بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن)
@bidaademooriyanehaa ارتباط با ادمین @farhoudnegin1360
Ko'proq ko'rsatish1 092
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+17 kunlar
-130 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
اجتنبوا از گاهوارهی میان دو ران
جوانهسارِ چه خونهایی آویخته از جان، آویخته از بی جان
برای آنهمه دل بیتن
دریایی کفش شدهام
تا به گامی عمومی خیابان را له کنم
نجات قبرها از مرگ برای نوحه نبود
هوا را – بوس بوس! به جای همه دل بیتن
و جمعیتِ معترض
زیبایی تناسلیاش را
بر ستونها اسپری کرد
آه، فقدان اعظم! اسامی مسلسل! کلمهی اول!
گلدان من گشوده است،
بیا!
همهی خاک وطن را بریز تویش
بیا هر که را بریز در سوراخی جدا، کابوسی جدا
پیروز شو در کشالهام
سپس گردنم را با تبر از آن رگ نیمهشاد بِکَن!
نام فرزند تو زوال است
به زندگی و مرگت هر دو گفتهام بیایند
با هم تلف شویم
مگر آن تظاهرات جگر از رحم کوچهها بیرون بریزد
تجمع جنازه،
کپک نور
و جسد جامعه را از خاک بالا بیاورد
دیگر مهم نباشد
کی
کدام الوارِ قایق را جویده است
بیامرز کوبیدنِ پیراهنی بوسیده را بر پستانهای حرامم
اینجا بسترها تا تنی دیگر زندهاند
و وطن پیکِ جرعهای است بهسلامتی، بیا!
تو را هم با حیوانم بپرستم
وقتی با دیلدوهای ستبرت شراب مینوشی
ناف ملتمسم را میساییم به درگاهت و نمیآیی
ناخنهای نذریام را میلیسی و نمیآیی
اصلاً افشردهی خون میخواهم
اگر نمیآیی
ماسکم را تسلیم میکنم به ویروس تنهایی
و قوانین هستی را از زندان عادلآباد تا سلولهای ارزانم میپذیرم.
لحظههای بعد مرگ میگویند
چشم آدم به روی خیلی چیزها باز میشود
من هم
میروم گرسنه از آمدنت بمیرم، ای خداوند!
بعد هم برویم از بناگوش یک کلاغ
که منقارش را فروبرده در تاریکی
قلب جیرجیرکی را مینوشد
#آتفه_چهار_محالیان
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
👍 3
فلک شکافت
جهان گشوده شد
بانگی بلند برآمد بر تمام کنگرهها
سفیر شادی زد
طنین گرفت
نگاه کن
که آن کبوتر رمیده بازآمد
الهگان که قهر کرده بودند از این سرزمین
بازآمدند گروهگروه، جفتجفت، فرشتگان
پریان حلقه زدند دست در دست
میخوانند و میخندند
میگردند و میچرخند
ضرب گرفتند مردم ایرانشهر
که این جشن به پایان نمیرسد
و این چه کسیست
که دوهزار سال گریه کردهست بر دامنم؟
کیست که خون گریسته؟
میگرید مدام
همیشه گریسته است
چه شیونیست
که زمین را شکافته؟
هنوز میگرید:
«این کیست که سیمرغ را سر بریده
جهانی ساخته از دروغ؟»
جز آه نمانده بر این زمین
پلک بستم بر اینهمه زشتی
و پلیدی
اما تو هزاران سال باریدی
آن دم که بند آمدی
جهان عوض شده بود
خاکستری به جا مانده بود از نقش آن دیو
پریان آمده بودند
و آن درخت شکوفه داده بود
...
#رزا_جمالی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
ردای عافیت از من بر دار
به زمزمهی شبستان بیاویز
و سر راست کن
دراز شوم در آفتاب و زار بزنم
ای حق
از پنج جُز راز یکی هم نرود
از تنم
کو؟
چشم میدزدم از تهی الا نور
بدود در نفس و بدرد پردهی منکراتیام
نهی شوم در چرخش روز
به زورِ خماری
خُمره خُمره در جَمره سنگ بنوشم از مؤمن
در این بادیه یار کجاست؟
غرامتی که از نبض تو بالا میرود
در سلسلهی موی من فرود میآید
چه شباهت غریبی، ای حضرت دوست!
من به سجدهی تو
نزدیک خالی شدنم
در عالم هوش
هوشیاریام
کفارهب شکستن خواب میشود
#آیلین_فتاحی
👍 3❤ 1
بهقدری بیحوصلهام که گویی
پیرٖزنی فرتوتم
در انبار ادارهی ثبت اسناد:
تقتق عصا میآید،
تقتق عصا با لَقلَقهی دهان میآید
پیوسته عصا را
با دهان
اشتباه میگیرم
زیرا همگان را در ادارهی ثبت اسناد وُ املاک
خواب میبرَد،
از جمله پیرٖزنی فرتوت را
که مثل جانی خلأ را میکِشد: خِ! خِ!
«او را میکُشم:
هه!
هه!»
بهقدری بیحوصلهام که گویی
پیرٖزنی فرتوتم
در انبار ادارهی ثبت اسناد
به نوک انگشتانم فکر کنید!
تنها به نوک انگشتانم فکر کنید وُ بس!
زیرا در این اداره
که ادارهی ثبت اسناد وُ املاک باشد
تنها باید به نوک انگشتان فکر کرد
و اندیشیدن به لالهی گوش
پالوده به گُل،
جزو منکرات است.
راستم را بر چپ،
و چپم را بر راستم دارم
انگشت میرقصانم
و رأس ساعت دو و نیم ظهر
گوش میخارانم
و پیوسته «خاراندن» را
با «خواراندن» اشتباه میگیرم
زیرا همگان را در ادارهی ثبت اسناد وُ املاک
خواب میبرَد،
از جمله پیرزنی فرتوت را.
تقتق دندان میآید
تق تق دندان با لقلقهی زبان میآید
با اینحال همینجا، هنوز
روی چارپایههای انبار اداره
بر صندلی چرخداری
که هر چار چرخش مایملک دولت است
لای هزاران صفحهی اسناد
بر صدارت قانونم
«هرگونه تغییر و تحریف یا سوء استفاده جرم است و مجرم تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد.»
هنوز زندهاید!
نامتان در گرو زندههاست!
که در ادارهی ثبت اسناد وُ املاک
کارکنان گم میشوند، کاغذها نه
مشتها معدوم، اثر انگشتها نه
هنوز زندهاید وَ تحت پیگرد قانون
که پدرتان گفته بود:
«همهی تبهکاران را
شخص آقای خامنهای
با دستهای سفید و معنویاش
در سیاهچال میاندازد.»
آه شما چه بیحوصلهاید،
چه ترسناکاید
زیرا که همیشه
از دستهای معنوی ترسیدهاید
از دستهای مهربان
از دستهای لطیف
و خواهرتان یکبار در لالههاتان
رازی را برملا کرد:
او گفت که دختر مصطفوی است
و شروع کرد به خواراندن صفحات اول همهی کتابها
و شما خواهرتان را در حمام زندانی کردید.
همهی شما خواهرهاتان را در حمام زندانی میکنید،
زیرا پدرتان گفته است
که شخص آقای خامنهای
همهی حرامزادهها را
در سیاهچال میاندازد.
و دستهای پدرهاتان
که شبی
#نسیم_توکلی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
Repost from پادکست رادیو شب تهران
فصل سوم - اپیزود هشتم
گاهنامه ی آوایی فرهنگ و هنر؛ با ارایه ی علی جعفری فوتمی
این اپیزود از رادیو شب تهران با همراهی و مشارکت مجله ی اینترنتی بیداد موریانه ها ساخته و پرداخته شده است . بیداد موریانه ها مجله تخصصی شعر زنان ایران است و با سردبیری نگین فرهود منتشر می شود. وقتی شماره اخیر بیداد موریانه ها با پرونده ای درباره فیروزه میزانی منتشر شد، نگین فرهود پیشنهاد داد، یکی از برنامه های رادیو شب تهران را به این شماره بیداد موریانه ها اختصاص بدیم. با افتخار و خوشحالی پذیرفتیم و آنچه که در ادامه خواهید شنید حاصل همکاری ما در بیداد موریانه ها و رادیو شب تهران است.
بنابراین این اپیزود همراه با نگین فرهود و مجله بیداد موریانه ها به شما تقدیم می شود و در این شماره مجله شبانه رادیو شب تهران با مینا مومنی، آزیتا قهرمان، کارمن توکمه جی، فیروزه میزانی، رویا تفتی، سیلویا پرز کروز، شوشا گوپی، فرامرز اصلانی ، یاسمین لوی، طیبه شنبه زاده، خاطره حکیمی، رباب محب، نازنین آیگانی و مینا دریس همراه می شویم.
این اپیزود و همه اپیزودهای پیشین رادیو شب تهران روی تمامی پخش کننده های پادکست قابل دسترسی است. برای شنیدن برنامه روی کست باکس و شنوتو لینک های زیر را لمس کنید:
شنوتو: B2n.ir/m26235
کست باکس: B2n.ir/n80140
امیدوارم شما هم بشنوید و دوست بدارید.
لطفا برایمان از آن بخش های این برنامه که دوستشان داشتید و آنها که نه ؛ هردو ، بنویسید.
مجله اینترنتی بیداد موریانه ها در شبکه های اجتماعی با شناسه @bidaademooriyanehaa حضور دارد . همچنین شماره ویژه فیروزه میزانی را به شکل کاغذی و چاپی می توانید از کتاب سالینه بخواهید.
@tahrannightradio
attach 📎
👍 2
نردههای دور گهواره
از اختراع خودم در جوانی
تا کشف بازوان تو
سالها گذشته بود
محققان شگفتزده زیر باران راه میرفتند و سؤال میکردند
فینیقیها بودند که آتش را اختراع کردند؟
فینیقیها بودند که الفبا را اختراع کردند؟
اولین بار حسی است ناب که در آخرین بار تکرار میشود
به افلاطون بگو
هستی مچالهی خاطراتیست که دردآورتر از دردهای اولیه به لطمه میرسند
به افلاطون بگو
چقدر حرف می زنی؟
بگذار زندگی کنیم
کیکهای مربایی بپزیم
و در حاشیهی بزرگراه قدم بزنیم
صلاة شب است
نمیدانم چه کسی را باید ستایش کنم
تو را سپاس میگویم ای کینههای نشسته در پلههای ذهنم
تو را سپاس میگویم ای لحظههای آکنده از خیانت ابری در خیابانهای روشن
تو را سپاس میگویم ای شعلههای آبی دیدار در بالکنهای برهنه
سپاس و ستایش مر تو راست
که به من بیداری عطا فرمودی
به مرد معتاد همسایه بیداری عطا فرمودی
به پردههای بیرنگ این اتاق قدیمی
رنگی عطا کن زرشکی
و کمک کن اتفاق در غیاب من بیفتد
بفلسفیم یا زندگی کنیم؟
مرد جوان تا پایان عمر به خوشهی انگورها خیره شد
و روی پلهها نشست
بیهوده نصب میشوند نردههای دور گهواره
صبر داشته باش تا زمین دور خورشید بگردد
خورشید دور زمین بگردد
و مشتری با رضایت خاطر انتخاب کند سیارهی دلخواهش را
آن وقت به درک درستی میرسم از دانایی
عشق را با لگد میرانم از مغز استخوانم
به گردن میگیرم قتل یاکریمها را
هوشیاری هیچ کدام از ما در شب اثبات نشده بود
عجیب نیست؟
ما دو نفر هستیم
اما چهار صندلی داریم
و میز گرد کوچکمان مدام در سوءتفاهم به سر میبَرَد.
#فرزانه_قوامی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
❤ 7
سلام، پروین آزادی!
وَ موصوف میل بازگشت دارد
در تاریخ تیر به جای خوبی خورده خورده شفاف، خسرو گلسرخی!
البته زبانِ عصبیت روی بادبانها باز شده
وَ گونهای که ریخته بود ما نفسهایمان را دهان به دهان اتفاق افتاد
وَ این تظاهرات تنها بیانیهای برای جانوران دریایی که بازوان مرا با مکث
اما او از پشت کفل کوچکم تاب و توان را از من گرفت
یعنی پرونده تازه باز
وَ من با مداد b6 تو را میکشم، مادر!
چرا به من مغز خر خوراندی
تا بیضیها فرود فرود آیند
دایره را تکرار تکرارکنان
مثل رفت که بی.قرار رفت
بعد همسرم بینیاش را بالا بگیرد
وَ آبزیان به چشمهایم لنگرش را
وَ اولیها گریه سر دهند
وَ اینکه گریه میکنند
وَ ما قصه مینویسیم
تمرکز کنید
پلههای آن شب هنوز در من است
وَ این فضا خط تیره سایه - تاریک خط تیره تیر
تیر
تیر
تیر
شکستهبال بالبال زنم، زاییدنم
کو فرحزادنم؟ کو فرحزادنم؟ کو؟
#زینب_حسنپور
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
به «این» فکر کرده باشی
به «جای» آسمان
به ابر که بگویی ابر نه
پارگیِ منتشره باش در هوا
دروغ بگویی دست؟
دروغ بگویی اشاره؟
آدمی باشی که در تو شکل گرفته باشم
نگویمت زن؟
دراز کشیده روی فرش که وادادهای و رفتهای
نگویمت زن؟
گرد قطور نشسته روی سیوشش سالگی!
قطور نشسته روی آخرین وضع حمل!
شبیهنر از همهی از یاد رفتهها!
دروغ بگویی قلب؟
میترسمت قلب!
میترسمت خواب!
آخرین بار که مادر خواب دیده بود/ خواهر مرد
من فقط چشمم کمی بسته بود...
دارم راه میروم
دارم از هزار و نهصد و چهل و پنج مینویسم
میترسمت کاغذ!
میترسمت انقراض!
آخرین بار که نوشته بودم ببر/ هنوز زنده بودند
من فقط پایم کمی بسته بود...
دارم مینویسم از ترکیدهایم
همان صد سال قبل ترکیدهایم
و در قناعت اعصاب واژههای غنایی ماندهایم.
هر بار که مینویسم/ آبزیان با جهشهای ژنی در نوشتهها میریزند
و بچههای عجیبی به دنیا میآورند
واهمه دارم از چند سر
مسخره است فکر کردن به جانوران چندسر/بعد فردوسی
راست بگو فکر/ به فارسی که زیر ما خالی شد
میترسمت مرگ
میترسمت بیپولیِ جاندار که روی اوپن آشپزخانه رها شدهای وچون گیاهان رونده
کمکم خانه را پر می کنی
چگونه دروغ گفته باشی برکت خدا؟
این چشم و دماغ و زبان و قلبم بالا
این دست و سینه و پا و شکمم بالا
به ساقها که میرسی وحشیانه زوزه بکش با لبهای شبیه لبهای ماهی
آشیل را سفت بجو!
پاشنه را سفت بمک!
رسیدی دوباره از فکر بپرس دروغ نگفته باشد
جان من، جان من، راست گفته باشی
چرا در سبز؟
چرا در خیابانهای سبز / از کف افتادهایم؟
#وحیده_سیستانی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.