کافه ستاره ❤💑
393
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+27 kunlar
+830 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
😎⭕️ کد مورس امشب، ۵ تیر ۱۴۰۳
[ FOMO ]
F: • • - •
O: - - -
M: - -
O: - - -
👑 معنی: ترس از دست دادن
@Setareh_cafe
این بیکلام ترکیب بارون و پیانو حسابی ذهنتو آروم میکنه🪐
@Setareh_cafe
Midnight.mp36.28 MB
وَ...
میانِ تمامِ
از دست رفتههایم هنوز خودی دارم که
سر سختانه پای من ایستاده است.
@Setareh_cafe
ما در طول آسیبهایی که میبینیم بالغ میشیم
نه در طول زمان ...
@Setareh_cafe
نمیدونم کی، کجا نوشته بود:
میدونم تصمیمی که گرفتم درسته، ولی کاش تصمیم درست این نبود
ولی منم همینطور
منم همینطور
@Setareh_cafe
#حکایت
📚نامه پسربچه شیطون
کودکی به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه می خوام!🎁
بابی پسر خیلی شیطون و بازیگوشی بود! اون همیشه همه رو اذیت می کرد…
مامانش بهش گفت: آیا حقته که یه دوچرخه🚴🏻♂️ برات بگیریم واسه تولدت؟!
بابی گفت آره…
مامانش بهش گفت: برو تو اتاق 🏚خودت و یه نامه📜 برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه 🚴🏻♂️ بده!
📜نامه شماره یک:
سلام خدای عزیز.
اسم من بابی هست.
من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستدار تو: بابی
بابی کمی فکر کرد
دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد! برا همین نامه رو پاره کرد…
📜نامه شماره دو:
سلام خدا.
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم.
لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی
.
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده! واسه همین پارش کرد…
📜نامه شماره سه:
سلام خدا.
اسم من بابی هست.
درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده! واسه همین پارش کرد…
او تو فکر فرو رفت!!!
بعد از مدتی رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا
مامانش دید که کلکش کار ساز بوده؛ بهش گفت:
خوب برو. ولی قبل از شام خونه باش.
و بابی رفت کلیسا…
یه کمی نشست و وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه ی مادر مقدس رو کش رفت! و از کلیسا فرار کرد…
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت!
📜نامه شماره چهار:
خدا!
مامانت پیش منه…
اگه مامانت رو می خوای، واسه تولدم باید یه دوچرخه بهم بدی!!!
@Setareh_cafe
Photo unavailableShow in Telegram
دِلخوشی برای زیستن :
@Setareh_cafe
🥰 1
#تلنگر 📚
یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید. هرکس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است. مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم.
سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چرا که قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد. ما انسانها در این جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده.
قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. می توانیم باهم بخوریم. باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم…باهم…
پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟
@Setareh_cafe
چند سال پیش همیشه فکر میکردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است.نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم، روانپزشک گفت: "فقط یک سال هفتهای سه روز جلسه ای 80 دلار بده و بیا تا درمانت کنم.
شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم.
پرسید، "چرا نیومدی؟"
گفتم، "خُوب، جلسهای هشتاد دلار، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. خوشحالم که اون پول رو پسانداز کردم و یه وانت نو خریدم."
پزشک با تعجّب گفت، "عجب! میتونم بپرسم اون نجّاره چطور تو را معالجه کرد؟"
گفتم: "به من گفت اگه پایههای تختخواب را ببُرم؛ دیگه هیچکس نمیتونه زیر تختم قایم بشه!"
@Setareh_cafe
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.