جـــــــزیـــره 🏝 کـــــوچڪ ✈️🛳

نرگس هستم دختری هستم دوس داشتنی،دنبال رابطه عشق و حال هستم😍😉🤤❤ یکی رو میخام همه جوره بامن پایه باشه🙈🫣🫣 اهل کلک و دروغ هم نیستم مثل بعضیا☺️😇😘😘❤ هرکی میخاد بامن باشه خوش بگذره بهش بیا اینجا👇👇👇👇👇 https://t.me/+7vGiGD55mfg4Y2Jl https://t.me/+7vGiGD55mfg4Y2Jl https://t.me/+7vGiGD55mfg4Y2Jl شرکت درلیست ما به این ایدی پیام بدین🥰😍✨👇👇👇 @Hania_Jan

سحر هستم۱۸😍☺️ هرکی میخاد بامن باشه بیاداینجا🙈🥰😍💋💋👇👇👇 https://t.me/+7vGiGD55mfg4Y2Jl https://t.me/+7vGiGD55mfg4Y2Jl https://t.me/+7vGiGD55mfg4Y2Jl بچه نیاد🙈😊

‌‌ گروه چت آزاد س‌ک‌س‌ی❌🔞💦 ‌‌پره دختره اینجا بدو بیا تا پاک نشده🔞👙🍑

سلام زهرا هستم یکی بیاد چت کنیم🔞 عکس، ویدیو  میدم از خودم زودتر بیا خیلی تنهام سرگرم بشیم🤤

رمان:ارباب مغرور من💜✨ نویسنده: Afghan پارت:12 پروا:اصلاااا گفتم کہ فکع یو ھم نکن مہ موندہ ھلاک از بازار امدم اَ جاے کہ تو بمہ میوہ پوس کنے 😐 پدرام:ھا خاطرے کوہ کندے نہ؟ 😂 پروا:کوہ بود، دشت بود، سرک بود، ھرچے بود تورہ چے، 😐 بابا:اقزر بگو نگو نکنن دگہ، تو وخز بجاے کہ اقزر گپ میزنے خودتو بخو سیب پوس کو تو ھم بجاء کہ گپ زنے یا پوس کو یا چوپ شو😑 پروا:دھہ مہ و پدرام جیک نزدیم، بابا مہ سیاست کہ میکردن دگہ جرات ھفت بابا ما نمیشس کہ گپ زنیم😂 پدرام ھم ادم ورے وخست خودے سیب پوس کرد مم دگہ پشقاب خو وردیشتم برفتم اتاق خو نت خو روشن کردم کہ یک عالم پیام از طرف عمیر امدہ بود❤️‍🔥 انلاین بود دونہ دونہ پیاما یو جواب دادم کہ دیدم سین. کرد عمیر:خستہ نباشے عشق عمیر، ❤️‍🔥 پروا:زندہ باشے جیگر، دگہ از خستگے ھیچے نگو😢 عمیر:ھہہہہہ خب چے بگم؟😂 اھا تکہ گرفتے، چے رنگ گرفتے، چے مدل میدوزے، چے بخریدے دگہ امروز، پروا:نام خدا ھمہ رم بہ یکدم میپرسے 😂 تکہ گرفتم ھموتہ کہ گفتہ بہ رنگ سبز زمردے یا گفتن مادرمہ سبز نکاحے😂 بدادم خیاط کہ بدوزہ مدل پرنسسے یہ بعد دگہ عرضم بہ حضور مبارک شما دگہ کاوش و تاج دگہ خرت و پرت ھایے کہ لازم بود خریدم😉 #واکنش_کامنت_یاد_تون_نره😊😘🥹🤭 .‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ᭄◣꯭🌿꯭꯭ྂྂ ˡᵐ➘‌ جــزیــره کــوچڪ 🏝 🌸꯭ྂ◢᭄ @Small_Island99

رمان:ارباب مغرور من💜✨ نویسنده: Afghan پارت:9 پدرام:مادرررر چیشا مہ روشن باز داو یاد گرفتین🤭🤭🤭🫣 مادر:چوپ کو پدر ن.... تو کہ غیرے فساد کنے حالہ چکار بشدہ؟🫤 پروا: چیزہ ھمے چیز ھمے مہ بخدا نماستم بزنم ولے پدرام مر عصبانے کرد مم نفہمیدم بزدم بشکست 🫣 مادر:چے شکست 😮 پروا:خودے دست خو بہ عتیقہ اشارہ کردم، اما بر خلاف تصور مہ کہ گفتم حالہ مر کفن میکنن مادرمہ دیدم ریلکس گفتن😳 مادر:باااااا واستہ ھمے ایتہ خنہ بہ سر خو وردیشتن، شکست کہ شکست دگہ، بلا مہ بہ ردے خیلے چیز مہمے نیہ 😑 پروا:یییییییعنے شما اے ر خش ندارن؟🤯 مادر:نہ اصلا خب شد کہ بشکست، اے ر عمہ تو خنہ ناوے اوردہ بود 😂 پدرام:تا اخر دنیا ھمے فرمول کشف ناشدنے میمونہ، کہ چرے ھمیشہ اختلاف عروس خودے خانواده‌ شو حل نمیشہ 😂💔 پروا:علللللللللاا شکر بخدا مہ ازودم سکتہ کردم، کہ اے بشکست مر میکشن😮‍💨 مادر: نہ بچہ مہ،ریلکس باش خب شس کہ بشکست 😂 خاو مار سر صبح شما دوتا تولہ لا حول ولا بپروندن، برن گمشن دگہ از جلو رومہ😑 پروا:مادر مہ برفتن ،کہ پدرام گفت پدرام:سیاست تو بہ حلقم پرے ماہ جو(مادرمہ) 😂❤️ پروا:گرچہ پدرام گپ خو اھستہ گفت ولے گوشا مادرمہ تیز تر از چیزے کہ پدرام تصور میکرد بود 😂 ھم کہ گپ پدرام خلاص شد تررررقست مادرمہ دمپایے قیل کردن کہ بہ سر یو خورد😂😂😂🩴 پدرام:مہ خفہ میشم تمممممااااااام🤕🤐 پروا:الہے شکر کہ ھمیتہ مردم ازارے میکنے خدا جزا تور میدہ🤲🏻😂 #واکنش_کامنت_یاد_تون_نره😊😘🥹🤭 .‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ᭄◣꯭🌿꯭꯭ྂྂ ˡᵐ➘‌ جــزیــره کــوچڪ 🏝 🌸꯭ྂ◢᭄ @Small_Island99

رمان:ارباب مغرور من💜✨ نویسنده: Afghan پارت:10 پروا:دگہ خلاصہ پس برفتم اتاق خو خاو کہ پررررر، یک دوشے گرفتم، موھا خو خشک میکردم کہ گوشے مہ زنگ امد پرستو بود بعد اے کہ قطع کردم، برفتم پایین مادرمم چاے دم کردہ بودن بعد از چاے خوردن بود کہ بہ مادر خو گفتم پروا:مادر راستے پرستو ھم زنگ زد کے بازار بریم؟ مادر:برو امادہ شو کہ بریم، بیزو شما دوتا دلجمم امروز تا شوم بگردن تا یک چیزے خوش کنن پروا:خب ھم وقتے چیزے خش نکنیم بدروغ، بخریم کہ چکا شہ؟ 😂 مادر:برو دگہ گپ نزن،پرستو پرنسا ر کجا میکنہ؟ پروا:گفت وثیق جان امروز رخصتن، میگذارہ پیش نا مادر:خوب تیارہ برو تم امادہ شو پروا:برفتم دگہ اتاق خو، امادہ شدم گفتم. باش ببینم عمیر پیام ندادہ نت وصل. کردم کہ دیدم پیام دادہ بعد از دادن جواب پیام. ھایے بگفتم کہ امروز بازار میرم کہ دیدم زنگ زد عمیر:سلام نفس عمیر خوبے پروا:سلام شہزادہ پروا خوبم شکر عمیر:شکر جیگرمہ، پس ماے برے بازار ھا؟ پروا:جانہا دگہ ،بریم کہ رخت و لباسہا خو تیار کنیم باز تا خیاط بدوزہ عمیر:خو خوب میکنے دلبر،چے رنگ ماے بگیرے پروا:مچم بخدا،چے رنگ تیار کنم بہ نظر تو؟ عمیر:ماشے تیار کو، بہ رنگ چیشا جذاب خو، کہ عقل و ھوش مر او دوتا زمرد ببردہ❤️ پروا:ھہہہہ،باشہ چشم برم بازار ببینم رنگ مقبولے ھستہ یانہ🤭 عمیر:ھر رنگے کہ گرفتے باز بمم بگو کہ ھمو رنگ بگیرم خودے دلبر خو ست شم😎 پروا:جاااان دگ،با حسودا چکار شن😂 عمیر:حسودا باز احوال نا میگیرم😁 پروا:خب باشہ جانمہ فعلا دگہ مہ برم کہ مادر مہ منتظرن پایین باز امدم خبرے میدم فعلا خدافز مواظب خو باش ❤️‍🔥 عمیر:خافز نفس مہ، توھم مواظب خو باش😘 پروا:گوشے قطع کردم و رفتم پایین خودے مادرمہ رفتیم دنبال پرستو و رفتیم بازار #واکنش_کامنت_یاد_تون_نره😊😘🥹🤭 .‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ᭄◣꯭🌿꯭꯭ྂྂ ˡᵐ➘‌ جــزیــره کــوچڪ 🏝 🌸꯭ྂ◢᭄ @Small_Island99

رمان جدید#ارباب_مغرور_من #نشر_این_رمان_هر روز_ساعت_4_عصر_ازکانال_جزیره_کوچک #ما_را_دنبال_کنن🥰🥰 #واکنش_کامنت_یاد_تون_نره😊😘🥹🤭 .‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ᭄◣꯭🌿꯭꯭ྂྂ ˡᵐ➘‌ جــزیــره کــوچڪ 🏝 🌸꯭ྂ◢᭄ @Small_Island99

رمان:ارباب مغرور من💜✨ نویسنده: Afghan پارت:11 پروا:علااااا دگہ فلج شدم ننننہ از صبح 9 بجہ کہ رفتیم 5 بجہ امدیم🥵 از پا و پاچہ بفتادم دگہ اما خوب شد تکہ ھا خو بخریدیم ھمونجے بم تہ فردوسے بہ خیاط ھمیشگے خو بدادیم کہ بدوزہ باز تا رفتیم کہ مہ و پرستو کاوش بم رنگ رختا پیدا کنیم فلج شدیم یا رنگے کہ ماستیم. نبود یا سایز پاما نبود یا مدل ھایے خوش نمیکردیم دگہ بہ ھر گندگے بود پورہ شد و امدیم خنہ، دگہ ناے راہ رفتن و گپ زدن نبود 🫠 مہ کو ھم رفتم قرار خور بنداختم بم اتاق خو خاو شدم😴 بیدار کہ شدم 9 بجہ شاو بود دست و روخو بشوشتم از اتاق بیرون شدم رفتم پایین کہ دیدم ھے نون میخورن سلام. کردم بشیشتم مم کہ نون بخورم بود از نون ھم ظرفہا بشوشتم،میوہ بردم مادر مہ و بابامہ پہلو ھم بہ یک مبل شیشتہ بودن پدرام ھم بہ مبل سہ نفرہ شیشتہ کہ نہ قلتیدہ بود مم بہ مبل پہلویے پدرام بشیشتم سیبے وردیشتم کہ پوس کنم پدرام:اور ماے بہ برار شاخ شمشاد خو پوس کنے نہ؟ 🤗 پروا:اصلااااااا فکر یو ھم نکو، خدا پس او دوتا دست بتو بہ چے دادہ 🙄 پدرام:دارے،ندارے، یک برارے دارے بجاے کہ بگے رو زمین راہ نرو بیا رو چیشا مہ راہ رو، ایتہ میگے🫤 پروا:نام خدا نظر نشین ھھھھے، واستہ خیلے اولاد صالحے کہ باز ایتہ خور مظلومک میگیرے🫥 پدرام:حالہ یک سیبے پوس میکنے دگہ گدا خب چکار میشہ🥹 #واکنش_کامنت_یاد_تون_نره😊😘🥹🤭 .‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ᭄◣꯭🌿꯭꯭ྂྂ ˡᵐ➘‌ جــزیــره کــوچڪ 🏝 🌸꯭ྂ◢᭄ @Small_Island99

این سوال را پاسخ دهید وشامل برنده #800 افغانی #کردیت کارت شوید.🥶 افغانستان چند ولایت دارد⁉️