cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

حلقه عشاقِ کندمیزدورباش

ارتباط با ادمین جهت ارسال اخباروتصاویربه روزونوستالژی ازولایت @Javadashkari -------------------------------- http://www.roostayedoorbash.ir آدرس سایت روستای دورباش _________________

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
289
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+17 kunlar
-130 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

01:00
Video unavailableShow in Telegram
دوستان باخبرشدیم امشب سالگرد آسمانی شدن مرحوم مشهدی نوروزعلی عرشی می باشد. 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 نثارشادی روح آنمرحوم باذکرصلوات فاتحه قرائت بفرمائید. 🌹🖤🖤🖤🌹
Hammasini ko'rsatish...
💔🌹💔*حکایت مولانا و میهمانش شمس تبریزی و سرودن شعر دنیا همه هیچ* می‌گویند روزی مولانا شمس تبریزی را به خانه‌اش دعوت کرد. شمس به خانه‌ی جلال‌الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده‌ای؟ مولانا حیرت‌زده پرسید: مگر تو شرابخوار هستی؟! شمس پاسخ داد: بلی. مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم! شمس: حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن. مولانا: در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟! شمس: به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند. مولانا:  با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت! شمس: پس خودت برو و شراب خریداری کن. مولانا: در این شهر همه مرا می‌شناسند، چگونه به محله‌ی نصاری‌نشین بروم و شراب بخرم.؟! شمس: اگر به من ارادت داری باید وسیله‌ی راحتی مرا هم فراهم کنی. چون من شب‌ها بدون شراب نه می‌توانم غذا بخورم، نه صحبت کنم، و نه بخوابم. مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه‌ای به دوش می‌اندازد شیشه‌ای بزرگ زیر آن پنهان می‌کند و به سمت محله‌ی نصاری‌نشین راه می‌افتد. تا قبل از ورود او به محله‌ی مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمی‌کرد، اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها دیدند که مولوی داخل میکده‌ای شد و شیشه‌ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن، از میکده خارج شد. هنوز از محله‌ی مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانانِ ساکنِ آنجا، در قفایش به راه افتادند، لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه‌روزه در آن به او اقتدا می‌کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: ای مردم شیخ جلال الدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا می‌کنید به محله‌ی نصاری‌نشین رفته و شراب خریداری نموده است! آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد! مرد ادامه داد: این منافق که ادعای زُهد می‌کند و به او اقتدا می‌کنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه می‌برد! سپس بر صورت جلال الدین رومی آب دهان انداخت، و طوری بر سرش کوفت که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند، و به‌ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند، یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده است، درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش برسانند. در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: ای مردم بی‌حیا! شرم نمی‌کنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید؟ این شیشه که می‌بینید حاوی سرکه است زیرا که هر روز با غذای خود تناول می‌کند. رقیب مولوی فریاد زد: این سرکه نیست بلکه شراب است. شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه‌ی مردم ازجمله آن رقیب، قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست. رقیب مولوی بر سر خود کوبید، و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست‌های او را بوسیدند و متفرق شدند. آن‌گاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مرا مجبور کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟! شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می‌نازی جز یک سراب نیست! تو فکر می‌کردی که احترامِ یک مشت عوام برای تو سرمایه‌ای‌ست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه‌ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل می‌رساندند! سرمایه‌ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت! پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود. دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از مرگ چه ماند باقی عشق است و محبت است و باقی همه هیچ * ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ “ﻣﻦ”…ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ “ﺭﺍﻭﻱ” ﻣنم ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ، ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، “ﻧﻰ “ﺣﺼﯿﺮﻯ” ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ “ﺩﻝ”…”ﺩﻝ” ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ ﻧﻰ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ “ﺩﻝ” ﭼﻮﺳﻮﺯﺩ، ﻻﯾﻖ “ﺩﻟﺒﺮ” ﺷﻮد🌹🌹🌹💔🌹🌹🌹
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
سلام به دوستان با صفا سلام به یاران با وفا سلام به مهربانی شما به مرام و یکرنگی شما سلام به دلهای پاکتان سلام به عشق و ایمانتان صبحتون پرانرژی روحتون در نشاط و نگاه خدا همراهتان 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌿🌿🌿🌿🌿
Hammasini ko'rsatish...
00:01
Video unavailableShow in Telegram
مهربانان اول هفتتون گلباران فردایتان قشنگ صبحتان پرازمحبت الهی سهم امروزتان خوبی سهم زندگیتون عشق سهم قلبتون مهربانی سهم چشمتون زیبایی سهم عمرتون عزت باشه هفته خوبی پیش رو داشته باشید 🌴🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌴
Hammasini ko'rsatish...
🌷🖤من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق 🖤در مقام شما چه می‌توانیم بگوییم که اقیانوسی از لطف و رحمت را به رگ‌های خسته مان جریان دادید با این عمر کوتاه خاکی، قادر به جبران الطاف شما نیستیم، پس دست به دامان ذات کبریایی دراز می‌کنیم و از درگاهش می‌خواهیم تا پاسخگوی این همه لطف، از روی عنایت خویش باشد بدین وسیله از عنایت و حسن توجه کلیه سروران، دوستان، آشنایان و همکاران که در همه مراحل ما را مدیون لطف و غریق محبت خویش نمودند، از صمیم قلب تقدیر و تشکر نموده و برای همگان از خداوند رحمان، حضور در رکاب نورانی امام زمان (عج) را در عصر ظهور مسئلت می‌نمائیم. از طرف خانواده رحمتی
Hammasini ko'rsatish...
سلام ودرودبر هم‌گروهی ها وهمشهری های با غیرت تکابی ❤️❤️❤️ اگه دلتون برای تکاب وتکابی ویا روستاهای تابعه می سوزه در اینستاگرام وگروه های که تشریف دارید بازنشر کنید تا به دست مسئولان مربوطه برسه وشاید دلشون رحم اومد....
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
هم ولایتی وهمشهری های تکابی ساکن تهران که در نهادهای های مختلف مشغول به کار می باشید به خاطر رضای خـدا بابت نبود متخصص پزشکی وسایر امکانات پزشکی در شهرستان تکاب و روستاهای تابعه پیغام و داد اهالی مظلوم تکاب وروستاهای همجوار را را به گوش مسئولین زیربط وزارت بهداشت در پایتخت برسانید. چون از دست مسئولین دانشگاه علوم پزشکی وشبکه بهداشت استانمان ارومیه کاری بر نمی آد و بنده خداها درگیر ۱۹ شهردیگر استان آذربایجان غربی هستند و تکاب را به کل فراموش کرده‌اند.
Hammasini ko'rsatish...
باسلام و ضمن وقت بخیر جهت‌ یادآوری هم ولایتی های عزیز ساکن تهران وحومه
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
🖤🌷🖤اعلامیه مراسم ختم کربلائی سیف اله رحمتی روزجمعه ۱۱خردادماه درتهران شهر قدس، سرخه حصار،میدان ساعت خیابان ملا صدرا مسجد صاحب الزمان عج
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌🖤🌷🖤🌷🖤 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿 دوستان باخبرشدیم این روزها مصادف است با سالگرد مرحوم مشهدی رضا خان مهدوی می باشد. 🖤 نثارشادی روح آنمرحوم وهمچنین پدر مرحومشان عابدین خان مهدوی باذکر صلوات فاتحه قرائت بفرمائید. 🌷🌷🖤🖤🌷🌷
Hammasini ko'rsatish...