اَندر اَحوالات پریشون‌‌‌‌‌🦦

نباید یادت بره که تو مثل گرمای نور خورشید توی هوای سرد، زیبایی .

اگه یه روز مردم منو با اینا بخاطر بیار استنتاج، شرلوک هلمز، رنگ سبز روشن، رها کردن های ناگهانی(فرار کردن)، درد گونه ها از سر لبخند های اجباری، خنده های تصنعی، گربه سیاه، بوی سیر سرخ شده، طعم ملس لواشک، اسمون صورتی طلوع و غروب، اهنگ های ارکتیک مانکیز/گرل این رد.

از ته قلبم امید وارم این گربه دیگه موندگارشه برام

کلمات درست ادا نمیشن و برخورد با ادما سخت و سخت تر میشه، وای نگاه کردن به چشماشون وحشتناکه. میدونید اینکه اونا دنیا رو از چه دیدی میبینن اونا منو از چه دیدی میبین؛ باعث میشه رشته کلام از دستم در بره و بووم حالا من به تته پته افتادم و از طرفی نمیخام مثل یه لوزر بی اعتماد به نفس رفتار کنم بنابراین تلاش میکنم مکالمه رو پایان بدم و دیگه هیچ وقت با یارو چشم تو چشم نشم روحمم خبر نداره این اتفاق لعنتی چند بار دقیقا رخ داده

همیشه ازینکه ادم کسل کننده ای باشم میترسیدم.

اینجوریه که بهشون نگاه میکنم و دعا میکنم موجی از احساسات منفی نیاد سمتشون

هرچی بزرگ تر میشما بیشتر ارتباط گرفتن با بقیه برام سخت تر میشه

مردم شهرمو از عمق وجودم دوست دارم هم کلاسی ها و هم شهریامو که میبینم جدن افتخار میکنم بهشون