سهند ایرانمهر
دغدغه های احدی از رعیت مملکت محروسه ایران ارتباط با ادمین: @sahandiranmehrr
Ko'proq ko'rsatish39 911
Obunachilar
-624 soatlar
-527 kunlar
-14830 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Nashrni tahlil qilish
Postlar | Ko'rishlar | Ulashishlar | Ko'rish dinamikasi |
01 علیرضا قربانی
#نوای_واپسین_شب
@sahandiranmehr | 1 020 | 44 | Loading... |
02 نه عمو! مردم زودی ناامید نمیشن مردم از امید واهی که روی هوا باشه زود رو بر میگردونن. اصلاً چرا فکر نمیکنید شمایید که نمیخوایید اونها رو بفهمید، یا مشکلات و محدودیت و دغدغه هاشون رو درک کنید یه بار فکر نکردید که اونها هم آدمن و باید یه چیزی ببینن که به شما اعتماد کنن و امید ببندن؟
یه امید واقعی، یه دورنما، به راه حل قانع کننده مگه میشه اونها نخوان که زندگیشون بهتر شه؟ هیچوقت راه حلی به این بدبختها ندادی به راه حل عملی، چیزی که شدنی باشه. راه حلی که پاش رو زمین باشه نه رو جون و زندگی مردمی که دنبال کشت و زرعشونن و نمیخوان مثل جوونی فتح ا،لله سیانور توی دهن و چریک باشن و سر پیری، حمّالِ لقب «پیکریک».
چیزی که شما برای خلاصی از شمایل عمو هاشم و حاجی سدیف و بقیه بهشون نشون دادی همه طرفش شمایل اوستعلیه اون هم اوستعلیای که اندازه عمو هاشم با هر کی که بهش نقد داره بی رحمه هر راستی هم که بهشون گفتید، فقط نصف حقیقته و خودتون هم میدونید که نصف حقیقت برابر با کل دروغه...
رمان «گزارش آخرین تابستان»
✍️سهند ایرانمهر
ص۲۷۴
نشر ثالث
@sahandiranmehr | 2 457 | 13 | Loading... |
03 🔸کارل دویچ، قدرت را توانایی برتری یافتن در تعارضات و غلبه بر موانع ودیوید سینگر قدرت را مستلزم نفوذ میداند. ماکیاولی در «شهریار» اما متمم قابل توجهی بر آنمیافزاید: «فضایلی که شهریار می نمایاند، تظاهرند، حتی من میگویم فضایل برای او زیانبارند و تظاهر بیشتر به کار او میآید».
سریال شوگان، کلاس درس فهم قدرت ونقش آن در عمل سیاسی است، پنبه قدسیت و فضایلی که بدان زینت میبندند را میزند و در نشان میدهد که تغییر بدون سیاست وسیاست بدون قدرت وقدرت بدون ملزوماتش ممکن نیست!
این سریال ضد رمانیستم سیاسی و نمایی دقیق از مفهوم سیاست وقدرت است.
ویدیو حاوی خطر اسپویل است ⚠️
@sahandiranmehr | 4 366 | 95 | Loading... |
04 🔸منطقه رومانيا پیش از آنکه پاپ آلکساندر ششم شهریاران کوچک را از آنجا بیرون کند، نمونه زندگی فسادآلود بود و هر بهانه کوچک در آنجا سبب دزدی و غارت و آدمکشی میگردید. مردمان آن منطقه از آن رو چنان بودند که زمامدارانشان فاسد بودند نه از آن رو که، طبیعت مردمانش فاسد باشد.
آن زمامداران میخواستند، توانگر باشند. از این رو چاره نداشتند جز اینکه راه دزدی و غارت در پیش گیرند؛ و این کار را به انحاء گوناگون انجام میدادند. یکی از وسایل زیانباری که از آن استفاده میکردند این بود که با وضع قانون، عملی را ممنوع می ساختند و آنگاه خودشان نخستین کسانی بودند که موجبات تجاوز از آن قانون را فراهم میکردند؛ ولی کسانی را که خلاف قانون عمل کرده بودند هنگامی مجازات میکردند که میدیدند مردمان بسیاری مرتکب آن تقصير شدهاند: پس مجازات برای نگاه داشتن حرمت قانون نبود بلکه مرادشان این بود که جریمههایی هر چه بیشتری وصول کنند. نتیجه این بود که مردم روز به روز فقیرتر میشدند ولی بهتر نمیشدند؛ و فقیرشدگان به اموال کسانی دست درازی میکردند که ضعیفتر از خود ایشان بودند. از اینجا همه معایبی ریشه گرفتند که پیشتر برشمردم و منشأ اصلی همه آنها خود زمامداران بودند.
🔸گزارش «تیتوس لی ویوس»سخن مرا تأیید می کند: وقتی که فرستادگان روم مقداری از
غنیمت شهر «ویی»را که وقف پرستشگاه آپولون بود به پرستشگاه میبردند، راهزنان دریایی شهر لیپاریس در سیسیل آنان را دستگیر کردند و به شهر بردند. چون تیماسی تئوس شهریار لیپاریس شنید که آن اموال را چه کسان و به چه منظور روانه کردهاند، با اینکه در شهر لیپاریس به دنیا آمده بود مانند شهروندی رومی رفتار کرد، و به مردم شهر گفت غارت کردن چنین مالی دور از انصاف است، و فرستادگان روم را با اموال وقفی شان آزاد کرد.
🔸لیویوس در اینباره میگوید: «مردمان همیشه مشابه زمامدار خویشند و تیماسی تئوس با رفتار خود، دلهای آنان را اینگونه با احساس خدا پرستی آشنا کرده بود».
🔸هیچ زمامداری حق ندارد از تقصیرهایی که شهروندان مرتکب میشوند، شکایت کند چون تقصیرهای اینان یا از اهمال خود او نشات میگیرند یا از اینکه خودش سرمشق بدی برای شهروندان است.
🔸لورنتسو دِ مدیچی نیز در تایید این سخن میگوید: «مردمان از زمامدار الگو میگیرند چون همیشه چشمشان به او دوخته است».
✔️گفتارها
نیکولو ماکیاولی
ترجمه: محمدحسن لطفی
نشر خوارزمی
@sahandiranmehr | 4 864 | 44 | Loading... |
05 بخشی از فیلم شبهای روشن با شعری از نصرت رحمانی
🔸سالگرد درگذشت
@sahandiranmehr | 5 454 | 133 | Loading... |
06 عيد قربان سال ۱۲۰هجری بود. خالد بن عبدالله قسری، فرماندار كوفه نماز عید گزارد و بر فراز منبر خطابهای بلند و انتقامجويانه خواند و در پايان گفت: «مردمان روانه شويد و قربانی كنيد. خدای از من و شما بپذيرد. من، امروز، جعد بن درهم را قرباني میكنم زيرا كه او به محاربه خدا رفته و فتنه انگيخته است».
خطيب به زيركی بر سر منبر گريست و جماعت هم بر اين ستم كه برخدا رفته بود، گريستند. جعد را به پای منبر كشاندند وعبدالله قسری در برابر نمازگزاران، كارد بر گلوی جعد كشيد و او را سر بريد .
گناه جعد -آن گونه كه حاكم و خطيب وقت كوفه اعلام كرد- نفی صفات خداوند و محاربه با او بود. در برابر اين عقيدهی «جعد بن درهم» هرچه بگوييم، گمان نداريم كه آن عقيده برای بريدن سر مسلمانی در برابر نمازگزاران آن هم در مسجد، توجيه مناسبی باشد. ازاين رو، در ميان مورخان؛ شبه اتفاقی نظری وجود دارد كه ذبح جعد با انگيزهای سياسی بوده است اما -همچون هميشه- به ناروا بر فراز منبر و برزبان خطيب، جامهی دين به تن كرده است .
✔️خودكامه، دكتر امام عبدالفتاح امام. صفحه ۲۷۱
@sahandiranmehr | 6 273 | 96 | Loading... |
07 قصهٔ رنجور و رنجوری بخواند
بعد از آن در پیش رنجورش نشاند
رنگ روی و نبض و قاروره بدید
هم علاماتش هم اسبابش شنید
گفت هر دارو کهایشان کردهاند
آن عمارت نیست ویران کردهاند
بیخبر بودند از حال درون
استعیذ الله مما یفترون
دید رنج و کشف شد بَر وی نهفت
لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت
رنجش از صفرا و از سودا نبود
بوی هر هیزم پدید آید ز دود
دید از زاریش کاو زار دل است
تن خوش است و او گرفتار دل است…
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
مولانا
@sahandiranmehr | 7 345 | 122 | Loading... |
08 🔸جوکها چگونه بازنمای اندیشه و نگاه جامعهاند؟
@sahandiranmehr | 9 426 | 264 | Loading... |
09 چرا رمان اهمیّت دارد؟
دی.اچ لارنس از معتبرترین چهرههای ادبیات انگلیسی در مورد رمان میگوید:
هیچ چیز جز زندگی مهم نیست.
رمان کتابی تابناک از زندگی است.کتابها زندگی نیستند. آنها ارتعاشاتی در اثر هستند. اما رمان به عنوان یک ارتعاش میتواند مقاومت انسان زنده را بلرزاند. ارتعاشی که بیش از شعر، فلسفه، دانش و هر کتاب دیگری میتواند انجام دهد.
[ترجمه از دکتر احمد ابومحبوب، مجلهٔ رودکی ۱۳۸۶، شمارهٔ ۱۶]
ویدیو: سخنرانی فیلسوف و نویسندهٔ فقید استاد داریوش شایگان در شب مارسل پروست، دیماه ۱۳۹۶ به همت مجلهٔ بخارا
برگرفته از «هزاران»
@sahandiranmehr | 7 661 | 228 | Loading... |
10 🔸مصدق این احساس را در انسان ایجاد می کرد که بی اندازه تنهاست و به کسانی که همراهش به آمریکا آمدهاند، حتی به کسانی در ایران که طرف مشورت او هستند و از جانب او حکومت میکنند، اعتماد ندارد. بسیاری از هواداران او دارای عقاید افراطی مذهبی و ملی بودند. به نظر میرسید همیشه احساس می کند که ممکن است مانند سَلف خود ژنرال رزم آرا - که چون با انگلیسی ها درباره نفت مذاکره میکرد کشته شد- او هم کشته شود.
مصدق از این واقعیت دردناک آگاهی داشت که محال بود رئیس دولتی در ایران بتواند... با کمپانی متعلق به کشور نیرومندی مانند انگلستان توافق کند..سختتر اینکه او در عین حال دشمن انگلیس هم محسوب میشد.
Envoy to the Middle World: Adventures in diplomacy – 1983
George Crews McGhee
🔸سالگرد درگذشت مصدق
@sahandiranmehr | 7 723 | 145 | Loading... |
11 🔸علیرضا گفت: «آقا فتح الله جان مادرت ولمون كن. تموم شد دوره این حرفها. خدای ناکرده نمیخوام بیحرمتی کنم اما دنیای قشنگ شماها رو هم دیدیم. انتقاد از خود، خونه تیمی، لباس خاکی دو جیب و سبیل و قرار زاپاس و بایکوت و ازدواج با اسلحه و جزوه ،چه باید کرد،تون رو هم دیدیم نه فقط اینها که آزادی و اصلاح و اعتدالتون رو هم دیدیم خلاصش کنم آقا فتحالله به قول مشقربون، بالاتون رو دیدیم پایینتون رو هم دیدیم والله این اوستعلی که میگید حرف هاش دری وریه صد بار بهتر از شما میفهمه».
بعد رو کرد به بقیه و گفت: «چرا شما یه جور رفتار میکنید که انگار این ده مرکز دنیاست و این بنه خشک بالا جزو ناموسمونه؟بابا هیچی ناموس چیز دیگه نیست. زمین، زمینه تا وقتی که سبز و آباده ده و آبادی هم وقتی ده و آبادیه که آباده و توش بشه زندگی کرد... بُنه که تاراج رفت، جلسههاتون هم که برای تنبون کشیدن همدیگهست، به چی افتخار میکنید؟…سهم من از این ده چیه؟ جوونیم داره از بین میره. من میخوام زندگی کنم، وقت ندارم همه چی این دنیا رو درست کنم…مگه میشه به آسیدحمدالله گفت همه چی دنیا حرف از اون دنیا و استبرا و استنجاء نیست؟ …مگه میشه به اوستعلی گفت این تاریخی که میگی سروتهش معلوم نیست؟ مگه میشه به مش قربون، سردار سرتپه، گفت بابا این قدر پی هر حرف، الله اکبر و تکبیر نگو و بابت لقبی که اوستعلی برای دست انداختنت ساخته باد به غبغب ننداز؟ آقا اصلاً هر چی شما میگید درسته من میخوام اونجور که خودم میخوام زندگی کنم. من خستهام، به درد من نمیخوره بدونم آب ناودون گُرزلجین کجا میریخته. من افتخار نمیخوام. من غرور نمیخوام، من میخوام بذارم برم» ...
و زد زیر گریه به حدی هم شدید که شانههایش تکان میخورد و آوردن دستش جلوی چشمانش هم تأثیری در پنهان کردنش نداشت. فتح الله از جیب دستمال در آورد و به علیرضا داد. علیرضا آب دماغش را بالا کشید و با بغضی شدیدتر ادامه داد: «میدونم الان هر کدومتون باز میخواید نصیحت و لیچار بار من کنید ولی به خدا آخرین باره که می بینید یه ـ به قول خودتون - بچه …داره این جوری حرف دلش رو محترمانه میزنه به خدا قسم الان همین حمید برادر کوچیکم تندتر از این حرف ها رو میزنه اگه نتونید مشکلتون رو حل کنید بچههای همسن حمید ما توی این ده در این حد هم حرمت سن و سالتون رو نگه نمیدارن اونها اندازه من هم معطل تصمیم شما نمیشن».
سکوت تمام اتاق را فراگرفت. عمو هاشم عطسه کرد و بعد آهسته گفت: « یا صاحب صبر!»
گزارش آخرین تابستان
✍️سهند ایرانمهر
نشر ثالث
@sahandiranmehr | 8 838 | 61 | Loading... |
12 https://tinyurl.com/mtn7jf6s | 9 561 | 59 | Loading... |
13 https://tinyurl.com/3aumewvv | 11 570 | 143 | Loading... |
14 یا نرو یا اگر رفتی، چون آدمیزاده برو
✍️سهند ایرانمهر
آدمی، آنگاه که خود برمرکب تازنده سوار است و انسانی دیگر را در خارزار زندگی با پُشته بارِ افتاده از خرِ مراد، پیاده میبیند و میفهمد که بار افتاده بار خاطر و وبال گردن شده است، شایسته که به کمک همنوعش بشتابد :
ای که بر مرکب تازنده سواری، مشتاب!
که خر خارکش مسکین در آب و گل است
با این همه بر انسانی که در بلوای ناتمام زندگی خود، یارای آن ندارد که دست دیگری را بگیرد، یا با دیدن منجنیق فلک بر منزل آبگینه و شکننده مردمان در خود توان عهدهداری مسئولیت و بر دوش گرفتن تعهد خدمت نمیبیند، حرجی نیست، میتواند به توان اندک خود یا همت کوتاهش بنگرد و به دعایی و آرزویی خیر برای خارکش پشتواره از خرِبخت افتاده، بسنده کند و خود را همچنان آدمیزاده بداند زیرا که انتظار از هرکس به قدر وُسع اوست اما آنگاه که نزدیک رفتی، خود را توانا بر گشودن گرهها نشان دادی و معلومش کردی که بار را افتاده از خر و مرکب مراد دیدهای، از احوالات صاحب بار پرسیدی، متوجهش کردی که تو را دیدهام و امیدی در دلش برانگیختی یا وعدهای دادی و افقی ترسیم کردی یا چیزی در توانایی حل مشکل را در خودت نشانش دادی، دیگر رویگرداندن و بر توسن خود تاختن و در پرده، خیال دیگری کردن را توجیهی نیست:
خری که بینی و باری به گل در افتاده
به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش
کنون که رفتی و پرسیدیش که «چون افتاد؟»
میان ببند و چو مردان، بگیر دمب خرش!
سعدی/ گلستان
@sahandiranmehr | 10 528 | 126 | Loading... |
15 خرید آنلاین کتاب «گزارش آخرین تابستان»
نشر ثالث:
https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان | 8 801 | 8 | Loading... |
16 🔸سهند ایرانمهر در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/sahandiranmehr | 8 585 | 6 | Loading... |
17 ✔️در جستجوی دیوانگی از دسترفته
✍️سهند ایرانمهر
سعدی میگوید:
پس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
نه فقط سعدی که من و احتمالا شما هم برای بیخردی و شیرینعقلی و کار عبث، بچهها را مثال میزنم و میزنیم. آنها با منطق معیشتاندیش ما جفتوجور نیستند.نمیدانند که باید جمع کرد، باید اندیشه فردا کرد، نباید الکی خوش بود، نباید زود فراموش کرد و باید حواسمان جمع باشد که روزی کلاهی سرمان نگذارند و روزی کلاهی از سرمان برندارند، کودکان اما به قول سعدی در پی گنجشک پریده میدوند. میگذارند و میگذرند، بیدلیل در آغوش میکشند، جدی نمیگیرند، به سر میبرند و اندیشه سرانجام ندارند. جستخیز میکنند و میخندند. اصلا خلاصهاش کنم: بچهها دیوانهاند.
در گذشته در پی هر دیوانهای، کودکانی هم به شادی و خنده روان و دوان بودند. شاید ضربالمثل «دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید» ربطی به این ماجرا داشته باشد. اصلا کودکان و دیوانه در اشعار «مراعات النظیر» بودند. چندانکه صائب میسرود:
دیوانهای به تازگی از بند جسته است
این مژده را به حلقه طفلان که میبرد؟!
یا
صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
بر جنون میزنم امروز که بازاری هست!
با همه این احوالات، وقتی بزرگ میشویم و زمان، رد فرسایش و اصطکاک با همه چیزهای رمقگیر زندگی را مثل پیکرتراش روی مرمر تن و ابریشم روحمان میزند و اولی را سنگخارای سیاه و دومی را کَنَف زبر میکند، تنها آن دیوانگیهای کودکانه است که رنگ شادی را بر طرح لبمان میزند.
اینجاست که «رابیندرانات تاگور» با تحسر به این «حکمت شادان» غبطه میخورد و در «ماه نو و مرغان آواره» مینویسد:«ای کاش میتوانستم در راهی که از جانِ کودک میگذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها میرسد سفر کنم. آنجا که عقل از قوانینش بادبادک میسازد و هوا میکند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد میکند».
کریستین بوبن راز این دنیای کودکانه را در «ممکن بودن همه چیز» برای ارواحی میداند که هنوز طعم خیانت را نچشیدهاند در اینکه کودکان هنوز از بهشت هبوط نکردهاند. در «فراتر از بودن» مینویسد: «بهشت شاید همان جایی باشد که در آن حضور کامل داریم و میدانیم کسی ما را نخواهد میراند، جایی که در آن دلی گشاده به سان آسمان داریم که هیچکس آن را به آتش نخواهد کشید. بهشت شاید همان جایی باشد که در آن، در عین بیدفاع بودن، احساس نمیکنیم که چیزی ما را تهدید میکند».
#یکآن_یکنوشته
@sahandiranmehr | 12 120 | 270 | Loading... |
18 ✔️در جستجوی دیوانگی از دسترفته
✍️سهند ایرانمهر
سعدی میگوید:
پس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
نه فقط سعدی که من و احتمالا شما هم برای بیخردی و شیرینعقلی و کار عبث، بچهها را مثال میزنم و میزنیم. آنها با منطق معیشتاندیش ما جفتوجور نیستند.نمیدانند که باید جمع کرد، باید اندیشه فردا کرد، نباید الکی خوش بود، نباید زود فراموش کرد و باید حواسمان جمع باشد که روزی کلاهی سرمان نگذارند و روزی کلاهی از سرمان برندارند، کودکان اما به قول سعدی در پی گنجشک پریده میدوند. میگذارند و میگذرند، بیدلیل در آغوش میکشند، جدی نمیگیرند، به سر میبرند و اندیشه سرانجام ندارند. جستخیز میکنند و میخندند. اصلا خلاصهاش کنم: بچهها دیوانهاند.
در گذشته در پی هر دیوانهای، کودکانی هم به شادی و خنده روان و دوان بودند. شاید ضربالمثل «دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید» ربطی به این ماجرا داشته باشد. اصلا کودکان و دیوانه در اشعار «مراعات النظیر» بودند. چندانکه صائب میسرود:
دیوانهای به تازگی از بند جسته است
این مژده را به حلقه طفلان که میبرد؟!
یا
صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
بر جنون میزنم امروز که بازاری هست!
با همه این احوالات، وقتی بزرگ میشویم و زمان، رد فرسایش و اصطکاک با همه چیزهای رمقگیر زندگی را مثل پیکرتراش روی مرمر تن و ابریشم روحمان میزند و اولی را سنگخارای سیاه و دومی را کَنَف زبر میکند، تنها آن دیوانگیهای کودکانه است که رنگ شادی را بر طرح لبمان میزند.
اینجاست که «رابیندرانات تاگور» با تحسر به این «حکمت شادان» غبطه میخورد و در «ماه نو و مرغان آواره» مینویسد:«ای کاش میتوانستم در راهی که از جانِ کودک میگذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها میرسد سفر کنم. آنجا که عقل از قوانینش بادبادک میسازد و هوا میکند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد میکند».
کریستین بوبن راز این دنیای کودکانه را در «ممکن بودن همه چیز» برای ارواحی میداند که هنوز طعم خیانت را نچشیدهاند در اینکه کودکان هنوز از بهشت هبوط نکردهاند. در «فراتر از بودن» مینویسد: «بهشت شاید همان جایی باشد که در آن حضور کامل داریم و میدانیم کسی ما را نخواهد میراند، جایی که در آن دلی گشاده به سان آسمان داریم که هیچکس آن را به آتش نخواهد کشید. بهشت شاید همان جایی باشد که در آن، در عین بیدفاع بودن، احساس نمیکنیم که چیزی ما را تهدید میکند».
#یکآن_یکنوشته
@sahandiranmehr | 222 | 2 | Loading... |
19 https://tinyurl.com/35h6m7js | 15 034 | 238 | Loading... |
20 چه خوش گفت مولانا:
پشت سوی لعبت گلرنگ کن
عقل در رنگآورنده دنگ کن
اندر آ در جو سبو بر سنگ زن
آتش اندر بو و اندر رنگ زن
@sahandiranmehr | 14 021 | 408 | Loading... |
21 https://tinyurl.com/mwxuzmfk | 11 725 | 77 | Loading... |
22 🔸اضطراب موقعیت چیست؟ یک نگرانی مهلک که توانایی خرابکردن دورههایی طولانی از زندگی ما را دارد. ترس از خطر شکست در برابر آرمانهایی که جامعهمان وضع کرده است و در نتیجه ازدستدادن مقام و منزلت خود. نگرانی از این بابت که نکند در حال حاضر بر روی پلهٔ بسیار پایینی از نردبان قرار گرفتهایم یا حتی نزدیک است که به پلهٔ پایینتری هم سقوط کنیم.
آلن دوباتن، فیلسوف و نویسنده معاصر انگلیسی، در این اثر خود که مورد تحسین بسیاری از صاحبنظران، نویسندگان قرار گرفته، درباره اضطراب موقعیت، علل و راهحلهای آن سخن گفته است. فقدان عشق، انتظارات ما از زندگی، وابستگیها و… که میتوانند از علتهای بهوجودآوردن اضطراب موقعیت باشند در این اثر بررسی شدهاند. دوباتن راه حل فرونشاندن اضطراب موقعیت را در چهار بستر فلسفه، هنر، سیاست و دین جسته و آنها را در این کتاب تشریح و طبقهبندی کرده است.
#معرفی_کتاب
اضطراب موقعیت
آلن دوباتن
ترجمهی سیدحسن رضوی
@sahandiranmehr | 66 | 1 | Loading... |
23 Media files | 11 177 | 274 | Loading... |
24 @sahandiranmehr | 11 558 | 83 | Loading... |
25 هر قاب زندگی و تقلای آن را تجربتی است عبرت آموز و حسرتبار و از جمله این تجربهها، تعجیل در شادی پیش از پیروزی و حتمی دانستن عاقبت در جهان نامحتومی است که در آن چنین مقدر شده که نان از دهان شیر بگیری و راحت از دم شمشیر.
شکست سعید اسماعیلی و دست برآوردن او به نشانه ظفر، آن هم پیش از پایان مبارزه که با غنیمت فرصت از سوی کشتی گیر کوبایی و به خاک اندر کردن حریف پایان یافت یکی از آن قاب های عبرت آموز زندگی است و چه خوب گفت حکیم نظامی گنجهای که:
هر که به تعجیل برآورد دست
سنگ جفا پایه قدرش شکست!
سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr | 13 889 | 251 | Loading... |
26 Media files | 1 | 0 | Loading... |
27 https://tinyurl.com/3sjb6dpy | 16 989 | 328 | Loading... |
28 «آلن مور» (Alan Moore) یکی از مشهورترین و محبوبترین خالقان کمیکبوک در دنیاست که کارنامه پرباری از خود به جا گذاشته است.
آلن مور اغلب با یکی از انقلابیترین و تأثیرگذارترین کمیکهای دهه ۸۰ میلادی یعنی V For Vendetta شناخته میشود. کمیک V For Vendetta داستان یک پادآرمانشهر را به تصویر میکشد که تحت تسلط یک دولت کنترلکننده قرار گرفته است.
او در سال ۱۹۸۶ موفق شد کمیک «نگهبانان» (Watchmen) را منتشر کند که بهنظر خیلی از منتقدین، برترین کمیک تاریخ است. همچنین یکی از بزرگترین خدمتهای مور به جامعه کمیک، خلق شخصیت «جان کنستانتین» (John Constantine) است که تا کنون در فیلمها و انیمیشنهای زیادی وارد شده.
«داستانگرد»
@sahandiranmehr | 14 285 | 302 | Loading... |
29 ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست…
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
@sahandiranmehr | 21 519 | 484 | Loading... |
30 با موفقیتت انتقام بگیر نه با خشم و کینه
@sahandiranmehr | 15 536 | 354 | Loading... |
31 🔸️وقتی آقاعلی دید اختراع تفنگ تهپر مورد توجه شاه قرار گرفت گفت آماده است برای قشون ایران -اگر شاه قصد بازپسگیری شهرهای ایرانی را داشته باشد- کالسکهای بسازد که هم حرکت کند و هم توپ داشته باشد، شاه گفت: ما جز رعیت خود با کسی جنگ نداریم.
🔸️گویند، ناصرالدین شاه پس از آنکه ساعت معروف و نمونه کالسکه (اختراعات آقا شیخعلی استرآبادی) را دید برای اینکه دماغ آن مرحوم را بسوزاند گفت حیف، صد حیف که فکر شما در مقام صنعت صرف شود شما باید این هوش خداداده را مصروف دین و علم و مذهب بفرمائید.
🔸️از آن مرحوم شنیدم که گفت: به ناصرالدین شاه گفتم اگر مخارج یک مدرسه را بدهید من یک مدرسه تشکیل می دهم که در هر اطاقی از آن مدرسه یک علم صنعتی تدریس شود و پس از زمانی قهرأ صنایع ایران در تحت علمیت خواهد آمد. و نظر آن مرحوم به مدرسه دارالفنون بوده، ولی ناصرالدین شاه چون دید این مدرسه اگر منعقد گردد اصلاح اهالی ایران را منتج خواهد گردید، لذا جواب داد حیف است که فکر شما در جزئیات خراب شود. به هر جهت دماغ آن مرحوم سوخت چنان که دماغ دیگران سوخته گردید رحمة الله عليه.
✔تاریخ بیداری ایرانیان
ناظمالاسلام کرمانی
تصویر: تادیب احدی از رعایا توسط فراشان همایونی/ آرشیو عکس کاخ گلستان
@sahandiranmehr | 46 427 | 502 | Loading... |
32 🔸مردم جهان سه گروه بیشتر نیستند. گروهی هستند که دانش و بینش و فضیلت را برای آن می خواهند که از آن، خود لذت ببرند و کام جان را شیرین کنند و در آغوش لذایذ معنوی روزگار را به خوشی بگذرانند و البته این گروه شریفترین مردم جهانند .
گروه دوم کسانی هستند که هرگز از دانش و برتری اخلاقی لذت نبرده و در این میدان هم دعوی ندارند و مردمی بی آزارندکه به سادگی می آیند و به سادگی می روند و زیانی به کسی نمی رسانند همچنان که سودی هم نمی بخشند.
گروه سوم مردمی اند میانه ی این دو گروه یعنی کسانی که دعوی دانش و برتری دارند و اندکی هم در پی دانش می روند و تنها به برتری ظاهری به اندازه ای که مردم بی به باطن خبیث و پستشان نبرند قناعت می کنند و دانش را برای تأمین منافع و زندگی مادی خود و التذاذ جسمانی و به عبارت دیگر سور چرانی و شکم خوارگی و حلق و جلق و دلق می خواهند . مطلقا این گروه خراج جامعه ی انسانی و سرچشمه ی همه ی بدبختی ها و تیره روزيها هستند.
رمان «نیمه راه بهشت»
نوشته سعید نفیسی
زادروز سعید نفیسی
ویدیو: بخشهایی از برنامه رادیویی در مکتب استاد با حضور سعید نفیسی
@sahandiranmehr | 17 581 | 290 | Loading... |
33 🔸برگزاری آزمون سنجش کفایت وزرا با حضور رهبر کره شمالی
@sahandiranmehr | 19 796 | 258 | Loading... |
34 https://tinyurl.com/n4m82v2n | 1 | 0 | Loading... |
35 پنج شنبه 27[ ذيحجه 1307]- امروز آشپزان است. چون پارسال فرنگ بوديم اين رسومات آش پزان به عمل نيامد . امسال باز شروع شد. فرقی كه با سالهای قبل داشت اين بود كه بعضی از اشخاص بالنسبه مسنتر بودند از حالا، و سالهای قبل هنوز ايران مقهور چنگال انگليسیها نبود و امسال هست. وزير اعظم مرد پاك مقدسی بود، حالا شراب میخورد و نرد میبازد. همه امورات به همين طور است. من هم علیالرسم بودم. به من فرمايش شد كدو پاك كنم. نشستم و مشغول شدم. وزير اعظم هم به كار من مشغول بود. تمام روسای اداری ومعتبرترين هم مشغول بودند.
خاطرات اعتماد السلطنه از جشن(روز) آشپزان
@sahandiranmehr | 18 467 | 113 | Loading... |
36 #شعر_واپسین_شب
@sahandiranmehr | 18 124 | 131 | Loading... |
37 @sahandiranmehr | 21 613 | 151 | Loading... |
38 تغییر خود، بهترین کار در جهان | ۱۲ خرداد، سالروز تولد استاد مصطفی ملکیان بود.
@sahandiranmehr | 23 939 | 407 | Loading... |
39 صدای مرحوم سعید نفیسی در روزگاری که درستنویسی دغدغه رسانه ملی و جامعه بود و اساتید مبرزی هم برای پاسخ دقیق به انواع سوالات تاریخی و ادبی جامعه وجود داشت. مکتب استاد مجموعه پرسشوپاسخهای استاد نفیسی نخستین بار در سال ۱۳۴۴با همکاری رادیو ملی ایران و به همت دکتر حکیمیان و موسسه عطایی منتشر شد.
@sahandiranmehr | 22 639 | 375 | Loading... |
40 دکترعلی امینی ، شهریور ۱۳۵۷ ، گفتگو با تلویزیون ملی ایران ...
Insta: مهرداد حجتی
@sahandiranmehr | 21 431 | 390 | Loading... |
02:12
Video unavailableShow in Telegram
علیرضا قربانی
#نوای_واپسین_شب
@sahandiranmehr
IMG_1003.MP447.91 MB
Photo unavailableShow in Telegram
نه عمو! مردم زودی ناامید نمیشن مردم از امید واهی که روی هوا باشه زود رو بر میگردونن. اصلاً چرا فکر نمیکنید شمایید که نمیخوایید اونها رو بفهمید، یا مشکلات و محدودیت و دغدغه هاشون رو درک کنید یه بار فکر نکردید که اونها هم آدمن و باید یه چیزی ببینن که به شما اعتماد کنن و امید ببندن؟
یه امید واقعی، یه دورنما، به راه حل قانع کننده مگه میشه اونها نخوان که زندگیشون بهتر شه؟ هیچوقت راه حلی به این بدبختها ندادی به راه حل عملی، چیزی که شدنی باشه. راه حلی که پاش رو زمین باشه نه رو جون و زندگی مردمی که دنبال کشت و زرعشونن و نمیخوان مثل جوونی فتح ا،لله سیانور توی دهن و چریک باشن و سر پیری، حمّالِ لقب «پیکریک».
چیزی که شما برای خلاصی از شمایل عمو هاشم و حاجی سدیف و بقیه بهشون نشون دادی همه طرفش شمایل اوستعلیه اون هم اوستعلیای که اندازه عمو هاشم با هر کی که بهش نقد داره بی رحمه هر راستی هم که بهشون گفتید، فقط نصف حقیقته و خودتون هم میدونید که نصف حقیقت برابر با کل دروغه...
رمان «گزارش آخرین تابستان»
✍️سهند ایرانمهر
ص۲۷۴
نشر ثالث
@sahandiranmehr
02:00
Video unavailableShow in Telegram
🔸کارل دویچ، قدرت را توانایی برتری یافتن در تعارضات و غلبه بر موانع ودیوید سینگر قدرت را مستلزم نفوذ میداند. ماکیاولی در «شهریار» اما متمم قابل توجهی بر آنمیافزاید: «فضایلی که شهریار می نمایاند، تظاهرند، حتی من میگویم فضایل برای او زیانبارند و تظاهر بیشتر به کار او میآید».
سریال شوگان، کلاس درس فهم قدرت ونقش آن در عمل سیاسی است، پنبه قدسیت و فضایلی که بدان زینت میبندند را میزند و در نشان میدهد که تغییر بدون سیاست وسیاست بدون قدرت وقدرت بدون ملزوماتش ممکن نیست!
این سریال ضد رمانیستم سیاسی و نمایی دقیق از مفهوم سیاست وقدرت است.
ویدیو حاوی خطر اسپویل است ⚠️
@sahandiranmehr
IMG_0994.MP423.42 MB
🔸منطقه رومانيا پیش از آنکه پاپ آلکساندر ششم شهریاران کوچک را از آنجا بیرون کند، نمونه زندگی فسادآلود بود و هر بهانه کوچک در آنجا سبب دزدی و غارت و آدمکشی میگردید. مردمان آن منطقه از آن رو چنان بودند که زمامدارانشان فاسد بودند نه از آن رو که، طبیعت مردمانش فاسد باشد.
آن زمامداران میخواستند، توانگر باشند. از این رو چاره نداشتند جز اینکه راه دزدی و غارت در پیش گیرند؛ و این کار را به انحاء گوناگون انجام میدادند. یکی از وسایل زیانباری که از آن استفاده میکردند این بود که با وضع قانون، عملی را ممنوع می ساختند و آنگاه خودشان نخستین کسانی بودند که موجبات تجاوز از آن قانون را فراهم میکردند؛ ولی کسانی را که خلاف قانون عمل کرده بودند هنگامی مجازات میکردند که میدیدند مردمان بسیاری مرتکب آن تقصير شدهاند: پس مجازات برای نگاه داشتن حرمت قانون نبود بلکه مرادشان این بود که جریمههایی هر چه بیشتری وصول کنند. نتیجه این بود که مردم روز به روز فقیرتر میشدند ولی بهتر نمیشدند؛ و فقیرشدگان به اموال کسانی دست درازی میکردند که ضعیفتر از خود ایشان بودند. از اینجا همه معایبی ریشه گرفتند که پیشتر برشمردم و منشأ اصلی همه آنها خود زمامداران بودند.
🔸گزارش «تیتوس لی ویوس»سخن مرا تأیید می کند: وقتی که فرستادگان روم مقداری از
غنیمت شهر «ویی»را که وقف پرستشگاه آپولون بود به پرستشگاه میبردند، راهزنان دریایی شهر لیپاریس در سیسیل آنان را دستگیر کردند و به شهر بردند. چون تیماسی تئوس شهریار لیپاریس شنید که آن اموال را چه کسان و به چه منظور روانه کردهاند، با اینکه در شهر لیپاریس به دنیا آمده بود مانند شهروندی رومی رفتار کرد، و به مردم شهر گفت غارت کردن چنین مالی دور از انصاف است، و فرستادگان روم را با اموال وقفی شان آزاد کرد.
🔸لیویوس در اینباره میگوید: «مردمان همیشه مشابه زمامدار خویشند و تیماسی تئوس با رفتار خود، دلهای آنان را اینگونه با احساس خدا پرستی آشنا کرده بود».
🔸هیچ زمامداری حق ندارد از تقصیرهایی که شهروندان مرتکب میشوند، شکایت کند چون تقصیرهای اینان یا از اهمال خود او نشات میگیرند یا از اینکه خودش سرمشق بدی برای شهروندان است.
🔸لورنتسو دِ مدیچی نیز در تایید این سخن میگوید: «مردمان از زمامدار الگو میگیرند چون همیشه چشمشان به او دوخته است».
✔️گفتارها
نیکولو ماکیاولی
ترجمه: محمدحسن لطفی
نشر خوارزمی
@sahandiranmehr
01:01
Video unavailableShow in Telegram
بخشی از فیلم شبهای روشن با شعری از نصرت رحمانی
🔸سالگرد درگذشت
@sahandiranmehr
IMG_0989.MP45.15 MB
Photo unavailableShow in Telegram
عيد قربان سال ۱۲۰هجری بود. خالد بن عبدالله قسری، فرماندار كوفه نماز عید گزارد و بر فراز منبر خطابهای بلند و انتقامجويانه خواند و در پايان گفت: «مردمان روانه شويد و قربانی كنيد. خدای از من و شما بپذيرد. من، امروز، جعد بن درهم را قرباني میكنم زيرا كه او به محاربه خدا رفته و فتنه انگيخته است».
خطيب به زيركی بر سر منبر گريست و جماعت هم بر اين ستم كه برخدا رفته بود، گريستند. جعد را به پای منبر كشاندند وعبدالله قسری در برابر نمازگزاران، كارد بر گلوی جعد كشيد و او را سر بريد .
گناه جعد -آن گونه كه حاكم و خطيب وقت كوفه اعلام كرد- نفی صفات خداوند و محاربه با او بود. در برابر اين عقيدهی «جعد بن درهم» هرچه بگوييم، گمان نداريم كه آن عقيده برای بريدن سر مسلمانی در برابر نمازگزاران آن هم در مسجد، توجيه مناسبی باشد. ازاين رو، در ميان مورخان؛ شبه اتفاقی نظری وجود دارد كه ذبح جعد با انگيزهای سياسی بوده است اما -همچون هميشه- به ناروا بر فراز منبر و برزبان خطيب، جامهی دين به تن كرده است .
✔️خودكامه، دكتر امام عبدالفتاح امام. صفحه ۲۷۱
@sahandiranmehr
00:13
Video unavailableShow in Telegram
قصهٔ رنجور و رنجوری بخواند
بعد از آن در پیش رنجورش نشاند
رنگ روی و نبض و قاروره بدید
هم علاماتش هم اسبابش شنید
گفت هر دارو کهایشان کردهاند
آن عمارت نیست ویران کردهاند
بیخبر بودند از حال درون
استعیذ الله مما یفترون
دید رنج و کشف شد بَر وی نهفت
لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت
رنجش از صفرا و از سودا نبود
بوی هر هیزم پدید آید ز دود
دید از زاریش کاو زار دل است
تن خوش است و او گرفتار دل است…
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
مولانا
@sahandiranmehr
IMG_0922.MP44.53 MB
02:23
Video unavailableShow in Telegram
🔸جوکها چگونه بازنمای اندیشه و نگاه جامعهاند؟
@sahandiranmehr
IMG_0920.MP411.41 MB
01:57
Video unavailableShow in Telegram
چرا رمان اهمیّت دارد؟
دی.اچ لارنس از معتبرترین چهرههای ادبیات انگلیسی در مورد رمان میگوید:
هیچ چیز جز زندگی مهم نیست.
رمان کتابی تابناک از زندگی است.کتابها زندگی نیستند. آنها ارتعاشاتی در اثر هستند. اما رمان به عنوان یک ارتعاش میتواند مقاومت انسان زنده را بلرزاند. ارتعاشی که بیش از شعر، فلسفه، دانش و هر کتاب دیگری میتواند انجام دهد.
[ترجمه از دکتر احمد ابومحبوب، مجلهٔ رودکی ۱۳۸۶، شمارهٔ ۱۶]
ویدیو: سخنرانی فیلسوف و نویسندهٔ فقید استاد داریوش شایگان در شب مارسل پروست، دیماه ۱۳۹۶ به همت مجلهٔ بخارا
برگرفته از «هزاران»
@sahandiranmehr
IMG_0919.MP427.41 MB
00:54
Video unavailableShow in Telegram
🔸مصدق این احساس را در انسان ایجاد می کرد که بی اندازه تنهاست و به کسانی که همراهش به آمریکا آمدهاند، حتی به کسانی در ایران که طرف مشورت او هستند و از جانب او حکومت میکنند، اعتماد ندارد. بسیاری از هواداران او دارای عقاید افراطی مذهبی و ملی بودند. به نظر میرسید همیشه احساس می کند که ممکن است مانند سَلف خود ژنرال رزم آرا - که چون با انگلیسی ها درباره نفت مذاکره میکرد کشته شد- او هم کشته شود.
مصدق از این واقعیت دردناک آگاهی داشت که محال بود رئیس دولتی در ایران بتواند... با کمپانی متعلق به کشور نیرومندی مانند انگلستان توافق کند..سختتر اینکه او در عین حال دشمن انگلیس هم محسوب میشد.
Envoy to the Middle World: Adventures in diplomacy – 1983
George Crews McGhee
🔸سالگرد درگذشت مصدق
@sahandiranmehr
IMG_0913.MP418.78 MB