اتاق|ROOM
اتاقی برای ثبت افکارِ جوان پسری، نیمچه نویسنده ای؛ گذری ناگهانی:http://t.me/HidenChat_Bot?start=5065136806
Більше256
Підписники
-124 години
-77 днів
-2330 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
سالها پیش میگفتم که کاش قلبم را از درون سینه ام بیرون بکشید آن قلب را کامل شست و شو دهید، اگر آن قلب ذوب نشده بود و چیزی از آن باقی مانده بود سر جایش بگذارید؛
حال میگویم که کاش مغزم را از درون جمجمه ام بیرون بکشید آن مغز را تکه تکه کنید چیزی از ریز جزئیات آن باقی نماند آنگاه که غیرممکن است چیزی از آن باقی بماند، سر جایش بگذارید؛
ما دیوانه بودیم این عالم دیوانگی ما را ناپسند میداند،جای ما اینجا نبود و نیست!
-هانیه
انقدر لذت میبرم از سکوت کسی تو یه بحث. این هنر که به وقتش سکوت کنی و راجعبه رندومترین چیزها با توهم دانایی، بیخودی حرف نزنی واقعا جذابه.
با کوچکترین دلخوری چیزی در قلبم قفل میشود که هیچ پشیمانیای نمیتواند آن را بگشاید. حتی اگر تمام تلاشم را بکنم که به نیمه روشن جهان بازگردم، نیرویی مرا به سیاهترین اعماق درونم هل میدهد.
👤 کلنل
Repost from N/a
یه تلخی داریم مثل ته خیار که وقتی میخوری گوشتت میریزه یه تلخیم داریم مثل تلخی شراب که وقتی میخوری حس میکنی تو وجودت یه اتیشی بوجود اومده و حال میکنی از این حس و تلخیش.
تو زندگیتون طوری رفتار کنید که حتی اگه تلخم بودید مشتاقتون باشن نه ازتون فراری مثل تلخی شراب.
-شاهان
:«بعضی موقع ها تاریکی خیلی خوبه.»
بعد از یه روز به ظاهر شاد و با نشاط این حرف رو زد.
-شاهان
تا خرخره از حرف پُرم، با که گویم
این شهر پر از کور و کر و لال و نفهم است.
👤رضا احسانپور