cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

•ܥ‌ܝ‌ܟߺ❟ߊ‌‌ࡋߺܨ ࡅߺ߲ܣܝܝ݅ܝߺࡅߺ߳ࡉ‌•

همه انسان ها به سوی الله میروند ولی عاقل و خوشبخت کسی است که قبل از مرگ هم با الله باشد

Більше
Рекламні дописи
192
Підписники
Немає даних24 години
-57 днів
-1030 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

🔖حرف دل معلم از دانش آموزان سوال کرد که هر کدام از شما دانش آموزان در آینده می خواهید چکاره شوید؟ هر کدام از دانش آموزان پاسخی میدادند دکتر مهندس، خلبان و ... جواب همه حول این چیزها بود بجز یکی از دانش آموزان که همه به او خندیدند. می دانید او چه گفت؟ گفت: میخواهم صحابی شوم یکی از اصحاب پیامبر اکرم ﷺ باشم! معلم گفت: چرا صحابی؟ گفت مادرم هر شب قبل از خواب خواب برایم قصه اصحاب قهرمان رسول الله ﷺ را حکایت میکند من هم دوست دارم مثل یکی از آنها باشم. معلم سکوت کرد و می دانست که در پشت این کودک مادری بزرگ وجود دارد که هدفی عظیم در سینه دارد. 📘کشکول قادری
Показати все...
👍 1
‌‌وقتی جھــان به شانه هایت سنگینی میکند قـرآن را دریاب...‌ و میبینی که هیچ یاور بهتر از الله نیست و هیچ کلامی بهتر از کلام الله نیست که درمان روح و آرمش قلب هاست❤️‍🩹
Показати все...
1
یارب🌸 ‹ٺـو اشـڪ هایم را میفهمی هنـگامی ڪہ حرف زدن برایم درد آور هسـٺ . . .›
Показати все...
1
از چیزی نگرانی؟ بگو: حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم گرفته میشی بگو: لااله الا الله ولا حول ولا قوه الا بالله ناراحتی؟ همیشه بگو: إنما أشکو بثی و حزنی لله در زندگیت موفق نیستی؟ بگو: و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت وإلیه أُنیب خوشحال نیستی؟ همیشه بگو: حسبی الله و نعم الوکیل از دنیاخسته ای؟ بگو: اللهم اجعل همی الاخره در کارهایت سختی میبینی؟ بگو: اللهم یسرلی اموری واشرح لی صدری دوست داری آرزویت برآورده شود؟همیشه بگو: استغفرالله واتوب الیه تو دلت از دست کسی ناراحتی؟ بگو: اللهم اجعلنی من کاظمین الغیظ والعافین عن الناس
Показати все...
3⃣پایان داستان ⭕️زن شگفتی ساز ➖صبح هنگام به نزد رسول خدا صلى الله عليه وسلم آمد و او را از جریان باخبر ساخت...پیامبر نیز برای آن دو دعای برکت نمود. 💜راوی این داستان میگوید پس از آن هفت فرزند آنان را دیدم که همه شان قرآن را خوانده بودند. ببین چگونه دین ام سلیم باعث شد خود را برتر از آن بداند که کارهای جاهلانه ای مانند گریبان دریدن و زدن بر سر و صورت و آه و واویلا راه بیندازد.. آیا زنی دیده اید که کودکش در برابر چشمانش جان دهد، سپس غذای شوهرش را آماده کند و خودش را برای او آماده سازد؟ آیا زنی دیده اید که رفتاری چنین ظریفانه و برخوردی چنین نرم وحکیمانه داشته باشد؟ ➖زنی که چنین دین و ایمان و صدق و یقینی داشته باشد بیشک خیرش منتشر میشود و برکت کارهایش اهل خانه اش را هم در بر میگیرد... فرزندانش صالح میشوند و همسرش نیز از خیر و صلاح او تاثیر می گیرد. بنابراین عجیب نیست که مقام و منزلت ابوطلحه پس از ازدواج با ام سلیم بالاتر رود. ام سلیم ابوطلحه را به دعوت و جهاد و طاعت پروردگار تشویق میکرد... تا اینکه ابوطلحه همراه با دیگر مجاهدان به میدان نبرد رفت. کار نبرد بر مسلمانان سخت شد. بسیاری از آنان کشته شدند و برخی پراکنده... مشرکان نیز به قصد کشتن رسول خدا صلى الله عليه وسلم به او حمله بردند... اما یاران نیک او در حالی که زخمی و گرسنه بودند برای دفاع از پیامبر به سوی او شتافتند و با بدن خود او را در بر گرفتند و جلو تیرها و نیزه ها و ضربات شمشیرها ایستادند. ابوطلحه سینه ی خود را در برابر پیامبر خدا داشته بود و می گفت:ای پیامبر خدا تیری به تو نخورد... گردن من به جای گردن تو... و در همین حال از پیامبر دفاع می کرد. کافران از هر سو به او ضربه میزدند. یکی به سوی او تیر می انداخت... دیگری ضربه شمشیرش را بر وی فرو می آورد و دیگری به وی خنجر می زد... و طولی نکشید که بر اثر زخم هایی که بر وی وارد شده بود بر زمین افتاد... پیامبر خطاب به یاران خود گفت به برادرتان بپردازید که بهشت بر وی واجب شد. او را برداشتند در حالی که در بدنش جای بیش از ده زخم ضربه ی شمشیر و تیر و نیزه بود... پس از آن ابوطلحه پرچم دین را به دست گرفت... و پیامبر خدا _صلى الله عليه وسلم_ می فرمود: صدای ابوطلحه در لشکر بهتر از یک گروه از [جنگجویان] است این فقط صدای ابوطلحه است چه رسد به نیرو و جنگاوری او؟ ➖آری، تو نیزای خواهر من میتوانی همانند او تلاش نمایی؟ پیامبر اکرم _ صلي الله عليه و سلم _ زنان را نیز همانند مردان به سوی دین فرا خواند و با زنان همانند مردان بیعت نمود و برای زنان نیز همانند مردان سخن میگفت... مردان و زنان از نظر پاداش و جزا یکسانند... خداوند متعال می فرماید: {وَمَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوْةً طَيِّبَةًوَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴾ [النحل: ٩٧]. «هر کس از مرد یا زن که کار نیک انجام دهد و مومن باشد قطعا او را با زندگی پاکی حیات حقیقی بخشیم و بیشک به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند پاداش خواهیم داد.》 ➖آنان در حقوق انسانی برابرند... هر یک از زوجین حقوقی بر دیگری دارد و رسول خدا_ صلى الله عليه وسلم_ میفرماید: بدانید که شما بر زنانتان حقی دارید و زنانتان نیز بر شما حقی دارند. ➖تنها ترازوی برتری بین مردان و زنان نزد الله تقوا است ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَنَكُمْ﴾ [الحجرات: ١٣]. «همانا گرامیترین شما نزد الله باتقواترین شماست... 💜پایان داستان ام سلیم _ رضی الله عنه _ 💜
Показати все...
2⃣قسمت دوم‌ 🩷داستان زن شگفتی ساز 💜 ➖هیچ مهریه‌ ای با ارزش تر از مهریه ام سلیم نیست... 🩵 مهریه اش اسلام. ➖ببینید چگونه در راه اسلام حتی مهریه ای نگرفت و حق خود را نادیده گرفت؟ 💜آری... ببینید دختری که تنها در راه یک هدف که اسلام است زندگی میکند چگونه با ارزش میشود و مقام و منزلتش بالا میرود و مردم به او روی می آورند.. ➖هنگامی که پیامبر خدا به مدینه آمد و انصار و مهاجران شادی کنان به پیشواز او آمدند و در خانه ی ابوایوب منزل گرفت. گروه گروه از مردم برای دیدار با رسول خدا به منزل ابوایوب آمدند. ➖ناگهان ام سلیم انصاری از میان جمع مردم بیرون آمد و خواست با ارزش ترین چیزی را که در دنیا دارد تقدیم پیامبر خدا _صلى الله عليه وسلم_ کند و چیزی را محبوب تر از فرزند خود نیافت. 💚فرزندش انس را به خدمت پیامبر صلى الله عليه وسلم آورد و گفت: ای رسول خدا... این انس است؛ با شما میماند و خدمت شما را میکند... و خود رفت... ➖انس نزد رسول خدا ماند و صبح و شب خدمت او را نمود. ➖اما ام سلیم چنین نبود که در برابر مردم نیکوکاری کند و خود را فراموش نماید بلکه زندگی شخصی او و رسیدگی اش به شوهرش و رضایتش به تقدیر خداوند نیز عجیب بود... ⭕️ام سلیم از ابوطلحه صاحب فرزندی زیبا به نام ابوعمیر شد... ابوطلحه او را بسیار دوست داشت و بلکه رسول خدا _ صلی الله علیه وسلم _ آن کودک را دوست داشت و هر گاه او را میدید که با پرنده ای به نام «نُغَیر» بازی میکند می فرمود: ابو عمیر، چه خبر از تغیر؟! ➖فرزند ابوطلحه بیمار شد و او بسیار اندوهگین شد... روزی بیماری کودک شدت گرفت و ابوطلحه به سبب کاری نزد رسول خدا_ صلى الله عليه وسلم _ رفت و دیر از نزد او بازگشت... ➖کودک در پی شدت بیماری درگذشت در حالی که مادرش نزد او بود... اهل خانه برای او گریستند اما ام سلیم آنان را آرام کرد و گفت به ابا طلحه چیزی نگویید تا خودم قضیه را برایش بازگو کنم. ➖ سپس پیکر کودک را در گوشه ی خانه گذاشت و پارچه ای بر آن انداخت... و غذای ابوطلحه را آماده کرد ➖هنگامی که ابوطلحه به خانه بازگشت از حال کودک پرسید. ❤️‍🩹ام سلیم گفت آرام شد امیدوارم الان راحت باشد. ابوطلحه خواست نزد او برود اما ام سلیم نگذاشت و گفت الان راحت است تکانش نده غذایش را آورد... پس از آنکه ابوطلحه شام را خورد به خلوت سپس رفتند و دمی با هم بودند. ➖هنگامی که دید ابوطلحه سیر است و وضع روحی خوبی دارد به او گفت ای ابا طلحه... به نظرت اگر کسانی امانتی را به خانواده ای بدهند سپس خواهان امانت خود باشند آیا آن خانواده حق دارند از دادن امانت سر باز زنند؟ ⭕️گفت نه... ➖سپس :گفت آخر کسانی امانتی را نزد این خانواده نهاده بودند و مدتی طولانی نزدشان ماند تا جایی که گمان کردند صاحب آن هستند... . اکنون که صاحبان آن آمده اند دلشان نمی آید آن را پس دهند. ➖ابوطلحه :گفت بد کاری کرده اند. 💜آنگاه ام سلیم :گفت فرزندت امانت خداوند بود و آن را پس گرفت... اجر آن را از خداوند بخواه. ➖ابوطلحه به شدت اندوهگین شد و جا خورد... سپس گفت: به خدا سوگند امشب در صبر و شکیبایی بر من غالب نخواهی شد. برخاست و فرزندش را برای دفن آماده کرد. ⭕️ادامه دارد ان شاءالله..
Показати все...
1⃣قسمت اول: ⭕️داستان زنی شگفتی ساز...💜 ➖در آغاز زندگی مانند دیگر دختران آن ،دوران، در جاهلیت زندگی می کرد.. ➖ سپس با مالک بن نضر ازدواج کرد ➖هنگامی که اسلام آمد گروهی از انصاریان دعوت آن را لبیک گفتند و ام‌سلیم نیز همراه با سابقان نخست اسلام آورد. ➖سپس‌اسلام را بر همسرش عرضه کرد اما نپذیرفت و بر وی خشم گرفت و از او خواست همراه با وی از مدینه به شام ..برود اما ام سلیم نپذیرفت... مالک به شام رفت و همانجا درگذشت. ➖وی زنی خردمند و زیبا بود و به همین سبب مردان زیادی در خواستگاری او از یکدیگر پیشی می گرفتند... 💜تا آنکه ابوطلحه ـ که هنوز مسلمان نشده بود ـ به خواستگاری وی آمد... ➖ام سلیم به وی گفت: من تو را میپسندم و هیچ زنی خواستگاری کسی مانند تو را رد نمیکند. اما تو کافری و من مسلمانم... اگر مسلمان شوی همین را به عنوان مهریه میپذیرم و چیزی دیگر نمی خواهم... ابوطلحه گفت: اما من دین دارم... ➖ ام سلیم گفت: ای ابا طلحه... مگر نمیدانی خدایی که آن را میپرستی چوبی است که زمین روییده و فلان حبشی آن را نجاری کرده؟ ➖ گفت آری ➖گفت: پس ای اباطلحه آیا خجالت نمیکشی خدایی را بپرستی که از زمین روییده و فلان نجار حبشی آن را ساخته؟ اگر ایمان بیاوری مهریه ای دیگر از تو نمیخواهم... ➖ابوطلحه :گفت باشد تا فکر کنم. آنگاه رفت و سپس بازگشت و گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله .. . ➖ام سلیم بسیار خوشحال شد و به فرزندش انس گفت: ای انس مرا به ازدواج اباطلحه در بیاور... و به ازدواج او درآمد... ⭕️ادامه دارد ان شاءالله.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Показати все...
00:09
Відео недоступнеДивитись в Telegram
#حب حلال
Показати все...
10.16 KB
00:20
Відео недоступнеДивитись в Telegram
همیشہ‌خدارادرهمہ‌حال‌شکرکن مطمئن‌باش،آنچه‌راکہ‌خداوندبہ‌زندگی‌تو می‌بخشدنیکوست‌ وآنچہ‌راکہ‌ازتودورمیکندخیراست💗☺️🌱 الحمدللّہ‌علی‌کل‌حال✨
Показати все...
1.91 MB
1
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.