غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
🔞🚫همه چی از اون جایی شروع شد که بهت اعتماد بیش از اندازه پیدا کردم و اجازه دادم من رو از دنیای دخترونیگم جدا کنی..🥲 غافل از این که تو نامرد بودی و گند زدی به سرنوشت من... #پارت_اول https://t.me/c/1993791572/5
Більше5 182
Підписники
-6824 години
-4497 днів
-6030 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
تخفیف ویژههه داریم برای Vip😍
مخصوص اونایی که شب زنده دارن..
۲۰ نفر اولی که واریز رو سریع بزنه فقط فقط ۲۵ هزارتومان😍✨
@Meli_miki
#عجلهکنید🙈
👍 2👎 2
1 61820
🔞♨️
غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
#پارت_چهل_سوم
داخل اتاق پزشک شدم و در رو بستم.
_ سلام بفرمایید.
دکتر خانم نسبتا مسن بود و با دستش به صندلی اشاره میکرد.
به سمت صندل رفتم و روش نشستم.
_ جانم عزیزم، بفرما..
از صمیمت لحن صحبت کردنش حس خوب پیدا کردم و باعث شد خجالت کنار بزنم و درد و علائمی رو که داشتم رو بهش بگم.
با دقت به صحبت هام گوش داد و بعدا به تخت اشاره کرد و گفت:
_ برو دراز بکش معاینه ات کنم.
_ خانم دکتر من خون ریزی دارم آخه..
عینکش رو انداخت و از روی صندلیش بلند شد.
_ اشکال نداره، باید معاینه کنم ببینم.
روی تخت دراز کشیدم و با خجالت شلوار و شورتم رو پایین کشیدم.
آخ لعنتی یادم رفته بود به جای پد دستمال کاغذی گذاشتم..
در کشوی میز کناری رو باز کرد و دستکش برداشت.
_ پاهات باز کن.
چشم بستم و پاهام رو باز کردم.
تاحالا کسی بین پام رو ندیده بود اما از دیروز که ارسلان دید و امروزم دکتر..
خجالت باعث شده بود عرق سردی بریزم و هرچی فوش لایق ارسلان بود نثارش کنم.
_ بیا عزیزم این پد بنداز بلند شو بیا..
با دادن پد نگاه تشکرانهای حوالش کردم.
❤ 16👍 4👎 4
1 57580
جای تو فقط مال خودته بقیه سگ کی باشن که بخوان پرش کنن ؟!
#Set
「 @ProfiileSet . . ♡ 」
👍 1
1 30830
#پارت_جدید ❤️✨
مهربونا کانال vip غزال چو خمارم زده شد 😍🌹
برای خوندن بیش از 30 پارت که هرروز افزایش پارت داره با تخفیف ویژه که برای امروز جا نمونید❎
🎁قیمت اصلی عضویت 45.000 هزار تومان هست اما با تخفیف می تونین با مبلغ 30.000هزار تومان عضویت رو خریداری کنید...
این تخفیف با بیشتر شدن فاصله پارت چنل اصلی و وی ای پی برداشته میشه و علاوه بر اون گرونترم میشه☺️❤️🔥
برای دریافت از ادمین شماره کارت دریافت کنید و بعد پرداخت لینک VIP تحویل بگیرید*
@Meli_miki
👍 6❤ 1
1 63000
🔞♨️
غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
#پارت_چهل_دوم
هول و ولا گرفته بودش و چند باری نزدیک بود تصادف کنیم، زیر لب فقط ناسزا بود که میگفت تا بالاخره رسیدیم..
_ تکون نخور الان میام بغلت کنم.
من شوهر داشتم بغل کردن برادر شوهرم گناه بود، نبود؟
در سمت من رو باز کرد و خواست بغل کنه اما مانع شدم.
_ اَرس..
_ جان اَرس؟
من بی لیاقت اَرس رو به خاطر رضا کنار زده بودم..کاش میفهمیدیم اونی که دوستمون داره برامون میمونه نه اونی که دوستش داریم!
_ خودم..بیام..
سگرمه هاش رو در هم کرد و غرید:
_ تو مگه درد نداری میخوای پایینم بپری؟
با خجالت سر پایین انداختم و لب زدم:
_ من الان یه زن متاهلم..
_ چند دفعه بغلت کردم یهو الان یادت افتاد؟ بیشتر از این دیگه گوه نزن به عصاب من.
با عصبانیت از پهلوهام گرفت که از درد جیغ خفهای کشیدم.
_ حقت باید درد بکشی تا بلکه این زبونت غلاف شه.
با کمک اَرس از ماشین پیاده شدیم و داخل درمونگاه رفتیم.
_ بشین برم نوبت بگیرم.
نشستم و اَرس رفت یه سمت پذیرش، از پشت خیره قامتش موندم.
شاید وضع الانم آه اَرس هم بود، کم بلایی نبود سرش اورده بودم..
درد شکمم نسبت به دقایق اول که داشت جونم رو میگرفت آروم شده بود اما تموم نه..
_ بریم داخل..
من با اَرس میرفتم داخل چی میگفتم پیشش به دکتر؟ میگفتم شوهرم مثل حیوون باهام رابطه برقرار کرد؟
انگار نگاهم متوجه شد که سر پایین انداخت و لب زد:
_ برو تو بیرون میمونم.
هر لحظه با رفتاراش من بیشتر از قبل شرمنده میکرد و عذاب وجدان کاری که باهاش کرده بودم جونم رو می گرفت.
توی آمریکا هیچ زنی از زیر رابطه باهاش در نرفته بود، داریوش رئیس مافیای خشنی که هر زنی جلوش سبز میشد، مستقیم میکشوند توی تختش اما... توی یه حادثه وحشتناک و مرموز فلج شد و برای نجات جون خودش فرار کرد ایران. و حالا برای به دست آوردن ارثی که مال خودشه، مجبوره تن به ازدواج با یه دختر 17 سالهی مظلوم بده. زمرد، دختر ریزه میزهای که بدجوری حسهای خاموش شدهی داریوش رو بیدار میکنه و مجبور میشه برای خاموش کردن آتیش تند داریوش هر شب تختش رو گرم کنه...🤤🔞
https://t.me/+vD0MfSKQNZ4wMWQ0
👍 30❤ 3
1 50750
- تنگی، قبلا س*کس داشتی!؟
با عجله سر تکان دادم.
من باید آن چک لعنتی را میگرفتم و میراث یکتا نباید میفهمید من ب*اکره هستم!
- شل کن پس... اگه دردت گرفت جیغ نمیکشی، خوشم نمیاد... فقط ن*اله کن کوچولوم.
سر تکان دادم اما با اولین ضربه سرم گیج رفت و جیغم در اتاق پیچید، گرمی خون را حس کردم اما با خشم دوباره خودش را درونم...💦🥲❌
https://t.me/+uwOM9bN3wfxlNGQ0
دختری که به خاطر پول بکارتش و تقدیم یه پسر دخترباز میکنه و..😔🔞🔥
1 04330
من ترسام!
دختر بی پناه و سر به زیری که بعد از مرگ پدر و مادرم مجبور شدم با دوست خانوادگیمون که از برادر به پدرم نزدیک تر بود زندگی کنم!
بهش گفتم عمو و پسر جوونش پرهام رو داداش خطاب کردم!
پرهام باهام خوب بود، شوخی می کرد و من هم علی رقم خجالتی بودنم باهاش صمیمی بودم و از سر و کولش بالا می رفتم.
اما یه شب وقتی عمو و زنش خونه نبودن پرهام به اتاقم میاد و به خشن ترین حالت ممکن بهم تجاوز می کنه و پردمو می زنه!
حالا من موندم با یه ملافه ی خونی و پرهامی که از تنم سیر نمیشه و هر شب به اتاقم میاد تا..........
https://t.me/+xf5VJ02FTqJiNWE0
1 03610
_میخوای بِدی؟! چخبره اینقدر باز لباس پوشیدی؟!
نفس خشمگینی کشیدم و دستم واسه سیلی زدن بالا رفت اما دستمو توی هوا گرفت و پیچوند:
_دختر جون منو وحشی نکن...همین دیشب پاره ات کردم نکنه هوس جرخوردن کردی که همچین گهی میخوری؟هان؟!
_ولم کن کثافت...آخ دستم...پرهام لعنتی...
به آن برم گردوند عقب.
دستم داشت اذیت میشد و اینکه ولم نمیکرد حالمو بد میکرد.
از پشت لباسمو داد بالا و با پایین دادن شورتم چند تا چک سکسی به باسنم زد:
_جلو که فعلا مسدوده...از عقب بده پس...
با وحشت خودمو تکون دادم که با کار یهوییش حس کردم نفسم بند اومد و اون بی توجه تا ته خودشو داخلم فشار میداد...🔞
https://t.me/+xf5VJ02FTqJiNWE0
98630