🌱اردیبهشت🌱

پرایوت کردم و دارم اونایی که حس میکنم واگعی نیستن ریمو میکنم

مبینا بهم گف به هیچکدوم از دوستام اندازه ی تو اعتماد ندارم گف به بقیه م اینو‌گفتم.

الان رف حموم‌و خیلی اصرار داش منم باش برم😂😂

شام واسم ماکارونی پخته بود یادم رف عکس بگیرم

از شنبه بازار فقط این گوشواررو گرفتم، دلم میخواد طلای این نگینیارو بگیرم فکر نمیکنم گرون شه

بعضی از ادما خیلی دوروان خیلی بدجنسن اگه یه ذره بحث منافعشون نباشه از خدا ترسی ندارن و بی وجدانن.

با مبینا دارم میرم مهاجران خونشون شاید شنبه بازارم بریم😂 ولی گفتم توروخدا نذار من چیزی بخرم

باشد که در خاطرات خوبت بگویی: همه چیز از اردیبهشت 1403 شروع شد.

دلیل اینکه خیلی ازش خوشم میاد اینه که روحیاتش بهم نزدیکه و سبک زندگیشو خیلی دوس دارم، تهرانیه ولی چندساله شمال زندگی میکنه و عاشق طبیعت و حیووناس، ۴تا سگ و یه گربه داره، تغذیه سالمی داره، گیاهخواره و کلا مواد گیاهی و ارگانیک مصرف میکنه حتی آرایشی.