بر یزید ترجیح داد.
وقتی مروان به خواستگاری آمد، امام حسین(ع) ضمن بیان برتری جایگاه خود نزد خداوند، دشمنیِ خود با بنی امیه را به خاطر خدا اعلام کرد و فرمود که به خاطر دنیا با آنان دوستی نمیکنیم. مهریهی زیاد را مخالف سنت رسول خدا(ص) دانست و فرمود از مهرالسنه (= هزار و دویست گرم نقره) بیشتر نمیگیریم. همچنین پرداخت بدهیِ پدر از مهریهی دختر را مردود اعلام کرد و استقلال مالی زن و عدم حق تصرف دیگران (حتی پدر) در اموال زن را نشان داد. در نهایت هم اعلام کرد که ام کلثوم میخواهد با پسرعمویش ازدواج کند.
در مسألهی ازدواج، شخصیت و تفکرات خانوادهی همسر نیز مهم است و نمیشود آن را در نظر نگرفت.
همچنین رضایت طرفین در ازدواج، شرط صحت عقد است و کسی (حتی پدر) نمیتواند کسی را به اجبار و اکراه، به عقد دیگری در بیاورد. خواندن صیغهی عقد بدون رضایت طرفین، باعث ایجاد محرمیت نمیشود.
امام حسین(ع) در این ماجرا، هم بر حق بودن خویش را بیان کرد، هم سنتهای غلط بنی امیه را نشان داد و هم از یک پیوند سیاسی به نفع جریان ظلم، جلوگیری کرد.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade