🌒✨ مـــٰــاه نـــــشــــیــٖن ✨🌘
به قلم فاطمه فیروزی f.firouzie ⭕همه ی بنر ها واقعی (خلاصه ای از رمان یا از پارت های آینده ) هستند. آیدی ادمین : @venus3148 کپی و نشر رمان ممنوع🚫❌
Більше1 320
Підписники
Немає даних24 години
-247 днів
+36430 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
همونطور که به لب هام خیره شده بود؛ توی صورتم خم شد که خودم رو عقب کشیدم.
با پوزخند چند تا تراول از کیف پولش بیرون کشید:
_واسهامشببسه؟
تراول ها رو توی هوا پرت کرد، با خشم به سمتم اومد و از روی زمین بلندم کرد که توی اغوشش فرو رفتم و ترسیده به پیراهنش چنگ زدم.
روی تخت قرارم داد و بین دست هاش اسیرم کرد.
ترسیده بهش چشم دوختم که کنار گوشم پچ زد
_چرامیترسی؟مگهحاضرنبودیواسهپولبچموتویشکمتنگهداری؟
خشکم زده بود! وقتی سکوتم رو دید نگاه عصبی بهم انداخت و کنار رفت.
شروع به باز کردن دکمه هاش کرد و گفت
_اگهنمیخوایلباساتپارهبشهخودتدرشونبیار!
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
دختری بی پناه که به عمارت اربابی فروخته میشه تا خدمتکار عمارت بشه اما با باز شدن پای ارباب زاده به اتاقش ...🔞❌
12 پاک
1300
Repost from N/a
داستان زندگی پنج تا پسر جذاب که شیطنتها و عاشقیاشون دل میبره 🫦🫠
عماد که سر دسته این گروه پسر شیطون بود و همیشه عشق رو انکار میکرد ، اما شبی که جشن فارغالتحصیلیش بود چشمش به دختری میفته که دل و دینش رو میبره ، دختری ترک از یه خانواده متعصب .
اما عشق چشمش رو کور میکنه و یک شب سلین رو پشت باغ میبره و... 🔞
غافل از اینکه یک نفر از #رابطه عاشقانهاشون عکس گرفته
زمانیکه رابطه اونا فاش میشه سلین تحت فشار و کتکهای برادرهاش مجبور به ازدواج میشه و عماد زمانی که میرسه .....
https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0
۲۱
500
آرهان هخامنش ، ارباب زاده مغروری که با قاشق طلایی به دنیا اومده و به اجبار تن به ازدواج با دختری هم قشر خودش رو داده اما با وارد شدن دختری ساده از دل روستا به عمارت اربابیش ؛ وسوسه میشه و عشقی ممنوعه رو شروع می کنه که تاوان سختی در پی داره ...
#عاشقانهایممنوعهازجنسهوسوآلودهبهگناه🔥
روایتگر زندگی دختری تنها ، که به عمارت اربابی فروخته میشه 👇🏻
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
9 پاک
1200
Repost from N/a
_ تو واقعا همه چیو #دیدی؟🫦
+ خب، تو اون #لحظه نمیشد #کاریش کرد!
با #بغض زانوهامو #بغل کردم و گفتم:
_ تو حتی #دوستم نداری و بعدشم ... 💔❄️
+ یوکی... .
_ نمیخوام #چیزی بشنوم، برو #بیرون!
بلند شدم تا #هلش بدم که #یقمو گرفت و گفت: 🙊
_ هیچوقت نگفتم #دوستت ندارم!💢🌪
به دنبال #حرفش لبامو شکار کرد و ...🙈
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
🧧 #پری_کوهستان
• ساعت ۱۷ پاک کن 🩵
1600
Repost from N/a
پسره بخاطر عشقش قاتل شد🥺😰❤️🔥_چرا این کارو کردی ؟ چرا؟ +میرسید دست قانون یا می رفت زندان یا با نصف دیه میومد بیرون،تو دلت راضی میشد؟ به صورتش خیره شدم و لب زدم : _ بخاطر من ارزشش رو داشت آدم بکشی وِسام ؟ +من و تو دیگه دو تا آدم جدا نیستیم پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند و گفت: +خیلی عاشقتم نفس ، کی میخوای اینو بفهمی ؟ من برای تو خودمم میکشم چه برسه به کسی که اذیتت کرده ! ♥️🩸👇🏻 https://t.me/+vDp2uPAX5N05Y2Q0 ۲۰
3300
_اون احمق و تا نزدیکش شدم خودش وا داد لازم نبود من اصلا کاری کنم
با بغض به حرفای نامرد و عوضیه روبروم گوش دادم و دلم بیشتر گرفت
_اینطور نیست شادلین؟ اگه غیر اینه بگو
با بغض و دلی شکسته به آدمای روبروم که با تحقیر نگاهم میکردن نگاه کردم و سرمو انداختم پایین
_بگو دیگه شادلین خودت نبودی خونتو زدی به نامم؟ خودت نبودی تمام اموال باباتو زدی به نامم؟؟ دوست دخترم فکر میکنه من سرت کلاه گذاشتم
نفس بریده به کثافت روبروم نگاه کردم و تا بخوام چیزی بگم محکم بازوم کشیده شد و پشت کسی کشیده شدم
_بلایی به سرت میارم که بفهمی بالا کشیدن پول یه دختر بی کس و کار یعنی چی
فکر نکن به همین راحتی ازت میگذرم
و پشت بندش تا راهروی طولانی خونه ای که توش مهمونی بود بردم
با کوبیده شدنم به دیوار عصبی خواستم چیزی بگم که تو صورتم غرید
_خفه شو نمیخام چیزی بشنوم اونموقع که باید حرف میزدی لال شده بودی حالا دهنتو ببند کمکت میکنم اموالتو پس بگیری به شرطی که صیغه من بشی
عصبی تر از خودش غریدم
_حاضرم بدبخت تر از این بشم ولی عمرا باهات با...
با دوخته شدن لبام شوکه تقلایی کردم که بیشتر خودشو بهم چسبوند و زیر گوشم نفس زد
_تو همین الانم ماله منی شادلین الکی دست و پا نزن هرکاری بخوام میکنم توهم هیچ غلطی نمیتونی بکنی
با رفتن دستش داخل.....
https://t.me/+KJfr3BEGArQ0ZGJk
https://t.me/+KJfr3BEGArQ0ZGJk
شادلین دختری که اموالشو دوستش و نامزدش بالا میکشن و از ناچاری به مروی پناه میاره که قوانین سختی داره...♨️
7 پاک
3800
Repost from N/a
- ام... امی... امیر داری اشتباه....
- هیششش! گند نزن تو حس و حالم هرزه!
گاز محکمی از گردنم گرفت و من جون ناله کردن هم نداشتم:
- برای راند بعدی آماده باش!
چشم هام به زور باز شد و با ته مونده ی توانم نالید:
- نمی.. نمی تو...
چک محکمی روی رون پام زد که جیغم توی گلوم خفه شد:
- اجازه نخواستم مادر***. گفته بودم بهت اگر دروغ و خیانت ازت ببینم، رحم نمی کنم. گفته بودم کاری میکنم هر لحظه آرزوی مرگ کنی. گفتم یا نههههههه؟
فریادش با چک محکمی که روی رون برهنه م زد، جیغمو هوا برد:
- گفتیییییی.
🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
https://t.me/+u81fIB2A_MhkZjdk
🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
3400
من فانتزی های خاصی از رابطه دارم نیل❗️
فانتزی چیه؟ من که هیچی نمیفهمم... یعنی دوست داره تنبیهم کنه؟ ترسیده بودم!
- یعنی دوست داری منو بزنی؟
- لعنتی. از اونهمه حرفی که زدم اینو برداشت کردی؟
با ترس لب گزیدم و گفتم:
- باشه اگه تو اینطوری میخوای تنبیهم کن...
با بدنی برهنه دراز کشیده بودم و لرزی به وجودم افتاده بود که کنار گوشم لب زد:
- نترس دختر کوچولوم منظورم اون نیست، کاری میکنم توام لذت ببری
و بعد دستامو با طناب بست و شروع کرد....
#ادامه_پارت_تو_کانال🔞
https://t.me/+rfQZe9IG4WBkNjE0
ساعت 16 پاک
2810
من فانتزی های خاصی از رابطه دارم نیل❗️
فانتزی چیه؟ من که هیچی نمیفهمم... یعنی دوست داره تنبیهم کنه؟ ترسیده بودم!
- یعنی دوست داری منو بزنی؟
- لعنتی. از اونهمه حرفی که زدم اینو برداشت کردی؟
با ترس لب گزیدم و گفتم:
- باشه اگه تو اینطوری میخوای تنبیهم کن...
با بدنی برهنه دراز کشیده بودم و لرزی به وجودم افتاده بود که کنار گوشم لب زد:
- نترس دختر کوچولوم منظورم اون نیست، کاری میکنم توام لذت ببری
و بعد دستامو با طناب بست و شروع کرد....
#ادامه_پارت_تو_کانال🔞
https://t.me/+OV7f-HVWgv5lNTk8
ساعت 16 پاک
100
Repost from N/a
_نمیذارم این دفعه ازم بگیرنت، تو بله رو بده سلین... من قول شرف میدم خواهرمو راضی کنم تا بذاره زنم بشی!
-تو که خوب میشناسیش، محاله بذاره عروس بیوهاش زنداشش بشه و بچه پسرشو باهاش بزرگ کنه؟
موهامو پشت گوشم میزنه:
_شده به دست و پاش بیوفتم، شده تو و بچتو روی تخم چشمم گذاشتم و فرار کنیم...
از نمیگذارم غنچه گلم💯💯💯
همین که به سمت لبهام خم میشه صدای فریادش هردومون رو میترسونه:
_داری چه غلطی میکنی عماد؟
عماد عقب نمیکشه و نگاهش میکنه:
_سلین زن منه... بذار زندگیشو بکنه خواهر من!
مادرشوهرش شرط میذاره اگر با عشق سابقش که همون داداشه ازدواج کنه بچشو ازش میگیره ولی مرد جذاب این قصه اومده که...
https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0
۱۷
2710
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.